ایده ها
ایده ها میتوانند مبدأ یک طرح یا یک حرکت یا یک فکر ادامه دار باشند. از یک پژوهش و تحقیق، ایده هایی بدست می آید برای یک حرکت جدید. مثلا کتابخانه امانی، یک زیر مجموعه از کتابخوانی است ولی نوعش متفاوت است. یک کتابخانه هزینه دارد، نیروی انسانی میخواهد، ولی این شکلی که در ادامه گفته شده فرهنگ کتابخوانی را توسعه میدهد با کمترین هزینه و با فایده هایی که در آن کار اصلی نیست. ممکن است این ایده ها را کسی دریافت کند و خودش نیز ایده های جدیدی به آن بیفزاید.
ایده 1: تابستان فرصتی طلایی
تابستان فرصتی طلایی
دورانی که افتخار اداره کل قرآن عترت و نماز آموزش و پرورش را داشتم، دوستان خوزستان اصرار داشتند که طرحی را که در مساجد اهواز و بعضی از شهرهای استان در حال اجرا است را از نزدیک بازدید کنیم. فرصت پیش نمی آمد تا اینکه اتفاقی سفری به اهواز داشتم و هنگام نماز مغرب و عشا بدون هماهنگی به یکی از مساجد شهر رفتم که شیرینی آن دیدار هرگز از یادم نمی رود.
اولین صحنه جمعیت پر تعداد دانش آموزان در مسجد بود. نماز که تمام شد و قرآن تلاوت شد بزرگسالان به خانههای خود رفتند و با سرعت ۷ گروه در مسجد به صورت حلقه تشکیل شد هر حلقه متشکل از دانش آموزان یک پایه تحصیلی و در هر حلقه یک دانشجو و یک طلبه دانشجو برای تقویت بعد علمی و آموزشی و طلبه، برای تقویت معارف دینی و اخلاقی. حلقه ها پر هیجان و فعال بودند و کسانی که مرا می شناختند طرح را توضیح دادند. کار مهمی که در اهواز انجام شده بود کشف استعدادهای حول مسجد بود. در مدت زمان تعریف شده ای دانش آموزان، دانشجویان و طلابی که در چند متری مسجد زندگی میکردند شناسایی شده و با آنها رابطه برقرار کردند و آنها را برای حضور در برنامه های مسجد دعوت کردند. و بدون تکلف و هزینه های نجومی با عشق این تصاویر زیبا و خاطره انگیز را آفریدند تابستان فصل فراغت ملیونها دانش آموز و دانشجو و طلبه است و مسجد پایگاه تعلیم و تربیت رشد و پیشرفت است. چه خوش است که از این فرصت های طلایی بهره گیریم و جوانان و نوجوانان جامعه خود را برای آینده ای افتخارآمیز آماده کنیم.
ایده 2: کتابخانه سیار
کتابخانه سیار
سالهای اول طلبگی که در قم درس می خواندم دهه پنجاه یک ساک خوشگل کوچک تهیه کردم و حدود ۱۰۰ کتاب جیبی جذاب که برای نوجوانان مناسب بود انتخاب و کتابخانهای سیار راه اندازی کردم و راهی شهر خودم کاشان شدم در کوچه و خیابان و بازار به راه افتادم و بچه ها را صید می کردم و باب صحبت با آنها باز کرده و پیشنهاد مطالعه کتاب را به آنان میدادم. کتابی در اختیار آنها قرار داده و قرار می گذاشتم هفته بعد کتاب را تحویل بگیریم هفته بعد به سراغ آنها رفته و میزان علاقه مندی آنها را نسبت به آن کتاب ارزیابی می کردم و کتاب دوم را بر اساس علاقه مندی آنها تحویل میدادم و سفارشات لازم را جهت مطالعه کتاب میکردم لذت این کار هنوز از ذائقه ام پاک نشده است. دیری نگذشت که دوستان نوجوان بسیاری پیدا کردم که رابطه من با آنها کتاب بود. آرام آرام طرح را به تهران کشاندم و بعضی از روزهای پنجشنبه و جمعه از قم به تهران می آمدم به خانه بستگان می رفتم و با بچههای آنها طرح دوستی می ریختم و متناسب با سن و علاقه مندی آنها کتاب امانت می دادم. آنقدر این طرح شیرین بود که گاهی هفته ها تردید داشتم که به کاشان بروم یا تهران . خداوند جهان دلهایی را در اختیار من قرار داده بود که به صورت خودجوش طالب دانستنی های جدید و شناخت راه های تازه بودند و چه میدانی برای تبلیغ خوبتر از این میدان، بسیاری از همان بچه ها جذب مساجد و هیئتها شدند و یا در مدارس خود فعال شدند. من به ناچار مجبور بودم که کتابهای زیادی رامطالعه کنم و بهترینها را برگزینم که این برای خودم خیلی مفید بود به ناچار با نیازها و علاقه مندی های نسل نو و نیازهای آنها آشنا میشدم که برایم ضروری بود. امروز که نزدیک ۵۰ سال از آن روزها میگذرد و شرایط فرهنگی و مناسبات اجتماعی بسیار تغییر کرده و فضاهای مجازی جای فضاهای حقیقی را گرفته اما احساس می کنم همچنان این طرح قابلیت اجرا دارد و مناسب ترین وقت برای آن تابستان است. طلاب و دانشجویان علاقهمند میتوانند با ورود به این عرصه و ارتباط چهره به چهره با نسل نو گام های بلندی در راه ارتقاء فرهنگ بردارند.