جهاد در قرآن
/0 دیدگاه /در مباحث قرآنی/توسط مدیرجنگهای صدر اسلام
در صدر اسلام از سال دوم هجرت جنگها شروع شد. تقریبا در این نه سال نزدیک نود جنگ تحمیل شده است. جنگهای بزرگ و جنگهای کوچک ولی درشت ترین آن جنگها تقریبا نه جنگ است. که به نظر من نظامی ها در طول دوره خدمتشان باید حضور ذهن داشته باشند و نکات مهمی را هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ قرآنی. اگر آن نود جنگ را هم مطالعه نمیکنند این هشت و نه جنگ را که در قران برای آن آیاتی آمده است اینها را یک نظامی مسلمان باید با حضور ذهن و آشنایی داشته باشد.
إلهی أنطقنی بالهدی وألهمنی التقوی، بنا شد با شما موضوعاتی رو در قران کریم بیان کنیم و از این کتاب نجات بخش راه پیدا کنیم برای زندگی امروز. به دلیل سوم خرداد و عملیات افتخار آمیز بیت المقدس موضوع جنگ در قران رو که موضوع دامنه داری است شاید ده ها جلسه لازم باشد اما به اندازه همان یک جلسه خوشه ای میخواهیم بچینیم. تقاضا میکنم به روان تابناک امام صادق علیه السلام و به روان پاک شهیدان مخصوصا شهیدان عملیات بیت المقدس و شهید عزیزی که امروز روی دستهای مردم تهران تشییع میشود صلواتی تقدیم بفرمایید.
جنگ انبیاء با ستمکاران
خب تاریخ جنگ و مباحث جنگ از پیشینه ای است که نظامی ها از همان روزهای اول با آن آشنا میشوند. جنگ در دنیا پیشینه خیلی طولانی دارد. برای کشور گشایی برای خوشگذرانی برای استعمار صدها و صدها و صدها کتاب نوشته شده برای تاریخ جنگها در دور دستها و کشورهای مختلف.ا ما آیا خداپرستان هم جنگ میکردند در ادیان آسمانی هم جنگ وجود داشته از آیات قران کریم فهمیده میشود که آری و تعبیر قران این است وکأین، کأین یعنی چه بسا یعنی پر تعداد بوده. و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر چه بسا پیامبرانی که خداپرستان در رکاب آنها میجنگیدند. معلوم است انبیا جنگ داشتند. جنگ انبیاء هم با ستمگران و جباران و طاغوتها بوده است که گزارش بعضی از آنها مثل گزارش جنگهای موسی بن عمران با طاغوت زمان با جباران یا گزارش جنگ طالوت و جالوت در سوره مبارکه بقره یا گزارش جنگهای دو پیامبر بزرگ داوود و سلیمان با دشمنانشان در قران آمده است.
جنگهای پیامبر اسلام
درباره جنگهای پیامبر اسلام که به ما مربوط میشود خب پیامبر عزیز ما سیزده سال در مکه و پس از آن مهاجرت کردند به مدینه تا یکسال تقریبا جنگ نبود. از سال دوم هجرت جنگها شروع شد گفتند تقریبا در این نه سال نزدیک نود جنگ تحمیل شده است. جنگهای بزرگ و جنگهای کوچک ولی درشت ترین آن جنگها تقریبا نه جنگ است. که به نظر من نظامی ها در طول دوره خدمتشان باید حضور ذهن داشته باشند و نکات مهمی را هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ قرآنی. اگر آن نود جنگ را هم مطالعه نمیکنند این هشت و نه جنگ را که در قران برای آن آیاتی آمده است اینها را یک نظامی مسلمان باید با حضور ذهن آشنایی داشته باشد.
جنگهای اول با مشرکان هست. جنگهای میانی با یهودیان جنگهای پایانی که اواخر عمر پیامبر با رومیان بوده است. یعنی اروپای امروز بیشتر اروپای شرقی ترکیه که آن زمانها بهش روم گفته میشده تا برسد به اوایل اروپای غربی امروز. یعنی جنگهای اول مثل بدر و احد و خندق که جنسش متفاوت است با آن جنگهای بعدی با مشرکان هست. خب یهودیان که بخاطر انتظار کشیدن از آمدن اسلام از منطقه فلسطین مهاجرت کرده بودند از صد سال قبل از ظهور اسلام آمدند در این منطقه خانه وباغ خریدند ثروتمند هم بودند ولی به عشق ظهور پیامبر اسلام آمده بودند در این منطقه. ولی متاسفانه وقتی پیامبر اسلام به میان آنها آمد لجاجت کردند تعصب به خرج دادند و ایمان نیاوردند و آیات فراوانی در قران درباره یهودیان و مقداری درباره مسیحیان که اینها پیامبر اسلام را شناختند و قران را حقانیتش را شناختند نشانه هایی که در کتابهای خودشان از پیامبر از قران بود دانستند ولی ایمان نیاوردند.
پیامبر عزیز ما وقتی به مدینه آمد با رهبران یهود جلسه گذاشت. از آنها پرسید موضع شما ازاین بعد چه خواهد بود. ما قاعدتا جنگهایی در پیش داریم دشمنانی داریم شما به نفع ما یا به ضرر ما یا بیطرف هستید؟ آنها هم گفتند چندهفته ای به ما وقت بدید ما اعلام موضع میکنیم. بعد از مدتی اعلام موضع کردند و موضعی که اعلام کردند بی طرفی هست. ولی خیلی زود ناجوانمردانه از پشت چون مسلمانها در مدینه بودند یهودیها هم درمدینه بودند وقتی جنگ میشد باید عرض به خدمت شما صفوف مشخص میشد اونها هم که گفتند بی طرف ولی رفتند توطئه کردند. چهل نفر از سران یهود با چهل نفر از سران مشرکین در اون مسجد الحرام جلسه گرفتند نتیجه اون جلسه ترور پیامبر بود. نقشه کشیدند، اینه که جنگهایی پیش اومد بعد از جنگ خندق که دیگه با مشرکان قصه دیگر تمام شده بود.
جنگ با یهودیان آغاز شده بود جنگهایی مثل بنی قریضه اینها قبائل یهود هستند بنی قریظه, بنی نضیر, بنی المصطلق و جنگ خیبر چون جنگ بسیار مهم است یه چندسالی هم این جنگها بود. آوازه اسلام به دور دستها رسید و جهان آن روز مطلع شد که چنین انقلابی رخ داده است این دفعه جنگهایی با رومیان که فاصله منطقه عملیاتی هشتصد کیلومتر پانصد کیلومتر هزار کیلومتر از مدینه فاصله داشت ورزمندگان این مسافت را با آن وسایل آن روزها می پیمودند. جنگهایی مثل تبوک، مثل موته، عرض به خدمت شما این جنگهای پایانی جنگ با رومیان است. گزارش این جنگها در قران هم آمده است یعنی خود خدا گزارش کرده یک گزارش دقیق و هدفمند الهام بخش یعنی تمام جزئیات یک جنگ از آمادگی دفاعی گرفته اهداف جنگ انسجام نیروهای جنگنده ابزار پیامدهای پس از جنگ مثل جراحت مثل اسارت آسیبهایی که به خانواده رزمندگان می رسد.
دو موضوع مهم پیروزی و شکست بعد تحلیل پیروزی تحلیل شکست آمادگی برای جنگ بعدی جزئیاتش در قران و در تاریخ اسلام آمده است. پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه آله وسلم به عنوان الگوی مسلمانان معرفی شده است. آیه اش را هم شما میدونید یکی حضرت ابراهیم علیه السلام یکی پیامبر اسلام این کلمه براشون آمده است “اسوه” هر دو پیامبر هم در دل آیات جنگ است.
علامه طباطبائی یک کتابی دارد به نام سنن النبی و آن سنن النبی را بر اساس همان آیه که پیامبر اسوه شما هست ولی به قران که مراجعه میکنیم میبینیم که این اسوه بودن در دل آیات جنگ است. درباره حضرت ابراهیم هم همینطوراست. اسوه بودن حضرت ابراهیم در دل آیات مبارزه با مشرکان است یک موضوع جنگ و صلح موضوع بسیار مهمی است. مخصوصا اهداف با چه هدفی یک مسلمان میجنگد. من بعضی از آن اهداف را انتخاب کردم باصلوات شما میخواهم این بحث را آغاز کنم.
اهداف جنگ از نظر اسلام
اولین هدفی که در قران آمده است میگوید با کسانی که باشما میجنگد بجنگید، یک منطقی در آن است با کسانی که با شما میجنگد بجنگید یکی از اهداف جنگ همان دفاع است،آقا چرا میجنگید چون به جنگ ما آمدند. جنگهای زمان پیامبر هم پیامبر تا در مکه بود آزار میدادند مسلمانها را، مسلمانها هم میگفتند اجازه بده از خودمان دفاع کنیم. پیغمبر میفرمود از آسمان باید دستورش بیاد الان جمعیت ما کم است دشمن زیاده بخواهیم مقاومت کنیم همین تعداد کم هم از بین می رویم. نه ما باید مدارا کنیم در مکه مدارا فحش مشینیدن مسخره میشدن سنگ به آنها میزدند خاک روی سرشان میریختند، آنها با سکوت با آرامش با مدارا با نرمی عکس العمل نشان نمیدادند.
جنگ بدر
مدینه که آمدند جنگها پیش آمد، انسجامی بود نفراتی بود تشکیلاتی درست شد فرماندهان معین شدند از بعضی از مناطق دور دست سلاح خریداری کردند. یا خریداری کردند یا به صورت قرض امانتی از کشورهای هم جوار یه مقداری خودشان را آماده کردند. ولی منطق این بود اولین جنگ که پیش امد جنگ بدر، چگونه شد این جنگ پیش آمد، مسلمانها که بیشترشون از مکه مهاجرت کرده بودند ابوسفیان دستور داد نگذارید مسلمانها دارایی هاشون رو همراه خودشون ببرن به مدینه اینها با دست خالی آمدند. دارایی هاشون به قول امروزی ها بایکد شده بود. اونجا نگهداری میکردند کاروان تجاری به سرپرستی ابوسفیان مسیری که داشتند از نزدیک مدینه رد میشد پیغمبر فرمود خدا به ما اجازه داده تقاص کنیم با دارایی ما اینها دارن تجارت میکنند سود میبرند ما حق داریم دارایی خودمان است تقاص کنیم.
اول بنا بود وقتی که از مکه به سمت شامات میروند به آنها حمله کنند یه ماجرایی پیش آمد ماجراش هم ماجرای متاسفانه اطلاعاتی بود خبر دار شدند آنها و لو رفت این حرکت صبر کردند، در راه برگشت و در راه برگشت هم یک مسأله ی اطلاعاتی پیش آمد مسأله حفاظت مسأله فوق العاده مهمی است ما هم در این هشت سال دفاع مقدس سیلی های زیادی خوردیم از خودی ها. الان ما در آستانه شهادت امام صادق علیه السلام هستیم امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه ویقتلون الأنبیاء بغیر الحق یعنی پیغمبرها رو به ناحق میکشتند امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: فکر نکنید با شمشیر نه با افشای راز. یعنی یه خبری نباید پخش میکرد پخش میکرد و دشمن هم متوجه میشد و میرفت و پیغمبر خدا را میکشت. یعنی مسأله حفاظت و مسأله نگه داشت اسرار یک مسأله فوق العاده مهم است. در راه برگشت هم دشمن جاسوسانی داشت اطلاع پیدا کردند مسلمانها که سیصد و چند نفر بودند حرکت کردند به اون جاده ای که اون کاروان از آنجا رد میشد. آن جاده هم مطلع شدند، وراهشان را برگرداندند و از راه دریا خودشان را رساندند به مکه. یک لشکر نظامی را تنظیم کردند بیان به سمت مسلمانها، مسلمانها هم مطلع شدند که حالا شما حساب کنید ما جزو اون سیصد و سیزده نفر هستیم الان تو دلمون هست که به یک کاروانی میرسیم و گندم و شکر وپارچه و چه میدونم اورکت و ساعت و اینها را میگیریم و می آوریم و زن و بچه خوشحال میشوند یا اون مسلمانها مطلع میشوند. نه آقا کاروان تجاری در کار نیست یه لشکر هزار نفره در راه است که اینها در سوره مبارکه انفال آمده که شما دوست داشتید با کاروان تجاری رو به به رو شوید اما قسمتتون شد جنگی صورت بگیرد.
منطقه جنگی هم دویست و خورده ای از مدینه دور کوهستان. دشمن زودتر اون منطقه رو تصرف کرده دشمن بالای کوه مسلمانها پایین کوه دشمن هزار نفر مسلمانها سیصد نفر حتی آن سیصد نفر سلاح نداشتند. هفتاد و چند نفر سلاح داشتند بقیه با سنگ و چوب خیلی جنگ تعیین کننده ای بود پیغمبر مشورت کرد با اصحابش از دعا استفاده کرد با خدا راز ونیاز کرد تضرع کرد قبل عملیات. یک مشکلی که اسلام داشت آب نداشتند آب دست دشمن بود آب هم در جنگ یک چیز تعیین کننده است قران کریم در سوره انفال می فرماید همون شب جنگ ما دو تا کمک کردیم به لشکر اسلام یکی اینکه خواب را بر آنها غلبه کردیم. درشب عملیات کسی خوابش نمیبرد میگن فردا معلوم نیست نعش ما برگرده یا دست عراقی ها باشه چه میدونم دست نداریم پا نداریم چشم نداریم همه تو فکرن.
اول استراحت میکردند در همین فاصله خداوند میفرماید ما باران فرستادیم باران که آمد آنهایی که بالای کوه بودند خیس شد یعنی یک نمره منفی برای آنها. مسلمانها هم آب پیدا کردند بعد اینها که در خواب بودند از خواب بیدار شدند بعضی ها به قول شما خواب سکسی دیده بودند و احتیاج بود غسل جنابت بکنند و آب هم که خدا فرستاده رفتند و غسل کردند و شنگول ومنگول آماده نبرد شدند و مرحله اول جنگ تن به تن سه نفر به سه نفر که اشاره ای کردیم در هفته گذشته به پیروزی قهرمانان اسلام انجامید. بعدهم جنگ جمعی صورت گرفت نمیخواهیم الان اون جنگ را تعریف کنیم خیلی شیرینه هفتاد نفر از آنها را کشتند هفتاد نفر رابه اسارت گرفتند وبه اندازه ای که میخاستند از آن کاروان تجاری پول بگیرند یا اسرا را فروختند اسرا هم پولدار بودند. خانواده هاشون آمدند و مبالغی را که مسلمانها اعلام کرده بودند همون مبالغ را دادند بقیه هم غنائم گرفتند خیلی شیرین آمد به کام مسلمانها و این جنگ تمام شد.
در قران می فرماید ما فرشته ها را هم به کمک فرستادیم سه هزار فرشته نشان دار و با صفوف منظم آنها آمدند که دشمن لشکر اسلام را پر جمعیت می دید و خود همین دلهره به جان آنها انداخت و خلاصه پیروز شدند.
جنگ اُحد
یک سال بعد جنگ اُحد پیش آمد در جنگ احد هم لشکر دشمن پنج هزار نفر و مسلمانها هزار نفر. از آن هزار نفر سیصد نفر که منافقین بودند گفتند این خودکشی است ما اگر میخواستیم جنگ چون اختلاف بود، درشهر بجنگیم یا بریم کوهستان، نظرپیامبر و نظر منافقین جنگ در شهر بود. ولی جوانها و حضرت حمزه گفتند که نه غیرت ما اجازه نمیده در شهر بمانیم دشمن وارد شهر ما شود میرویم بیرون و مرد و مردانه میجنگیم.
و پیغمبر ترجیح داد جنگ احد را در کوهستان و روز جمعه در نماز جمعه اعلام جنگ شد. و رزمندگان و این حالا خاطرات خیلی شیرینی هست مثل خاطره حنظله. جوانی است که پدرش یکی از رهبران مشرکین بود او آن شب میخواست عروسی بکند با دختری به نام جمیله که جمیله هم دختر رهبر منافقین است. حالا شما حساب کنید اون چه عروسی بوده عروسی پسر رهبر مشرکین با دختر رهبر منافقین یعنی همه ضد انقلاب ها تو اون عروسی بودند. از همه جناح ها، او آمد نزد پیامبر و گفت یا رسول الله شما فرمودید امروز عصر بریم جنگ، من امشب عروسیم هست کارت دعوت دادیم زشته پیغمبر فرمود حنظله من تو را میشناسم. تو وایستا مراسم عروسی که تمام شد سحرگاه فردا بیا به احد، حنظله هم آن شب مراسم عروسیش بوده پولدار هم بودند هم پدر عروس هم پدر داماد حالا الان هم فیلمی نداریم مستند از آن عروسی که ببینیم چی بوده. ولی مقداری که در تاریخ نقل شده دیگه بزن بکوب و اینا قاعدتا بوده خلاصه فامیلا رفتند و عروس انقلابی داماد انقلابی. خانواده ها ضد انقلاب عروس و داماد خلاصه در آغوش هم رفتند و بعدشم خوابشون برد و عروس خواب دید که داماد بال در آورده و به آسمان رفته داماد را بیدار کرد و گفت همچین خوابی دیدم. تعبیر خواب من اینه که توی این جنگ شهید میشوم.
همسایه ها را بیدار کردند و به آنها گفتند ما زن و شوهر هستیم اگر این خانم بچه دار شد حرف مفت درست نکنند. بعدن اون بچه مال من هست بعد هم امکان غسل هم برایش نبود و بدون غسل به جبهه آمد و شمشیر کشید و شهید شد پیغمبر هم اسمش رو گذاشت حنظله غسیل الملائکه یعنی فرشته ها او را غسل دادند. بعد هم این خانم نمیدونم نمیدونست کجا بره شوهرش که شهید شده خونه باباش که می رفت ضد انقلاب هاست سرکوفت میزدند. خونه پدر شوهر می رفت خیلی زندگی سختی داشت این خانم از قهرمانان صدر اسلام است. خلاصه نشست تنهایی در خانه بچه به دنیا آمد پسر بود اسمش را گذاشتند عبدالله بن حنظله. بعدها جوانی شد و مادر برایش همسری گرفت و عبدالله بن حنظله هشت تا پسر خدا بهش داد.
در جنگی که لشکر یزید به مدینه حمله کرد و سه روز جان ومال و ناموس مردم مدینه رابر لشکر خودش حلال کرد. در آن حمله به هزار زن مسلمان تجاوز شده هزار حافظ قران کشته شده فرمانده عرض به خدمت شما مجاهدان مدینه همین عبدالله بن حنظله بود که وقتی لشکر یزید از راه رسیدند پسر اولش را فرستاد شهید شد. پسر دوم پسر سوم و پسر چهارم و پسر پنجم و پسر ششم و پسر هفتم و پسر هشتم و بعدخودش. یعنی هر نه نفری در راه حفاظت از مدینه به شهادت رسیدند. این مثلا یکی از گوشه های جنگ احد است. قصه جنگ احد در قران در سوره آل عمران آمده است. قصه جنگ بدر در سوره انفال که من توصیه میکنم شاید هم در آینده ها بپردازیم لااقل سه تا جنگی که نامش در قران امده حنین، بدر و خندق. لااقل این جنگها را از قران گزارشش را بخوانیم خیلی پر نکته خیلی راه گشا.
خب در جنگ احد مسلمانها شکست خوردند تا حالا شکست تجربه نکرده بودند پیروزی را تجربه کرده بودند این دفعه شکست تا فکر نکنند همیشه پیروزی هست. دلائل شکست را قران سه دلیل بیان کرده قران میفرماید: در سوره مبارکه آل عمران ما وعده دادیم که شما پیروز می شوید ولی خودتان یک کاری کردید که شکست خوردید چی بود دلائلش:
عصیتم، اولین دلیل یعنی از فرمان فرمانده سر پیچی کردید عصیتم
دلیل دوم تنازعتم بین تان اختلاف پیش آمد آن یکدستی آن انسجام مثلا لشکرها با هم گردان ها با هم در جبهه اگر چنین وضعی پیش بیاد نظرهای متعارض پیش میاد معلومه سرنوشت بدی به انتظار اون لشکر است عصیتم تنازعتم.
دلیل سوم هم طمع، اون پنجاه نفری که پیغمبر بهشون فرموده بود اون شکاف کوه را نگه دارند. دیدن بقیه دارن غنائم جمع میکنند رها کردند هفت نفرشان ماندند چهل و سه نفر تخلف کردند و آمدند به طمع غنائم.
جنگ خندق
خب جنگ احد هم خیلی به سختی و تلخی با گریه با عزاداری به پایان رسید. جنگ سوم پیش آمد جنگ خندق. در جنگ خندق هم مشرکان ده هزار نفر و مسلمانها سه هزار نفر. جمعیت مسلمانها رو به افزایش بود آوازه اسلام به دور دستها رسیده بود مردم دنیا پسندیدند اسلام را و اسلام مدافع پیدا کرد، جایگاه پیدا کرد. پیغمبر با اصحابش مشورت کرد طبع پیغمبر این بود که مشورت می کرد با اصحابش مشورت کرد. سلمان فارسی پیشنهاد یه کانالی رو به قول شماها یا به قول قدیمی ها یه خندقی را که قسمتهایی از مدینه که کوهستانی است نه قسمتهایی را که میشود کند که تقریبا نزدیک شش کیلومتر بود. این شش کیلومتر را یه کانالی که اسب جنگی نتواند عبور کند قصه جنگ خندق هم در چه سوره ای آمده است در سوره احزاب. جنگ بدر سوره انفال جنگ احد سوره آل عمران جنگ خندق سوره احزاب.
خب خندق کندند عربها این تجربه رو نداشتند از ایران این تجربه توسط سلمان فارسی منتقل شده بود و منتها خود همون حفر خندق هم یک پروژه مهمی بود اولا امکانات نبود. الان مثلا بلدوزر و لودر و چه میدونم بیل مکانیکی و اون وقتها نداشتند غیر از این غذا هم نداشتند بخورند جون بگیرند که بتونند با کلنگ حفر کنند. خیلی سخت یعنی اگر از قران بپرسیم سخترین جنگ، جنگ خندق است این کلمه در قران آمده است. وزلزلوا زلزالا شدیدا یعنی متزلزل شدند همون مومنان ها، امیدشون را داشتند از دست میدادند. آخرشم این را گفتند متی نصرالله این آخوندا هی بالا منبر میگن خدا خدا کو خدا . یعنی آنقدر فشار زیاد شده بود که خود حزب اللهی ها هم اصلا خدا هست؟ واقعا خدا هست؟ کمک هست؟ نصرت هست؟ بعد به دنبال آیه داره الا إن نصرالله قریب همه بدانند بله خدا هست نصرت هست نزدیکم هست.
خب لشکر مشرکین رسیدند و رو دست خوردند به یه کانالی بر خوردند که همچین تجربه ای را تا حالا ندیده بودند. خب خواستند عبور کنند از آن کانال، کانال هم فرق داشت بعضی جاها عرضش کمتر بود بعضی جاها بیشتر بود مثلا از اون جاهایی که با عرض کم هست عبور کنند افتادند داخل کانال مسلمانها هم غش غش خندیدند و مسخرشون کردند. ولی بالاخره سه یا چهار نفر توانستند از اون کانال عبور کنند. یکیشون رو شما می شناسید که آوازه اش در همه جا در عربستان پیچیده بود. عمربن عبدود اینم شمشیر را دور سرش می چرخوند و دوست و دشمن اونا آنطرف کانال و مسلمانها اینطرف کانال داشتند این مبارز طلبی را میشنیدند. پیغمبر هم به جمعیت خودش فرمود کی حاضر است با او بجنگد؟ با اجازه شما هیچ کس دست بلند نکرد جز یک نفر . سه هزار نفر بودند تو سه هزار تا به جز یک نفر کسی جرأت نکرد یعنی هر کی دست بلند میکرد مطمئن بود سرنوشتش چی میشود. و اون علی بن ابیطالب علیه السلام بود.
اونجا هم پیغمبر از دعا ما در دفاع مقدس یکی از آیتم هایی که داریم مسأله توجه به خدا تضرع در پیشگاه خدا توسل به اولیا خدا. این یکی از اسرار پیروزیهای جنگهای پیامبر و جنگهای هشت سال ما هست. یعنی استمداد از خدا استمداد از دعا و ذکر پیغمبر دعا کرد اون روز هم عمامه سیاهی سرش بود گذاشت روی سر امیرالمومنین شمشیر خودش که ذوالفقار است داد به دست امیرالمومنین. و با دعا او را بدرقه کرد امیر المومنین هم علیه السلام مرکب نداشت پیاده اون طرف مقابل سواره آقا پیاده. حضرت رفت با اون مواجه شد و به او فرمود که من شنیده ام که تو در جنگها یکی از سه پیشنهاد طرف مقابلت را قبول میکنی من سه تا پیشنهاد دارم. او هم با غرور و تکبر گفت بگو پیشنهادات چیه گفت پیشنهاد اولم این هست که بیا مسلمان شو. گفت ابدا این برای من ننگ است. پیشنهاد دوم بیا از جنگیدن با من منصرف شو گفت نه اینم قبول نمیکنم. پیشنهاد سوم پیاده شو پیاده با هم بجنگیم گفت اینو قبول میکنم. سومی رو قبول میکنم و جنگ آغاز شد و تماشاچی ها هم از دو طرف نفر خودشون را تشویق میکنند. و بالاخره امیرالمومنین علیه السلام توانست بر سینه او بنشیند و خواست سر او را از تن جدا کند او خدو انداخت بر روی علی که مثنوی اینطور نقل کرده است آقا بلند شدند چند قدم زدند بعد سر او را از تن جدا کردند. یک زره فوق العاده قیمتی که در تاریخ آمده به دلار حساب کنید یک رقم خیلی هنگفت میشود ولی به زره او طمع نکرد همان جسدش را آنجا انداخت.
جنگ خندق که بنا بود شاید چند هزار نفر کشته بشوند با کشته شدن کمتر از بیست نفر از دو طرف تمام شد. دشمن وحشت کرد نیمه شب خدا هم مدد کرد و چی فرستاد ببینیم نظامی ها بلدن طوفان. خدا طوفان را فرستاد حالا شما حساب کنید چه طوفانی است که با فاصله کمی به اونوریا صدمه زد ولی اینطرفیا آسیبی نزد. خب طوفان در یک شهر بیاد الان این ریز گردها میشه مگه شمال تهران بیاد جنوب نیاد یا جنوب بیاد، شمال نیاد این مدینه هم یک شهر کوچک خب خداوند از روی حکمتش اون طوفان را یه جوری فرستاد که به اونوریا آسیب بزند و در تاریکی شب شب منطقه را ترک کردند و جمعا با اینکه جنگ خیلی جنگ بزرگی بود اینه که دو لشکر با هم مواجه بشوند پیش نیامد و به پیروزی لشکر اسلام ختم شد.
تقریبا دیگه از این به بعد جنگ با مشرکان ندارد. به جز جنگ فتح مکه که اون هم با کشتار ختم نشده با تسلیم دشمن جنگ فتح مکه هم ابو سفیان تسلیم شد و بعد پیغمبر فرمود هر که به خانه ابوسفیان برود در امان است و مسلمانها با افتخار وارد مکه شدند. و بتها را شکستند و بر بام کعبه امیرالمومنین علیه السلام پاهایش را گذاشت روی شانه پیامبر …
خب ما نرسیدیم آیات زیادی را بیان کنیم بعد از این جنگ خندق جنگ با یهود شروع شد که آن هم خیلی داستان دارد. مهمترین جرم یهودی ها عهد شکنی بود یعنی امضا کرده بودند رهبران یهودی که ما بیطرفیم در همین جنگ خندق خبر میبردند برای مشرکان در همین جنگ خندق یک تفاهم نامه ای را امضا کرده بودند که شما از آن طرف ما هم از داخل. بعدها اینها لو رفت مشرکان تفاهم کرده بودند که ما از داخل کمک میکنیم از پشت به مسلمانها حمله میکنیم شما هم از روبه رو. خلاصه بی تعهدی عهد شکنی بزرگترین جرم آنها بود خود یهودیها چند بار نقشه کشیدندبرای ترور شخص پیغمبر. جبرئیل از آسمان خبرش را آورد اون جنگهای پایانی هم خیلی شنیدنی است.
امروز به خاطر مناسبت سوم خرداد گفتیم یه کمی از جنگ در قران بیان کنیم جنگ باظالم جنگ با کسی که به جنگ ما آمده جنگ بخاطر برچیدن بساط شرک این ها اهدافی است که در قران آمده و جنگ بخاطر حمایت از مستضعفان این هم در قران آمده است.از خداوند می خواهیم که شیرینی آیات کتابش را به ما بچشاند وراه درست و دقیقی را پیش روی ما بنمایاند. تقاضا میکنم به روان پاک شهیدان و روح بلند امام خمینی صلواتی تقدیم بفرمایید.