ارزش فراگیری علم

 ارزش فراگیری علم از منظر قرآن

جلسه بیست و هفتم تفسیر موضوعی قرآن کریم- تفسیر آیه ۶۰ تا ۷۰ سوره مبارکه کهف

🕌 شهرری، حرم حضرت عبدالعظیم (ع)- استاد سید جواد بهشتی( ارزش فراگیری علم)

دانلود فایل صوتی ( ارزش فراگیری علم)

 


بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر آیه ۶۰ تا ۷۰ سوره مبارکه کهف

اسرارآمیزترین داستانهای قرآن در سوره کهف است.

یکی داستان ذوالقرنین و دوم داستان اصحاب کهف و سوم داستان موسی بن عمران و حضرت خضر علیهما السلام

داستان از اینجا شروع می شود که خداوند  به حضرت موسی علیه السلام پیام می فرستد برو شاگردی کن.

موسی (ع) پیامبر اولوالعزم که نزدیک  به ۸۰۰ آیه از قرآن درباره او و امتش است.

خداوند به موسی (ع) دستور می دهد برو شاگردی کن.

به پیامبر (ص) ما هم فرموده :  «وقل رب زدنی علما» از فراگیری علم خسته نشو. پیامبر(ص )اسلام که در قله معرفت است، دستور به زیاد کردن علم می گیرد. موسی بن عمران (ع) ماموریت پیدا می کند شاگردی کند. فراگیری علم محدودیت ندارد.  زگهواره تا گور دانش بجوی.

موسی (ع) عرضه داشت: « پروردگارا کجا باید بروم واستاد کیست ؟ » فرمان رسید  : « استاد را باید در محل تلاقی دو دریا پیدا کنی. »

موسی (ع) دوست جوانی بنام یوشع بن نون داشت که جوانمرد وشجاع و رشید بود به اتفاق اوحرکت کردند به سوی آن محلی که خدا آدرس آن را داده بود.

آیه ۶0 : « وَاِذ قالَ موسَی لِفَتاهُ لا اَبرَحُ حَتَّی اَبلُغَ مَجمَعَ البَحرَینِ اَو اَمضِیَ حُقُبًا » به خاطر بیاورید موسی به جوان همراهش گفت: « من از پا نمی نشینم تا این استاد را پیدا کنم حتی اگر زمان طولانی وقت بگیرد.»

حَقَب یعنی ۸۰ سال.

پیامبر (ص) فرمودند:  « حتی شده به چین برو علم بیاموز. »

آیه ۶۱« فَلَمّا بلَغا مَجمَعَ بَینِهِما» خداوند به موسی گفت : « قرار شما با استاد تلاقی دو رود است. »در کشور مصر به سمت جنوب دو تا آبراهه است که به هم می رسند.

به موسی فرمود: « شما یک ماهی برای غذا همراهتان می برید، وسط راه ماهی سر قرار داخل آب می پرد وآنجا محل قرار شماست. »

موسیی (ع) با آن جوان راه افتادند . از اینجا می فهمیم مسافرت نباید تنهایی باشد.

خدا می فرماید:  « تنها غذا نخور، تنها نخواب ، تنها مسافرت نرو. » مسافرت با همراه نیکوست  ؛ چون ممکن است حادثه ای پیش بیاید وداشتن همراه لازم باشد.

از این آیه معلوم می شود چقدر فراگیری علم ارزش دارد و موسی (ع) برای پیدا کردن استاد جوانی را با خود همراه برد .

 

یکی از یاران پیامبر«ص» بنام ابوالدرداء حدیثی را از پیامبر می دانست، ولی سندش را اطلاع نداشت و نمی دانست چه کسی از پیامبر «ص» این حدیث را نقل کرده است.

به او گفتند : « او در قاهره است . از مدینه به قاهره رفت و صحابی را پیدا کرد و از او پرسید که تو از پیامبر این حدیث را شنیده ای؟ او تایید کرد.

مسلمان باید تشنه دانش باشد. مسلمان نباید از فراگیری علم خسته بشود.

در حدیث داریم جویندگان علم کسانی هستند که ماهی های  دریا و پرندگان آسمان بر او درود می فرستند.

وقتی موسی (ع) وهمراهش به محل قرار رسیدند  « نَسِیا حوتَهما» ماهی را فراموش کردند.

« فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی البَحرِ سَرَبًا » ماهی جان پیدا کرد وداخل آب پرید ولی همراه حضرت موسی (ع) فراموش کرد که برای او تعریف کند.

آیه  62 « فَلَمّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا  » وقتی از آن منطقه گذر کردند به همراه خود گفت : « غذایمان را بیاور. »

« لَقَد لَقینا مِن سَفَرِنا هَذا نَصَبًا » ما توی این مسافرت خیلی خسته شدیم.  معلوم می شود توی این مسافرت خیلی راه رفته بودند. همراهش گفت : « من یادم رفت ماهی جلوی چشمم جاندار شد واز دستم رفت .  موسی (ع) گفت : « چرا زودتر نگفتی ؛ آنجا محل قرار ما با استاد بود. »

مفسران گفته اند که موسی بن عمران (ع) در کل حیاتش چهار سفر داشته است .سفر اول : سفر هَرَب ، سفر دوم : سفر طلب ، سفر سوم : سفر طَرَب وسفر چهارم  : سفر تَعَب.

هَرَب یعنی فرار، یک در گیری بین یک فرعونی و  یک حزب الهی پیش آمد و موسی فرعونی را زد و او هم مرد.موسی فردای آن روز از شهر فرار کرد…فَفَرتُ مِنکُم لَمّا خِفتُکُم…

سفر دوم سفر طلب ، بعد از اینکه پیغمبر شد خداوند او دستور داد به کوه طور برو و تورات را دریافت کن واو به طلب تورات رفت.

سفر سوم سفر طَرَب وخوشحالی ، وقتی تورات را دریافت کرد با خوشحالی به شهر برگشت.

سفر چهارم سفر تَعَب ، سفر خستگی که همین سفر است.

همسفر موسی (ع) گفت: «  قالَ اَرَءَیتَ اِذ اَوَینا اِلَی الصَّخرَةِ »آن وقتی که ما در کوهستان استراحت می کردیم…فَاِنّی نَسیتُ الحوتَ…من یادم رفت قصه ماهی را برایت تعریف کنم…وَمااَنسانیهُ اِلَّا الشَّیطانُ اَن اَذکُرَهُ…و کسی جز شیطان من را غافل نکرد که به یادت بیاورم که این ماهی از دست رفت.

« وَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی البَحرِ عَجَبًا » ماهی در کمال تعجب زنده شد وراهش را در دریا گرفت ورفت.

از این آیات می فهمیم عامل هایی در زندگی پیش می آید که ما را از هدفمان دور می کند ، اما ما نباید ناامید ومنصرف بشویم.

حضرت موسی (ع) در جواب فرمودند: « قالَ ذلِکَ ما کُنّا نَبغِ فَارتَدّا عَلَی ءاثارِهِما قَصَصًا » آنجا همان جای قرار ما بود. پیگیری کردند وهمان مسیری که زیاده آمده بودند برگشتند.

به محل تلاقی دو آبراه که رسیدند…فَوَجَدا عَبدًا مِن عِبادِنا…بنده ای از بندگان ما را یافتند.

بندگی درجه مهمی است به ما یاد داده اند در تشهد نماز، اول به وحدانیت خدا گواهی بدهیم…اَشهَدُ اَن لا اِلَهَ اِلَّا اللهُ  وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ… وبعد گواهی دیگر بدهیم …وَاَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبدُهُ وَ رَسولُهُ…قبل از بیان مقام رسالت پیامبر اشاره به بندگی پیامبرمی کنیم.

ما هم اگر می خواهیم پیش خدا آبرو پیدا کنیم باید بندگی کنیم.

سرکشی وتکبر واعراض از خدا نه ….بلکه بندگی خدا ما را به سفر معراج می برد.

کسی که نامش در قرآن نیامده ، ولی امامان ما گفته اند نامش خضر بوده است واز پیامبران الهی بوده که به عنوان استاد حضرت موسی  (ع) انتخاب شده است.

خدا چگونه او را معرفی می کند…عَبدًا مِن عِبادِنا ءاتَیناهُ رَحمَةً مِن عِندِنا وَعَلَّمناهُ مِن لُدُنّا عِلمًا…بنده ای از بندگان ما که رحمتی از جانب ما به او دادیم، و مفسران گفته اند این رحمت یعنی نبوت وبعضی گفته اند رحمت ؛ یعنی عمر طولانی ، حضرت خضر(ع) از زمان موسی بن عمران (ع) تا حال که تقریبا سه هزار سال می گذرد ، زنده است.

بعضی گفته اند منظور از رحمت ، استعداد فوق العاده است. خداوند به بعضی ها استعداد فوق العاده داده است در نزدیکی قبر موسی بن جعفر (ع) قبر عالمی به نام شیخ مفید است . در چهارده سالگی مجتهد شده بود و فقه شافعی وحنبلی ومالکی وجعفری را تدریس می کرد . بعضی گفته اند منظور از رحمت همین نبوغ واستعداد است.

علاوه بر رحمت از طرف خودمان به خضر علم آموختیم.

حال که موسی استاد را پیدا کرده …قالَ لَهُ موسَی هَل اَتَّبِعُکَ عَلَی اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدًا…آیا اجازه هست من پیروی کنم از شما وشما استاد من باشید و به من آموزش بدهید ، از آن معارفی که خدا به شما یاد داده ، من شاگردی کنم واز شما بیاموزم؟

موسی (ع) رهبر یک انقلاب است ، ولی مقابل استاد زانو زده ، چطور بعضی از ما دو کلاس سواد یاد می گیریم و این قدر متکبر می شویم. موسی (ع) برای شاگردی اجازه می گیرد.

استاد هم گفت…قالَ اِنَّکَ لَن تَستَطیعَ مَعِیَ صَبرًا…تو صبر نداری ونمی توانی با من همراه شوی

« وَکَیفَ تَصبِرُ عَلَی ما لَم تُحِط بِهِ خُبرًا » وکسی که اطلاع کافی ندارد ، چگونه می تواند صبر کند؟

موسی (ع) گفت : « سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللهُ صابِرًا وَ لا اَعصی لَکَ اَمرًا » اگر خدا بخواهد تو مرا صابر خواهی یافت ، من شما را نافرمانی نمی کنم .

استاد گفت : « قالَ فَاِنِ اتَّبَعتَنی فَلا تَسئَلنی عَن شَیءٍ » اگر می خواهی من را شاگردی کنی، نباید  سؤال بکنی…حَتَّی اُحدِثَ لَکَ مِنهُ ذِکرًا…هر وقت خودم صلاح دانستم ، به تو جواب ابهاماتت را می دهم.

باید در برابر صحنه هایی که دیدی صبر کنی وبدانی همه حکیمانه است.

ان شاء الله ادامه داستان در هفته آینده

حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام که در خدمتشان هستیم خاضعانه خدمت امام هادی (ع) آمد واعتقاداتش را یکی یکی بیان کرد ، تا درستی آن را مطمئن شود.

بعد از بیان عقائد  ، امام هادی (ع) فرمودند : « همه عقائد تو درست است. »

از حضرت عبدالعظیم علیه السلام درس می گیریم که ما هم در این دنیا که پر از ابهام وافکار انحرافی وعقائد نادرست است ، عالمی را پیدا کنیم واز ایشان درستی عقائدمان را بپرسیم واز ایشان مهر تایید بگیریم.

از آیاتی که خواندیم این درسها را فرا می گیریم :

درس اول : برای دریافت علم در مقابل استاد، تواضع وادب لازم است.

درس دوم : تواضع در برابر علما واساتید، از اخلاق پیامبران است.

درس سوم : مسافرت با عالم و تحمل سختی برای کسب علم ، ارزشمند است.علامه امینی (ره) شنیدند در هندوستان کتابهایی است که به کار او می آید و ایشان از نجف برای دستیابی به آن کتابها به هندوستان رفتند.ایشان صد روز در هند بودند، وقتی برگشتند علما به دیدنشان آمدند وگفتند : « هوای هند چگونه بود؟» علامه امینی (ره) کمی فکر کردند وگفتند : « نمی دانم . »  ایشان تمام هوش وحواسشان به فراگیری علم بوده است.

جد حضرت امام، میر حامد حسین هندی کتابی دارد که سی وچند جلد بر حقانیت امیرالمومنین (ع)  است ، آن قدر کتاب نوشته که دست راستش فلج شده وشروع کرده با دست چپ نوشتن ودست چپش فلج شده وسالهای آخر عمر در حالت خوابیده کتاب را روی سینه اش می گذاشتند وایشان می فرمودند وفرزندان می نوشتند وخودش را وقف علم کرد.وقتی از دنیا رفت موقع غسل دیدند جای کتاب بر سینه او نقش بسته است.

از مطالعه وفراگیری علم خسته نشویم حتی اگر مسافت چند هزار کیلومتری را می رویم ارزش علم را بدانیم.

درس دیگر اینکه دانشجو وطلبه باید هدف داشته باشد، موسی بن عمران (ع) فقط دنبال علم نیست ، دنبال رشد است . به استاد گفت : « از آن مطالبی که باعث رشد من است به من بیاموز. »

این آیات به ما می گوید که پیمودن راه سعادت معلم نیاز دارد.بدون معلم خطر دارد وبه بیراهه می رود.

این آیات به ما می گوید که ظرفیت افراد متفاوت است ، حتی اگر پیغمبری مثل موسی (ع) باشد باید در مقابل پیغمبر دیگری بنام خضر(ع) زانو بزند.

این آیات به ما می گوید که هر کس پیشرفت ورشد علمی می خواهد، صبر و شکیبایی وحوصله نیاز دارد.

این آیات می گوید که مشیت الهی را فراموش نکنیم.حضرت خضر(ع) به حضرت موسی  (ع) گفت : « تو صبر نداری » و موسی گفت : « اگر خدا بخواهد صبر می کنم. »

قرآن می گوید که اگر خواستی برای فردا کاری انجام بدهی ، بگو ان شاءالله…به مشیت خدا توکل کن…

از این آیات می آموزیم که ایرادی ندارد معلم سخت گیر باشد واز شاگردها صبر بخواهد و تعهد بگیرد.

وآخرین درسی که از این مجموعه آیات می گیریم این است که سؤال کردن زمان دارد و شتاب زدگی در سؤال ممنوع است و باید حوصله کنید. (ارزش فراگیری علم)

والسلام علیکم ورحمة الله

 

(انفاق

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *