تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء
تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء
در سوره انبیا سرگذشت ۱۶ پیامبر آمده. امشب دوتای آنها را میگویم ادامه ایات قبل را بگوییم. ایات قبل راجع به این بود کسانی که نبوت را انکار میکردند قیامت را انکار میکردند پیغمبر میفرمود بی توجهی کنید عذاب نازل میشود میگفتند یا الله دعا کن عذاب بیاید. ایه ۴۶ از سوره انبیا وَ لَئِن مَسَّتهُم نَفحَةُُ مِن عَذابِ رَبِّک اگر کمترین عذاب پروردگار تو برای همین ادمهای پر ادعا برسد مَسَّه یعنی کمی تماس با اینها بگیرد لَیَقولُنَّ یا وَیلَنَا میگویند وای برما اِنَّا کُنَّا ظالِمیِن ما ستمگر بودیم. یعنی تحمل عذاب را هم ندارد. تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء
دانلودفایل صوتی (تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء)
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
اِلهِی اَنطِقنِی بِالهُدی وَ اَلهمنِی التَّقوَی درخانه خدا پس از اقامه نماز جماعت ماه ذی القعده اولین ماه از ماههای حرام قران کریم میفرماید خداوند ماهها را دوازده تا قرار داد چهار تای ان ماه حرام است یعنی احترام خاص دارد. با ماه ذی القعده شروع میشود ذی الحجه محرم یک ماه هم ماه رجب. معمولا مومنین در این چهار ماه یک عبادتهایی برای خودشان تعریف میکنند بیشتر از ماههای دیگر بعضی ها عقیده شان این است یک چله ای ادم باید بگیرد از اول ماه ذی القعده تا دهم ماه ذی الحجه یک ذکری یک نمازی فرق کند.
ضمنا امروز سوم خرداد روز فتح خرمشهر هم هست تقریبا چهارصد ایه از قران کریم درباره جهاد است. بسیاری از این ایات هم یاد خاطرات جبهه است میفرماید یاد کنید آن وقتی که جمعیت شما کم بود دشمن زیاد بودند خدا لطف کرد اینها نباید فراموش شود. قران میفرماید منافقین وقتی به مومنین یک اسیبی میرسید خوشحال میشدند شکستی میخوردند منافقین خوشحال میشدند به یک پیروزی میرسیدند ناراحت میشدند. دستاوردهای گذشته را هم منافقین پیروزی ها را کوچک نمایی میکردند و شکستها را بزرگنمایی میکردند.ما الان گرفتار هستیم یعنی منافق به ان معنای قرن بیست و یکمی اش به شدت ما را تحت تاثیر قرار میدهد. الان بی بی سی از چه کسی استفاده میکند؟ رادیو امریکا از چه کسی استفاده میکند اسرائیل از چه کسی استفاده میکند جبهه نفاق فعال است.
خاطره ای از عملیات فتح خرمشهر
مثلا مسلمانان در بدر پیروز شده بودند منافقین میگفتند اتفاقی بوده یک کلمه ای میگفتند که بزرگی کار را زیر سوال ببرند. حالا من از عملیات فتح خرمشهر مشاهدات خودم را میخواهم برای شما دو سه نکته بگویم ما درس میخواندیم از یک طریقی مطلع شدیم که در اردیبهشت ماه عملیات است. یک هم مباحثه ای داشتیم به نام اقای جعفری. گفتم اقای جعفری جبهه برویم؟ گفت نه من نمی ایم گفتم چرا گفت بدهکارم دین خیلی سخت است در قیامت. گفتم چقدر بدهکاری گفت هفتصد تومان حالامن خودم هم فقیر بودم خیلی ندار از بس که عشق به جبهه در همه مردم بود من رفتم و هفتصد تومان از خانه اوردم و او را به کشتن دادم. گفتم بیا این هفتصد تومان گفتم برویم گفت بله الان اماده هستم. یک مینی بوس طلبه از دفتر تبلیغات به سمت اهواز رفتیم ما دو نفر هم سهم لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام شدیم.
مرحله دوم عملیات لشکر علی بن ابیطالب علیه السلام شب شد گفتند امشب عملیات است قمی ها هم با طلبه ها شوخی زیاد میکنند تیکه زیاد میپرانند این قمی ها میگفتند این شیخ ها در خوردن حضور فعال دارند در عملیات میبینیم اینها جیم میشوند. بعد گفت حاج اقا اگر مردی امشب بایست و قرارگاه نرو گفتیم ما مسئله بلدیم البته دوره نظامی دیده بودیم گفتند ما ارپیجی زن کم داریم و شما دو نفر بمانید. از اول شب همه همینطور چکمه پوشیده و لباس کامل و اسلحه و این حرفا گفتند الان حرکت میکنیم الان حرکت میکنیم تا نماز صبح را خواندیم این گردانها می امدند و میرفتند به ما نمیگفتند که حرکت کنیم تا نیم ساعت بعد نماز صبح گفتند حالا نوبت شما شده.
۱۵کیلومتر ما را پیاده بردند خیلی هم خسته شدیم ساعت ده صبح رسیدیم فرمانده هم تهرانی بود یک اقایی بود به نام اقای بابایی بچه رسالت. این گردان را که حدود ۳۰۰نفر بود جمع کرد بلندگو هم نبود و حنجره اش پاره میشد گفت برادرها کار سختی به عهده ما گذاشتند چون جنگ در شب یک سختیهایی دارد در روز یک سختیهایی روز همه چیز پیداست و ان طرف باید مهیا باشد برای هر لحظه شهادت. گفت مثل مسجد تصور کنید یک مستطیل بود مثلا سه کیلومتر در چهارکیلومتر گفت این سه ضلعش دست بعثی هاست و یک ضلعش دست ما است ما باید بگیریم ای یک قسمت استراژیک است. بعد گفت برادران کار سختی است هرکس میترسد از همین الان نیاید امروز روز عاشوراست برای ما روضه حضرت علی اصغر خواند و همه را گریاند و بعد گفت نفربرها بیایند نفربر اول امد و تا جا داشت ارپیجی زن ها را پر کرد این نفربر رفت و ما هم تماشا میکردیم ببینیم چه میشود. مثلا صد متر دویست متر رفت و زدند نفربر با همه نفرات در اتش سوختند.
ما هم با لباس بسیجی و عمامه مشکی ان اخرها ایستاده بودیم شما هم شنیده اید کاشانیها خیلی شجاع هستند فرمانده انها امد و کتف من را گرفت و گفت اقاسید بیا تو با این نفربر دوم برو بلکه خدا به خاطر جدت به ما رحم کند ما را به زور مثل انکس که از ابشار نیاگار انداختند بعد همه برایش کف زدند به زور ما را برد داخل نفربر دوم من الان ۶۷-۶۸ساله هستم شیرین ترین شیرین ترین لحظات عمرم این ۱۷ دقیقه بود که ما داخل نفربر بودیم. یعنی بچه هایی که پنج دقیقه پیش با چشمانشان دیده بودند خدا شاهد است جز ارامش جز خوشحالی جز ذکر خدا اصلا خدا همین را میخواهد. این همه میلیارد ادم برای چه افریده که این را تماشا کند.
حدیث داریم عاشورا که شد خداوند فرشتگان را صدا زد فرمود بیایید تماشا کنید این چیزی بود که من گفتم میدانم شما نمیدانید خب این نفربر به خاکریزی که عراقی هاهمینطور تانک چیده بودند رسید فاصله ما با انها خیلی کم شد از سه طرف یعنی از روبرو و راست وچپ ما را میزدند خیلی سخت فرمانده هم گفت با سرعت سنگر بکنید سنگر کندن کار اسانی نبود یک بیلچه ای به ما داده بودند داخل کوله پشتی چطور سنگر بکنیم از ان طرف تیراندازی است از سه طرف و اینجا هم سنگر بکنیم. مثلا حدود ظهر شد وقت نماز بود خیلی سخت خیلی سخت بعد یک وانتی امد و غذا اورد به هر نفر یک کنسرو ماهی دادند گفتیم بخوریم تا جان بگیریم مثلا تا اینجای من داخل سنگر رفته بود از اینجا بیرون بود. همینطور که در کنسرو را باز کردم بخورم یک تیر مستقیم امد رفت توی کنسرو که مثلا ده سانت رفته بود الان شما از سخنان من بی بهره بودید. غذا گرم شد غذای گرم این ماهی را خود خدا درست کرد و من هم خوردم و شروع کردم به سنگر کندن و رفتیم پایین از آن ۳۰۰ نفر تقریبا ۶۰ نفر ماندند.
خود فرمانده هم شهید شد دید کار سخت شده بچه ها را داد میزد من یادم است رفتم چندتا گلوله ارپیجی بیاورم پنج نفر مثلا یک نفر از بازو دستش قطع شده بود یکی شکمش اسیب دیده بود یکی پاهایش کسی هم نبود به انها برسد انها با همان حالت جراحت نشسته بودند و دعای توسل میخواندند. کسی هم نبود انها را مداوا کند من رفتم این گلوله های ارپیجی هارا بیاورم دیدم سه تای انها شهید شدند دوتای بقیه دعای توسل را میخواندند یعنی انها چه کسانی بودند بچه های شما بودند. یعنی این ملت ایران یک کاری کرد که در تاریخ همان که امام به شهید رجایی فرمود اقای رجایی ملتی مثل ملت ایران تاریخ به خود ندیده حالا انها دنبال چه بودند دنبال امتیاز بودند دنبال حقوق بودند دنبال درجه بودند تمام وجودشان اخلاص بود.
الان بنیاد شهید وصیتنامه های انها را چاپ کرده همیشه ی خدا میگفتند اسلام قران نماز حجاب. چه جواهرهایی را خدا به ما نشان داد به هر قیمتی بود انجا را از دست ندادند. بعد هم نیروی کمکی امد پیشرفت شد و تا رسیدیم به خرمشهر. اینها چیزی است که دشمن دوست دارد مسخره کند دشمن دوست دارد کوچک نمایی کند. نه اقا مثلا حالا اتفاقی بوده نه اتفاقی نیست همه دنیا میدانند امریکا اروپا به حکومت بعث عراق اسلحه میدادند. از دهها کشور نیرو برای انها اعزام میشد ما هم تحریم بودیم یک قایق میخواستیم موتور این قایق را نمیدادند این یک سرمایه است اقایان دشمن دوست دارد ما یادمان برود فراموش کنیم خودزنی کنیم دشمن دوست دارد پیشرفتهای ما را کوچک کند پسرفت ها و شکستها را بزرگ کند.
منظور از میزان در آیات قرآن
تقاضا میکنم به روان پاک شهیدان به ویژه شهیدان فتح خرمشهر صلواتی تقدیم بفرمایید. در سوره انبیا سرگذشت ۱۶ پیامبر آمده. امشب دوتای آنها را میگویم ادامه ایات قبل را بگوییم. ایات قبل راجع به این بود کسانی که نبوت را انکار میکردند قیامت را انکار میکردند پیغمبر میفرمود بی توجهی کنید عذاب نازل میشود میگفتند یا الله دعا کن عذاب بیاید. ایه ۴۶ از سوره انبیا وَ لَئِن مَسَّتهُم نَفحَةُُ مِن عَذابِ رَبِّک اگر کمترین عذاب پروردگار تو برای همین ادمهای پر ادعا برسد مَسَّه یعنی کمی تماس با اینها بگیرد لَیَقولُنَّ یا وَیلَنَا میگویند وای برما اِنَّا کُنَّا ظالِمیِن ما ستمگر بودیم. یعنی تحمل عذاب را هم ندارد.
یعنی همین ادم با کمال پررویی میرود و مصاحبه میکند اگر بنا باشد شلاق بخورد شلاق سوم و چهارمی اعتراف میکند. یک کمی از عذاب خدا به او برسد میگوید من پشیمان هستم ما را گول زدند ما فریب خوردیم. وَ نَضَعُ مَوازینَ القِسط لِیَومِ القیامَة ترازوهای عدل را ما که خدا هستیم روز قیامت نصب میکنیم. ما در ماه رمضان هم موضوع میزان را مطرح کردیم حالا اینجا مختصرتر عرض میکنیم چون جاهای مختلف قران صحبت شده روز قیامت میزان خواهد بود. میزان هم یعنی ترازو خیلی از مفسرین گفته اند نه مثل این ترازوی دو کفّه ای ولی همه مفسرین گفته اند میزانی خواهد بود دو کفّه ای یک کفّه ای دبجیتالی. اما هرچه هست یک وسیله سنجشی است الان میزان فقط برای وزن نیست.
مثلا هوای تهران را یک میزان دارد در بعضی از میدانها هست مثلا میگوید گاز کربن اینقدر است خب این میزان است. درست است کفّه ندارد یا میزانُ الحَرارَة الان در موبایلهای شما یک ایکونی دارد که هوای تهران مثلا در همین مسجد بیرون مسجد چقدر است خب این میزان است. میزان لازم نیست کفّه داشته باشد یعنی وسیله سنجش حالا وزن را مثلا با کیلو میسنجند طول را با متر میسنجند سطح را با مترمربع میسنجند حرارت را با ان وسیله میسنجند هرچه که هست روز قیامت قران به صراحت میفرماید میزان خواهدبود.
روایت دارد امام رضا علیه السلام فرمود هرکه زیارت من بیاید یکی از جاهایی که کمکش خواهم کرد عِندَ المیزان یعنی کنار ترازو. ما که خدا هستیم میزان خدا هم ترازوهای خدا استاندارد است مَوازینَ القِسط یعنی خطا ندارد الان ادمها ترازوها را دستکاری میکنند در همین جاده قم تهران مثلا موز میفروشد الان موز در محل شما کیلوی چنداست اقای اکبری مثلا اگر کیلویی شصت تومان باشد او نوشته چهل تومان سی وپنج تومان او از کجا وارد کرده نگو که در ترازو دست برده سه تاموز میشود یک کیلو این کیلویش مشکل دارد. ترازوی خدا استاندارد است. ترازوی عادلانه پس روز قیامت ترازوی عدل است.
فَلا تُظلَم نَفسُُ شَیئا اندک ظلمی به کسی نمیشود. هر که خدمت کرده پاداش میگیرد هرکه خیانت کرده کیفر میبیند اندک ظلمی نمیشود وَ اِن کانَ مِثقَالَ حَبَّةِِ شش بار در قران امده مِثقالَ ذَرَةِِ ذَره یعنی امروز عربها به اتم میگویند ذره. یعنی ان مقدار خیلی کم ان قدیمیها میخواستند ذره را توضیح دهند میگفتند یک جایی سایه باشد از یک روزنه ای افتاب بتابد در ان روشنایی ذراتی هست که اگر افتاب نباشد پیدانیست این را میگفتند ذره. همین را خدا محاسبه میکند خوب باشد یا بد. دو جا به جای ذره خردل امده خردل دانه یک گیاهی است که خیلی ریزاست از ارزن ریزتر است. منظور خدا این است که هرچه کار شما کم باشد حساب خواهد شد خوب یا بد.
وَ اِن کانَ مِثقال، مثقال یعنی سنگینی اگر چه به سنگینی حَبَّةِِ یعنی یک دانه مِن خَردَلِِ از خردل خدمت یا خیانت اَتَینا بِهَا همان خدمت یا خیانت ما که خدا هستیم در قیامت می اوریم وَ کَفَی بِنَا حاسِبین حسابگر کیست خدا. حالا هر قاضی را هر حسابگری را ممکن است متهم کنیم خدا را نمیتوانیم. الان میگوید بله قوه قضاییه اقا سید نمیدانی خدا را که نمیتوانیم متهم کنیم میفرماید ما که خدا هستیم حسابگر هستیم بترسید بترسید. در تفسیر این ایه امده که میزان در قیامت انبیا هستند. اولیا هستند ائمه هستند احادیث متعددی هست من بعضی هایش را نوشته ام اینجا برای شما بخوانم. امام صادق علیه السلام فرمود وَالمَوازین اَلانبیا وَ الاُوصیاء مِنَ الخَلق وَ مَن یَدخُلِ الجَنَّه بِغَیرِ حساب و انهایی که انقدر عبادات و خدماتشان زیاد است که بدون حساب به بهشت میروند اینها میزان هستند.
خب ادم میترسد اگر بنا باشد میزان حضرت ابراهیم باشد خب نماز من را با حضرت ابراهیم بسنجند چیزی نمیماند. یا حضرت موسی یا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم واقعا ادم وحشت میکند یا با ائمه بنا باشد ما را بسنجند چون در زیارتنامه امیرالمومنین هم دارد اَلسَّلامُ عَلیکَ یا میزانَ الاعمال خب مثلا سید جواد بهشتی را اورده اند با حضرت علی میخواهند بسنجند این که همه غش غش میخندند. مثلا نماز ما را با نماز اقا روزه ما را با روزه اقا امانتداری ما را اخلاق ما را. حالا امیرالمومنین را بگوییم هزار سید جواد بهشتی یک هم نمیگیرد. ببینید اینها باید ترس بیاورد در وجود ما یعنی قصه را جدی بگیریم.
در حدیث دیگر اِنَّ امیرالمومنین علیه السلام وَ الاَئِمه مِن ذُرّیَتِهِ هُمُ الموازین. یعنی امام رضا علیه السلام میزان است امام صادق میزان است اقاجوادالائمه میزان است امام زمان میزان است این معنایش این است که ما ائمه را زیاد باید بشناسیم. ما چند سال است در همین مسجد دهه اخر ماه صفر زیارت جامعه را در حد خودمان معنا میکنیم به ائمه میگوییم شما چه کسی هستید همینجا باید قصه را یک مقداری از ان خلقیاتی که داشتند افکاری که داشتند اخلاقی که ائمه داشتند ما در خودمان ایجادکنیم.مقایسه خواهیم شد با پیامبران مقایسه خواهیم شد با ائمه یک پله هم پایین تر مقایسه خواهیم شد مثلا با شهدا که اینها بی حساب به بهشت میروند ولی سنجش وجود دارد. ترازو در قیامت قبل اینکه بهشتی ها به بهشت بروند و جهنمی ها به جهنم بروند وجود دارد.
منظور از فرقان در آیات قرآن
حالا از ان شانزده پیامبری که در سوره انبیا، سوره انبیا یعنی سوره پیامبران شروع میشود از این ایه به بعد میرویم سرگذشت انبیا میخواهم خیلی خلاصه بگویم. وَ لَقَد اتَینَا موسی وَ هارون بِالفُرقان وَ ضیاءً وَ ذِکراً لِلمُتَّقیِن ما موسی و هارون را با سه چیز فرستادیم. یکی با فرقان یکی با ضیاء یکی با ذکر فرقان یعنی چه فرقان یعنی وسیله جداکننده حق از باطل. یعنی یک وسیله ای است که اگر در اختیار ما باشد باطل را میتوانیم بشناسیم. در قران کلمه فرقان به تورات گفته شده در قران به کلمه فرقان به قران گفته شده یعنی هرکس میخواهد این شامه اش قوی بشود درست تشخیص بدهد باید باکتاب اسمانی زیاد انس داشته باشد. همین جلسه تفسیر حالا گوینده ضعیف است ولی ایاتی که گفته میشود ایات قران است به ما کمک میکند این مباحثی که مطرح میکنیم در شرایط اجتماعی حق و باطل را بشناسیم.
بعضی از معجزات انبیا هم فرقان گفته شده مثل اینکه موسی بن عمران معجزه اش این بود دریا شکافت و مومنان به سلامت رد شد این فرقان بود یعنی همه فهمیدند این راه حق است فرعون باطل است. یا قران کریم به جنگ بدر گفته فرقان این کلمه را به کاربرده جنگ بدر یک جنگ است در این جنگ معلوم شد با اینکه جمعیت مسلمانها کم بود سیصد تا بودند مشرکان هزار تا این سیصد تا با جمعیت کم با اسلحه کم بر آن هزار تا خود همین اگر عاقلی ان صحنه را تماشا میکرد میفهمید جبهه حق کدام است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.