در چند جای قرآن سرگذشت حضرت ایوب کنار سرگذشت حضرت سلیمان آمده. حضرت سلیمان پیامبری پرقدرت، پرحکمت و در آسایش همه گوش به فرمان. حضرت ایوب با بلا و با مصیبت. هر دو را هم خدا فرموده نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ. عجب بنده خوبی نعم العبد سلیمان نعم العبد ایوب. هفته گذشته حضرت سلیمان را گفتیم امشب برویم سراغ داستان حضرت ایوب علیه السلام.
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی. در خانه خدا پس از اقامه نماز آیاتی از سوره مبارکه انبیاء را بیان میکنیم. امام رضا علیه السلام فرمود یکی از فلسفه های نماز جماعت آشنایی با معارف قرآن است یعنی بهترین جا برای تفسیر قرآن همین مساجد است بعد از نمازها. تقاضا میکنم به روان تابناک پیامبر عظیم الشأن اسلام و فرزندان پاکش و برای نصرت اسلام و مسلمانان مظلوم فلسطین صلواتی تقدیم بفرمایید.
چینش آیات قرآن خیلی قشنگه در چند جای قرآن سرگذشت حضرت ایوب کنار سرگذشت حضرت سلیمان آمده. حضرت سلیمان پیامبری پرقدرت، پرحکمت و در آسایش همه گوش به فرمان. حضرت ایوب با بلا و با مصیبت. هر دو را هم خدا فرموده نعم العبد انه ابواب. عجب بنده خوبی نعم العبد سلیمان نعم العبد ایوب. هفته گذشته حضرت سلیمان را گفتیم امشب برویم سراغ حضرت ایوب علیه السلام. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرّحِمِينَ- فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَكَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ.
امتحان در دارایی سختتر است یا امتحان در نداری؟
حالا به نظر شما امتحان در دارایی سختتر است یا امتحان در نداری؟ امتحان در سلامتی سختتر است یا امتحان در بیماری؟ یک مقداری اندیشه لازم دارد ببینیم قصه این پیامبر را اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرّحِمِينَ و یاد کن ایوب را این آیهها برای این است که ما یاد کنیم زیاد بخوانیم و برای دیگران بیان کنیم. و ایوب را یاد کن. خب زندگی حضرت ایوب طولانی بوده کجایش را یاد کنیم؟ آن هنگام که پروردگارش را صدا زد معلوم است حاجتی داشته. پروردگارا به من ناراحتی رسیده هیچ درخواستی هم نکرد با ادب، دعا هم خوب است با ادب باشد. به همین اندازه گفت که و انت ارحم الراحمین حالا نگفت مرا شفا بده این مشکلات را حل کن. دیگه هرچی خودت صلاح میدانی همین اندازه میدانم که تو مهربانترین مهربانان هستی.
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید بلایی که دامنگیر ایوب شد برای چه بود چون بلا چند جهت دارد از معصوم این سوال پرسیده شده. حضرت فرمود بلایی که بر سر ایوب وارد شد برای این نبود که کفران نعمت کرده بود بلکه به عکس او شکرگزار نعمتها بوده. قصه این است که ابلیس حسود است دیگه به همه بندگان خدا حسادت میورزد به خصوص به انبیا و برتران. به خدا عرض کرد اینکه ایوب شکرگزار تو است چون راحت است زندگی خوب زن و بچه زراعت باغ و زمینهای کشاورزی دارد گله دارد و هرچه بخواهد برایش فراهم است. خب یه الهی شکر هم میگوید این ایوب اگر به سختی بیفتد اینطور شکر نمیکنه مرا بر او مسلط کن ببینیم چه میشود.
خداوند هم از روی حکمتش برای اینکه به آیندگان به میلیونها نفر که بعدها میآیند نشان دهد که من بندگانی را دارم که نه به خاطر اینکه راحتند شکرگزاری میکنند در سختی هم بیفتند همچنان شکرگزار هستند به شیطان هم میدان داد. شیطان هم گفت خب اول مرا بفرست به زراعت و کشاورزی او خدا هم میدان داد او هم رفت و تمام زراعت او آتش گرفت البته در این سوره کلمه شیطان نیامده ولی شبیه این سوره در سوره ص آنجا به ورود و وسوسه شیطان هم اشاره شده. آیات آن را هم امشب خواهیم خواند. یک کشاورز همه امیدش به محصول است دیگر. ایوب دید تمام زراعتش سوخته. ولی شیطان دید که حضرت ایوب همچنان مثل قبل و حتی بیشتر خدا را شکر میکند. این دفعه از خدا اجازه گرفت گفت این چند هزار گوسفند دارد مرا مسلط کن گلههای گوسفند او را بگیرم. آمد دید صدها گوسفند مثل مردار روی زمین افتادهاند.
ما کسانی را داشتهایم که وقتی میبینند داراییشان آتش گرفته همانجا سکته کردن. نگاه کرد تا چشم کار میکند گوسفند مرده اما همچنان شکرگزار خداست. شیطان هم عصبانی شد و گفت خدایا مرا مسلط کن بر فرزندان او اگر داغ بچه ببیند تو را ول میکند. بچه هم زیاد داشته دختر و پسر جوان و میانسال و طفل شیطان هم آمد و بچههای او را هر کدام به یک مریضی و به یک گرفتاری مبتلا کرد. نگاه کرد دید مثلاً پسرش از دنیا رفت.داغ فرزند هم پیر میکند انسان را ولی همچنان شکرگزار خدا بود. بار آخر شیطان از خدا خواست که مرا بر بدن او مسلط کن خدا هم این کار را کرد و این دفعه مبتلا شد به یک بیماری. البته یک اشتباهی هم در ذهن مردم است که باید همین جا بگوییم این ریشه حدیث قوی ندارد و آن این است که مثلاً به جذام یا یک مریضی مبتلا شد که کرم انداخته بود نه اینها درست نیست. مریضی سختی بوده اما مریضی که کسی نگاهش بکند و متنفر شود نه. ما عقیدهمان راجع به پیامبران این است که هرگز خدا اجازه نمیدهد به مریضی مبتلا شوند که مردم با دیدن آنها متنفر شوند. پیامبر فرستاده خداست باید خوشایند باشد برای مردم. مریضی سختی بوده و طول کشیده طبق یک روایت ۷ سال و روایت دیگر ۱۸ سال.
مریضی هم که طول بکشد اطرافیان خسته میشوند اول هفته ای یک بار به عیادت میآیند بعد خسته میشوند دو هفته یک بار ماهی یک بار سه ماه یک بار دیگر همه خسته شده بودن و تنها کسی که وفادار ماند همسرش بود. آقایان قدر خانمهایتان را بدانید همسر خوب که خدا به شما داده قدردانش باشید خانمها قدر شوهرانتان را بدانید. آقایان قدر خانمهایشان را بدانند یه گوهریست که نمیتوان روی آن قیمت گذاشت. تا اینکه آن اواخر مریضی مزمن و سخت شده بود داغ فرزند دیده بود یک وقتی یکی از این مصیبتهاست انسان صبر میکند اما در اینجا زراعت و گوسفندان و فرزندان از بین رفته سلامتی از بین رفته یعنی همه اینها را با هم ببینید. اصلاً امروز اگر یک کسی چنین پیدا شود به سرش میزند که خودش را خلاص کند یا لااقل با خدا قهر میکند و میگوید دیگر نماز نمیخوانم میگوید خدایا چرا همه بلاها را میفرستی برای من یک جور دیگر تقسیم بلا کن یه خورده همسایه بغلی یه خورده یکی دیگه.
حضرت ایوب لب به اعتراض باز نکرد فقط همین را گفت تو مهربانترین مهربانان هستی. در همان روایت هم دارد که امام صادق علیه السلام فرمود این آخری که دیگر کارد به استخوان رسیده بود گروهی از علما آمدند به دیدنش و گفتند ای ایوب تو چه گناهی کردی که این بلاها پی در پی به سراغ تو آمد؟ اینجا دیگر خیلی دلخور شد و گفت من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد. به علما گفت نشده من سفرهای بیاندازم و در آن سهمی برای فقرا نباشد نشده خدا به من نعمتی بدهد و شکر نکنم و این مصلحت خداوند است.
اینجا بود که خداوند مستجاب کرد دعای او را فستجبنا له ما دعای ایوب را مستجاب کردیم و زراعتش را برگرداندیم گله گوسفند را برگرداندیم و بچههایش را زنده کردیم. مثلاً اگر هفت بچه داشت ۱۴ تا به او دادیم و بچههایش را برگرداندیم آن هم دو برابر از آن به بعد هم باز زاد ولد کرد و بچههای دیگری به او دادیم از روی لطفی که ما از طرف خودمان به او داشتیم. یک دلیل دیگر هم داشت وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ و یادآوری برای آیندگان. کسانی که مبتلا میشوند مأیوس نشوند. بدانند که یک چنین کسی هم بوده دوران ابتلا را گذرانده شکایت هم ندارد و فقط به خدا این را گفته و انت ارحم الراحمین هیچ گلایه درخواست هم نکرده. فقط گفته پروردگارا ناراحتی به من رسیده و تو مهربانترین مهربانان هستی. هر کاری بکنی همان خدا هستی و همان درست است.
ما دعای او را مستجاب کردیم و ناراحتیهایش را برطرف کردیم و فرزندان او را برگرداندیم فرزند دادیم از روی لطفی که ما به او داشتیم و برای یادآوری و پند برای آیندگان. این دو آیه بود از سوره انبیاء. از این آیات اینگونه به ما فرمودند مفسران قرآن کریم که پیام دارد این آیهها برای ما اولین پیامش این است یادآوری و مرور تاریخ زندگی بزرگان بهترین تسکین دهنده است. آدم وقتی میبیند که گرفتار است بگوید قبل از من هم یک کسانی بودهاند.
آقای قرائتی میفرماید ما در دوران طلبگی بعضی وقتها خیلی با سختی و نداری زندگی میکردیم میرفتیم پیش استادمان میپرسیدیم شما هم با سختی زندگی میکنید تعریف میکرد و ما میگفتیم او از ما سختتر زندگی میکند. همین نگاه به تاریخ گذشتگان باعث تسکین امروز ما میشود. دوم بعضیها فکر میکنند گرفتاری فقط برای ما است نه انبیا هم داشتند انبیا نیز در زندگی مادی مثل سایر مردم به گرفتاریها مبتلا میشدند. سوم گرچه گرفتاریها در ظاهر ضرر میرسانند ضر یعنی همان ضرر گرفتاری در ظاهر ضرر است اما در باطن لطف خفی خدا است.
ما از این داستان میآموزیم همیشه گرفتاریها و بلاها جنبه تنبیه ندارد مثلاً یک جایی زلزله میآید میگوییم مردم چه کرده بودند نه معلوم نیست شاید هم زلزله برای تنبیه نباشد برای آزمایش باشد. خدا فرموده من وقتی حادثه میفرستم گاهی برای تنبیه است ولی ما اجازه نداریم قضاوت کنیم مردم این منطقه گناه کرده بودند آن را خدا میداند یک پیامبری به نام ایوب مریض شده و داغ بچه دیده و گوسفندانش مردند زراعتش سوخت ما حق نداریم بگوییم برای تنبیه است نه گاهی برای آزمایش است گاهی برای درجه دادن است.
حدیث داریم در این باره. حالا آقای قرائتی میفرماید مثال میزند در پادگان فرمانده به یک افسری کارهای سخت را میدهد این میخواهد در آن میدانی که همه افسران مشاهده میکنند یک درجهای به او بدهد این معنایش آن نیست که این تخلف کرده و میخواهد تنبیهش کند اگر ما اینها را در زندگی خود پیاده کنیم خب دلخوش و آرام هستیم و امیدوار هستیم.
از این آیات میآموزیم انبیا معلم ادب هستند با خدا وقتی صحبت میکنند بیادبی نمیکنند که خدایا من چه گناهی کردم که تو مرا بیچاره کردی. و انت ارحم الراحمین این آیات به ما میگوید لطف الهی بیش از تقاضای ماست. اصلاً حضرت ایوب که تقاضایی نکرد خداوند ناراحتیهایش را برطرف کرد و چیزهایی که از دست داده بود را به او داد و مضاعف هم کرد لطفش را لطف خدا بیش از تقاضای ماست.
و اما سوره مبارکه ص حالا که به قصه حضرت ایوب رسیدیم آنجا هم دو آیه دارد اما با یک تفاوتهایی. وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ اینجا داشتیم وذکر ایوب کلمه عبد را نداشتیم. بنده ما بنده یعنی فرمانبر اصلا ما بنده هستیم؟ بعضی از ما یک جوری هستیم در خوشی بندهایم در ناخوشی نق میزنیم در سلامتی بنده هستیم ولی در مریضی اعتراض داریم در دارایی بنده هستیم ولی در نداری قهر میکنیم. ایوب را نگاه کن بنده ما أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ اینجا کلمه شیطان دارد شیطان مرا به رنج و ناراحتی انداخته بعد هم خداوند ایوب را نجات داد و این فرمان آمده که در سوره ص هست و در سوره انبیا نیست ارْكُضْ بِرِجْلِكَ ۖ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ بعد از دوره مصیبت و مریضی پیام آمد که ای ایوب پایت را در این چشمه آب بکوب آبی میجوشد هم برای شستشوی بدن و هم برای نوشیدن شبیه همان چشمهای که حضرت اسماعیل علیه السلام آب زمزم از از کوبیدن پای آن طفل بر زمین جوشید. بعد خداوند به حضرت ایوب میفرماید پایت را به زمین بکوب چشمهای میجوشد و آبی گوارا دارد. هم مریضیهای پوستی از بین میرود و هم برای نوشیدن است مثل بعضی چشمههای آب گرم هست هم شفا هست برای امراض و هم نوشیدنش را توصیه میکنند.
وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ما فرزندانش را به او برگرداندیم و آنها را مضاعف کردیم که این رحمتی بود از طرف ما و پندی برای خردمندان لطفی برای ایوب و تذکری برای آیندگان که این قصه را بخوانند و درس بگیرند.
از اینجا به بعد یک صفحه دیگر بیشتر نمانده یک فرازی است درباره همسر حضرت ایوب همانگونه که عرض کردیم خیلی وفادار بوده است ولی این روزهای آخر واقعاً خسته شده بود. شیطان آمد نزد همسر حضرت ایوب و گفت من شوهرت را مداوا میکنم تضمینی. دیدید بعضی از دکترها مثلاً میگویند چندین میلیون به حساب بریز من تضمینی تو را مداوا میکنم همسرت را مداوا میکنم. فقط یک شرطی دارد پول هم نمیخواهم همسر ایوب گفت چه شرطی گفت شرطش این است که بگویی من او را خوب کردم او هم گفت باشه. آمد پیش شوهر و گفت ما یک همچین قراری داریم که شما را تضمینی یک کسی مداوا کند فقط به همین شرط که شما بگویید فلانی مرا خوب کرده. ایوب هم عصبانی و خشمگین گفت اگر من خوب بشوم قسم میخورم مثلاً ۱۰۰ ضربه شلاق به تو بزنم. حالا این خانم هم از روی دلسوزی میخواست این کار را بکند اما یک مسئله عقیدتی است. اصلاً چرا خدا این یک تکه را در قرآن گذاشته؟ قصه حضرت ایوب خیلی طولانی بوده است. ولی خدا همین دو دو خط را برای ما آورده همین که به درد ما میخورد قصههای قرآن به حق است و یک هدفی را تعقیب میکند چرا اینجای قصه را خدا برای ما بیان کرده آیا میخواهد از همسر ایوب بدگویی کند؟ نه.
میخواهد یک خطری را به ما گوشزد کند و آن این است که وقتی مصیبتها زیاد میشود انسان یک مقداری تحریک میشود برود سراغ غیر خدا خسته و ناراحت و دست تنها و دست خالی اینجا هول میخورد که برود به سمت غیر خدا. حالا غیر خدا کیست چه میدانم یک دکتر یک همسایه یک پولدار یعنی از خدا قطع کند و برود سراغ دیگری این یک خطر است. این تیکه را خداوند برای این برای ما آورده. حالا حضرت ایوب پاهایش را در آن چشمه آب زده و سلامت شده حالا یک قسمی خورده بود که میخواست آن را انجام دهد با این قسم چه کند؟
خداوند او را راهنمایی کرد یک قانونی هست که هم مقررات را زیر پا نگذاشته باشد و هم وفاداری خانمش را رعایت کرده باشد. خداوند به او فرمود:
وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ ۗ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ وخذ یعنی بگیر با دستت یک مجموعهای از ساقههای گندم مثلاً فرض کنید مثل سبزی شما ریحان میگیرید یه دسته با این مجموعه بزن به خانم او هم که کتک حساب نمیشود و مثل نوازش میماند ولی خب آن قانون را باید اجرا کنی. گاهی وقتها نشانهایی میدهند در جمهوری اسلامی هم هست مثلاً نشان دانش یه کسی اختراع داشته.
خداوند نشان صبر و استقامت به ایوب داد. ما که خدا هستیم از نظر ما او شایسته گرفتن نشان صبر است نعم العبد عجب بنده خوبی است انه ابواب. یعنی کسی که زیاد به خدا مراجعه میکند یعنی شرایط زندگی گاهی یک جوری میشود که ما از خدا غافل میشویم یا از خدا دلخور میشویم یا به خدا معترض میشویم نه این رفتن به سوی خدا یا توبه کردن به سوی خدا پرتکرار بوده در زندگی سه پیامبر. در همین سوره انبیا این کلمه اواب برایشان آمده یعنی زیاد برگشت کننده به سوی خدا. هر مشکلی برایشان پیش میآمد به خدا برمیگشتند. قصه ایوب هم تمام شد گفتنش آسان بود اما هر یک از این امتحانات هر کدامش کشنده است و هر کدامش مایوس کننده است.
چند تا پیام هم از این قسمت بخوانیم و بعد به شما دعا کنیم به او گفتیم بسته از ساقههای گندم را بردار و سوگندت را نشکن و حالا پیامبر اسلام موظف شده زندگینامه حضرت ایوب را برای مسلمانان بیان کند. پس معلوم است مبلغین یکی از وظایفشان این است که قهرمانها و چهرههای ماندگار را بیان کنند که آنها با چه دشواریهایی مثلاً فرض کنید ۵۰ سال دیگر بگذرد همین قصه فلسطین را بخواهند تعریف کنند خب نباید فراموش بشود. ما الان یک کمی از تصاویرش را میبینیم مثلاً بچه ۶ ماهه یا دو ساله روی دست. همین خبرنگاری که امروز داشت گزارش میداد گفت تصاویر خانه من را فرستادند که با خاک یکسان شده خبرنگار میگفت الان نمیدانم زن و بچهام هستند یا نیستند خوب این خاطرات باید نوشته شود و برای آیندگان تعریف کنند که یک ملتی در یک جای محدود بودند که از یک طرف دریا و از یک طرف دیوار و از آن طرف راه مرز بسته و یک جرثومه فسادی مثل اسرائیل که آمریکا و انگلیس پشتش است بعضی از کشورهای عربی با او ارتباط برقرار کردند اینها هم یک جمعیتی هستند آن وسط اما ایمان و غیرتشان و استقامتشان زبانزد است اینها باید بماند برای آیندگان و در دهههای آینده باید اینها را به کتاب و فیلم تبدیل کنند و این برای نجات امت هایی که در آینده خواهند آمد عبرت است.
سه تا مقام در این قصه برای حضرت ایوب آمده:
مقام اول عبودیت
مقام دوم صبر
مقام سوم زیاد مراجعه کردن به خدا
امیر مومنان علی علیه السلام فرمود این حکمت ۳۵۱ نهج البلاغه است عِنْدَ تَنَاهِي آلشِّدَّةِ تَکُونُ آلْفَرْجَةُ، وَعِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ آلْبَلاَءِ يَکُونُ آلرَّخَاءُ. وقتی شداید و مصائب به اوج میرسند آنجاست که لطف خدا میرسد و گشایش میرسد و حلقههای بلا وقتی انسان را در تنگنا میگذارند همانجا در قرآن داریم که وقتی یک شرایطی پیش میآمد پیامبران هم میگفتند کی نصرت خدا میرسد؟ همان جا میرسد أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ.
یک حدیث دیگر بخوانیم و دعا کنیم فرمودند إِنَّ أَشَدَّ اَلنَّاسِ بَلاَء اَلْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ اَلَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ اَلْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ بیشترین بلا به انبیا رسیده بعد از انبیا اولیا هرچه ما شبیهتر باشیم به آنها بلای بیشتری به ما خواهد رسید.إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ در بهشت جایگاهی است که کسی به آن نمیرسد مگر اینکه مبتلا شود به مصیبت.
خدایا در امتحانات خودت ما را دستگیری بفرما خودت ما را راهنمایی بفرما. خدایا امت اسلامی در سرتاسر جهان مبتلا هستند گشایش پیش بیاور.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.