شرح صفحه ششم دعای ندبه- در فراق امام زمان
شرح صفحه ششم دعای ندبه- در فراق امام زمان
یکی از موضوعاتی که ما باید در این ده شب بگوییم هرچند خلاصه مسأله غیبت امام زمان علیه السلام است. در غدیر خم پیامبر دوازده نور پاک را برای رهبری امت اسلامی تا قیامت معرفی کرده است. بیشترین توضیحات پیامبر راجع به نفر اول و نفر دوازدهم است خطبه غدیر را نگاه کنید در آنجا فرمودند این نفر دوازدهم غایب خواهد شد. پس غیبت امام زمان علیه السلام از قبل بر اساس علم الهی اعلام شده است.(شرح صفحه ششم دعای ندبه- در فراق امام زمان)
دانلود فایل صوتی (شرح صفحه ششم دعای ندبه- در فراق امام زمان)
جلسه ششم:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
غیبت امام زمان (ع) برای چیست؟
امام صادق علیه السلام فرموده است مهدی ما دو غیبت دارد غیبت کوتاه و طولانی غیبت کوتاه حدود هفتاد سال و غیبت طولانی هم تا خداوند اراده بفرماید. این غیبت برای چیست این غیبت جوابهایی دادند و احادیث مختلفی رسیده است چرا باید رهبر غایب بشود؟ سابقه هم داشته است چنین چیزی؟ بله در ادیان قبلی هم به دلائلی گاهی پیامبر غایب می شد چند سال یا چند ماه یک دلیل مهمی که در حدیث آمده است برای آزمایش است. این صریح حدیث است که معلوم بشود ما که می گوییم خدا هست اسلام حق هست. در جنگ احد شایع شد که پیغمبر را کشتند ملت هم رفتند دنبال کار و زندگی خودشان. آیه نازل شد أفَإمَّا أو قُتِل إنقَلَبتُم عَلَي أعقَابِکُم پیغمبر کشته شد یا از دنیا رفت اسلام که هست مکتب که هست درست است ما پیشوا لازم داریم ولی یک آزمون سختی است هفتاد سال غیبت امام زمان دلائل دیگر هم دارد.
استاد عزیز بنده آقای قرائتی فرمود یک حدیثی هست که این حدیث را با مثال توضیح می دهد. یک حدیث داریم که غیبت امام زمان علیه السلام به خاطر این است که او را نکشند. آقای قرائتی این مثال را می زند شهردار برای آسایش مردم چراغ می زند بعد بچه های شیطان میزنند چراغ را می شکنند دوباره شهرداری یک چراغ دوم می زند می شکنند یک چراغ سوم و چهارم و پنجم آخر شهرداری می گوید اینها لیاقت داشتن چراغ را ندارند. دیگر چراغ نصب نمی کند تا کی تا بیایند التماس کنند به حدی از رشد و معرفت برسند اصلا نمی شود در تاریکی حرکت کرد. ما چراغ لازم داریم این چراغ درخشانی به نام علی خداوند نصب کرد زدند و کشتند فرزندش امام حسن علیه السلام را یک سمی از خارج آوردند و او را کشتند. فرزند عزیز دیگرش امام حسین علیه السلام را إنَّ الحُسِین مِصبَاحُ الهُدي خود او و عزیزانش را به فجیع ترین شکلی شکستند.
امام چهارم و پنجم تا یازدهم را این دوازدهمی را خداوند فرمودند نگه داشتم تا کی تا بشریت به آن درجه از فهم و درک برسد خودش بیاید مطالبه کند تقاضا کند. احادیث دیگری هم هست که رازی دارد خدا می داند هر چه که هست ما در آخر الزمان با این پدیده روبه رو هستیم. امام غایب هست و ما نمی بینیم. حدیث می فرماید در جلسات شما آقا تشریف می آورد در بازارهای شما رفت و آمد می کند.
امام صادق علیه السلام فرمود حکایت غیبت مهدی ما حکایت فرزندان یعقوب است. برادرشان بود با او معامله می کردند چیزی می گرفتند پول می دادند ولی نمی دانستند که این برادرشان است بعد حضرت آیات سوره یوسف را خواندند هفتاد سال چهار تا نماینده داشت امام زمان علیه السلام همین را هم امام صادق علیه السلام می فرماید صد سال قبل از امام زمان علیه السلام غیبتش را پیشگویی کردند. زمان امام هفتم اصلا یک کتابی نوشته شده است راجع به غیبت امام زمانی که بناست هفتاد یا هشتاد سال دیگر بیاید این یک مساله ای است بر اساس علم الهی شیعه می دانسته است که در این هفتاد سال خواص از شیعه با این چهار نائب تماس میگرفتند مسائل و خواسته هایشان را حاجتشان را و وجوهاتشان را مشکلات و سوالاتشان را مطرح می کردند. آن نائب هم می رفته و با امام علیه السلام در میان می گذاشته و جواب می آورده است. این مال هفتاد سال بعد از هفتاد سال غیبت طولانی که امام علیه السلام به نائب چهارم فرمود مثلا چند روز دیگر از دنیا می روی دیگر کسی را ما معرفی نمی کنیم.
از این به بعد وَأمَّا الحَوادِثُ الوَاقِعَ فَرجِعُوا فِیهَا إلِي رُواتِ حَدِیثِهَا مراجعه کنید به راویان حدیث و فقها و علما و محدثین آنها حجتهای من هستند من هم حجت خدا هستم. در دوران آن هفتاد سال خاطرات قشنگی از عشق بازی شیعه با امام زمان علیه السلام مثلا از طریق نامه می توانستند ارتباط داشته باشند مثلا بچه دار نمی شدند مثلا همین پدر شیخ صدوق در راه زیارت امام رضا علیه السلام یک نامه نوشت به امام زمان علیه السلام بعد به یک کسی داده که این نامه را به نائب امام زمان علیه السلام که دست آقا بدهد که من بچه دار نمی شوم شما هم دعا کنید بچه دار بشوم هم دعا کنید فرزندم مبلغ دین شود آقا هم دعا کردند و همین شیخ صدوق را خدا به او داد. شیخ صدوق دویست یا سیصد تا کتاب دارد. صدوق یعنی خیلی راستگو در دوران غییت صغری بوده است. طرف گرفتار و بدهکار بوده است گره به کارش افتاده بوده مسأله شرعی و اجتماعی یک عالمی در منطقه با دشواری های اداره جامعه روبه رو بوده است از امام راهنمایی می خواسته است. و امام در دسترس بوده است.
در غیبت طولانی نه دیگر این رابطه قیچی شد. امام صادق علیه السلام فرمود در دوران غیبت کوتاه خواص شیعه می توانستند تماس بگیرند. در دوران غیبت طولانی خواص از اولیا یعنی نادر افرادی که بتوانند با امام زمان علیه السلام تماس بگیرند. بقیه چکار کنند بقیه آه بکشند. کجایی آقا این دعای ندبه یکیش همین است که این جهان بر اساس مهر خدا شکل گرفته است خداوند فرمود من بر اساس رحمتم شما را آفریدم رابطه ما و خدا رابطه عشق است. پیامبر را هم بر اساس رحمتم فرستادم اولیا را بر اساس رحمت فرستادم.
پیامبر عزیز ما صَلی اللهُ عَلیه وَآلِه وَسَلَّم یک پسری را درخیابان دید و از او پرسید من را دوست داری یا پدرت را حدیث داریم که پسر هنوز به بلوغ نرسیده بود ده یازده ساله پسر گفت نه شما را بیشتر از پدرم دوست دارم من را بیشتر دوست داری یا مادرت را نه شما را بیشتر دوست دارم من را بیشتر دوست داری یا خودت را گفت نه شما را بیشتر دوست دارم از او پرسید من را بیشتر دوست داری یا خدا را گفت خدا را بعد حضرت به بعضی از اصحاب فرمود ببینید این مسیر درست است یک عشقی حالا عشق زمینی یا آسمانی یا جوهره عشق به خداست. یعنی بچت هم می فهمد که من امام حسین علیه السلام و پیغمبر را دوست دارم حضرت فاطمه را دوست دارم همش در مسیر الله است چون آنها ذوب شدند در الله و بندگی خدا را کردند ما آنها را دوست می داریم.
یک عاشق و معشوقی هست قصه شان در تاریخ لیلی و مجنون و مجنون از همان اول که وارد شهر لیلی می شد اول دیوارها را ماچ می کرد. می گفتند این کاه گلی است لپ لیلی نیست میگفت نه این شهر با همه شهرها فرق دارد اصلا دیوارهاش برای من یک معنی دارد عُقَبِرُ ذالجِدار اصلا این دیوارها مفهومش فرق دارد برای من. اصلا این خاک با بقیه خاکها فرق دارد.
فرازهای دعای ندبه را بخوانیم به امام زمان علیه السلام عرض می کنیم کجایی آقا در رضوی هستی یا در ذی طوی هستی در چه خاک و چه کشوری هستی. خانه ات کجاست من دوستت دارم می خواهم شکل ماهت را ببینم می خواهم دورت بگردم. آقایان امام صادق علیه السلام می فرموده ای کاش آن روزگار من باشم خادم امام باشم امام صادق علیه السلام موسی بن جعفر علیه السلام آرزو می کردند آخر الزمان باشند در خدمت امام زمان علیه السلام باشند. یک شخصیتی است عصاره انبیاء عصاره اولیا هر چه خوبان همه دارند تنها در این آقا امام زمان علیه السلام مولود قران است.
اصلا فرازهایی هست که یَابنَ العُلومِ الکَامِلة یَابنَ السُنَنِ المَشهُودَة ای پسر علمهای کامل ای پسر سنتهای پیدا ای پسر پرچمهایی که از ادیان قبل نشانه هایی که به ما رسیده است از ادیان قبلی ای فرزند معجزه های محقق یافته ای فرزند راه مستقیم ای فرزند خبر بزرگ. حضرت علی علیه السلام فرمود آن نبأ عظیم من هستم یَابنَ مَن هُوَ فِي أمِ الکِتاب لَدَي الله العَلِي الحَکیمِ ای فرزند کسی که در کتاب الهی بزرگ شمرده شدی یَأبنَ آیَاتِ وَالبَیِنَاتِ.
امیرالمومنین علیه السلام در جنگ صفین که سر قران دعوا شد عمر وعاص حیله کرد دید قافیه رو می بازد گفت قرانها را سر نیزه کنید حضرت به سینه اش اشاره کرد گفت قران اینجاست تو رفتی دنبال آن کاغذ البته آن کاغذ نوشته قران هم احترام دارد به سینه اش اشاره کرد و گفت قران اینجاست یَابنَ الأیاتِ والبَیِّنَات ای پسر قران تو تجسم یافته معارف الهی هستی.
یَأبنَ الدَّلَائِلِ الظَاهِرات یَأبن البَراهِینِ الواضِحَات البَاهِراتِ یَأبنَ الحُجَجِ البَالِغَات یَابنَ النِّعَمِ السَابِغَات بعد هم یکی از سوره های قران یا یکی از آیه های قران را و سوره های قران را اسم آورده است. یَابنَ طه والمُحکَمَات طه اسم یک سوره است. بعضی هم گفته اند یکی از نامهای پیامبر اسلام است. ای پسر سوره طه حدیث داریم قران یک فرشته ای است مولود این کتاب آسمانی که کاملترین کتاب خداست این شخصیت است یَابنَ الیَاسِینَ و الذارِیَات ای فرزند یاسین ای فرزند ذاریات که اسم یک سوره است. یَابنَ الطُورِ طور محلی است که پیامبرانی به پیامبری می رسند. خیلی مقدس است که خداوند به موسی بن عمران فرمود به طور رسیدی کفش هایت را در بیاور. فَأخلَع نَعلَیکَ إنَّکَ بِالوَادِ المُقَدَسِ طُوًي یک سرزمین مقدس است که خدا به آن نزدیک است حالا ما به امام زمان اینطوری خطاب می کنیم تو پسر جاهای مقدس حرفهای مقدس پیام های روشن.
یکی از چیزهایی را که باید بگوییم و کمتر مردم شنیده اند سوره عادیات است. سوره عادیات مال حضرت علی علیه السلام است و کمتر مردم می دانند. سال هشتم هجرت دوازده هزارنفر چون وقتی مکه فتح شد دیگه ابوسفیان هم خفه شدند و مردم طائف اذیت می کردند دوازده هزار نفر آماده شدند و گفتند ما فقط یک هدف داریم دو نفر را باید بکشیم محمد و علی اصلا ماموریت ما این است دو نفر باید کشته شود پیامبر هم جمعیتهایی را با فرماندهی صحابه فرستادند آمد مدینه این ها را فکر می کنم خدا یک جوری رقم می زند تا به بقیه بفهماند عاشق یعنی چه. که بی نتیجه برگشتند بعد فرماندهی را دادند به علی علیه السلام و فرمودند علی جان برو ببینم چکار می کنی.
امیرالمومنین علی علیه السلام عملیات را شبانه انجام دادند ما در این هشت سال جنگ بیشتر عملیات ها در شب انجام شده است خب عملیات و جنگ در شب یک ظرافتهایی دارد در روز یک مسائلی دارد. امیرالمومنین علی علیه السلام شبانه که آنها در خواب بودند خودشان را رساندند به وسط جمعیت آنها. بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم وَالعَادِیَاتِ ضَبحًا عادیات یعنی اسب جنگی ضَبحا یعنی شیهه. به قول حاج آقای قرائتی جهاد در اسلام خیلی ارزش دارد که خداوند به رزمنده قسم نمی خورد به اسم رزمنده هم نه به شیهه اسب قسم به شیهه اسبان جنگی که در حال حرکت و هجوم شیهه میزنند فَالمُوریاتِ قَدحًا قسم به اسبهای جنگی که در اثر اصابت سم آنها با سنگها جرقه هایی می زنند. به جرقه پای اسبی که جهاد می کند خدا قسم خورده است.
فَالمُغِیراتِ صُبحًا قسم به رزمندگانی که سحر گاه هجوم بردند. فَأثَرنَّ بِه نَقعًا فَوَسَطنَّ بِه جَمعًا اینها وقتی هجوم بردند دشمن چشم باز کرد دید که گیر افتاده آن وسط گاهی می شد عملیات ها می رفتند از پشت دور می زدند دشمن هم نگاه می کرد از همه طرف محاصره شده اینها اینطوری شدند. امیرالمومنین علیه السلام جمعی از آنها را کشت و جمعی را به اسارت گرفت و غنائمی هم گرفت و سه روز راه بود تا مدینه. پیامبر عزیز ما صَلَّي الله عَلَیه وَ آلِه وَ سَلَّم به مسجد آمدند در نماز صبح بعد از سوره حمد سوره عادیات را خواندند نماز که تمام شد اصحاب گفتند یا رسول الله این سوره را اولین بار است می شنویم قصه اش چیست فرمودند این را جبرائیل آورده است و در فضیلت مولا امیرالمؤمنین است. که در این جنگ پیروز شده است سه روز بعد آنها رسیدند ولی آیاتش زودتر آمد که یکی از نشانه های رشادت امیرالمومنین است.
اینجا می گوییم ای فرزند سوره عادیات که در فضیلت امیرالمومنین نازل شده است. یَابنَ مَن دَنيٰ فَتَدَلي فَکَانَ قَابَ قَوسَینِ أو أدني دُنُوََا وَأقتِرابًا مِنَ العَلي الأعلَي خوش ترین سفری که در تاریخ انسان از آغاز تا پایان شکل گرفته است این معراج پیامبر است. به اندازه دو قوس کمان پیغمبر به خدا نزدیک شد با جبرئیل می رفتند یک وقتی جبرئیل گفت من دیگر از اینجا جلوتر نمی توانم بیایم پیامبر ما از جبرئیل رفت به اندازه مسافت دو تا تیر که باشد یعنی خیلی به مقام الهی نزدیک شد. خب این فهمش برای کسی مثل من سخت است. حالا ما امام زمان علیه السلام رو این طور خطاب میکنیم ای فرزند آن آقایی که به آسمانها رفت و به مقام پروردگار خیلی نزدیک شد.
در قران کریم در دو جا آیات است آیات اول سوره اسرا و سوره مبارکه نجم است پیامبر عزیز ما تقاضا کرد که می خواهم بهشت و جهنم را ببینم خداوند هم به جبرائیل فرمود ببر این عزیزترین کس ماست بعد بهشت هشت در دارد خیلی جای خوبی است کوچکترین خانه بهشتی به اندازه ای است که می تواند همه اهالی بهشت را به مهمانی دعوت کند. یعنی در ذهن ما بهشت نمی گنجد ولی چون می دانیم خدا فرموده است درست است چون وعده خدا راست است. بعد پیامبر دیدند این هشت در دارد به هر دری هفت جمله نوشته بود با خط سبز سه تا جمله مشترک که لَا إلَه إلّا الله مُحَمَّد رَسُول الله عَلي وَلي الله این ها مشترک است.
آن جملاتی که ریزتر است هر دری چهار جمله یعنی سی و دو رهنمود است مثلا بعضی از آن رهنمودها خانوادگی است مثل احسان به والدین ارتباط با بستگان و خویشان و توجه به محرومان این ها یعنی هر کس می خواهد به سعادت برسد راهش این است اینها را پیامبر برای ما گزارش کرده است. حتی درهای جهنم را هم حضرت جملاتی دیده است آن جملات را هم برای ما گفته است.
لَیتَ شِعرِي أینَ أستَقَرَّت بِکَ النَّوي یعنی ای کاش می دانستم خانه ات کجاست ای آقا ببینید یک عاشق اینها را می فهمد. من یک ده سالی مشاور خانواده بودم از روی اشتباه بعد گفتم به تو چه مگر تو متخصص این کار هستی. دلم می سوخت مثلا یک جوانی می آمد خانواده اش مخالف ازدواجش بودند این پسر می گفت من عاشقم چه کنم این تازه عشقهای دم دستی است آن عشقهایی که آدمش می فهمد یعنی چه آنها را اگر کسی فهم بکند دل نمی کند. اینها که در کربلا با امام حسین ماندند عاشق بودند امام حسین علیه السلام هم اینها را امتحان می کند و آخرین امتحان شب عاشوراست. هر کس می خواهد برود می تواند برود همه گریستند یعنی آن عشق به معنای حقیقی را درک کرده بودند و روز عاشورا پروانه وار هم خود امام حسین علیه السلام هم خودش و هم یارانش هر چه به عصر نزدیکتر شاداب تر و خرمتر بودند.
یک کسی از یمن آمده است و می خواهد پیغمبر را ببیند مادرش گفت پسر جان من کسی را ندارم تو پدر که نداری من گرفتار هستم می خواهم تو پیش من باشی به تو احتیاج دارم گفت می خواهم پیغمبر را ببینم گفت یک روز اجازه داری مدینه باشی او هم آمد خب قسمتش نشد. پیامبر از سفر آمدند و گفتند یک بویی می شنوم از جانب یمن می شوم در یمنی پیش منی پیش منی در یمنی.
یک آقایی هست به نام علی بن مهزیار همین اندازه در کتابها خوانده است امام زمان در مراسم حج حتما هست. شانزده بار مکه می رود به عشق این که آقا را ببیند امام علیه السلام بالاخره آغوش باز می کند و چه حرفهایی به او می زند علی بن مهزیار راه دیدن من آسانتر از این حرفهاست شانزده سال نمی خواهد. راستی و درستی و مهربانی راه دیدن من اینهاست. خدا رحمت کند آیت الله مرعشی نجفی را خواسته ببیند امام زمان علیه السلام را استاداش گفتند چهل شب چهارشنبه برو مسجد سهله آن قدیم ها هم سخت بوده در آن تاریکی در آن مسافتها که وسیله نبوده است چهارشنبه چهلم که می رسد یک کسی به او می گوید دنبال چه هستی می آیی مسجد سهله؟ می گوید می خواهم امام زمان را ببینم می گوید فردا بیا بازار آهنگری فلان کس امام زمان آنجا نشسته. فردا آمد دید آهنگر هست و یک چهار پایه هم هست و یک آقایی هم آنجا نشسته است شروع کرد تماشا کردن ایستاد ببیند چه می شود یک خانمی آمد یک قفل خرابی را به آهنگر داد گفت این را می خری چقدر می ارزد آهنگر گفت مثلا دو تومن گفت نه این بی انصافی است ده تومن می ارزد با اینکه خراب است من تعمیر میکنم بیست تومن.
بعد آن واسطه به آیت الله مرعشی گفت چهل چهارشنبه نمی خواهد تو یک کاسب درستکار باشی خود امام زمان میاد سراغت یعنی راه دیدن امام زمان همین راستی صفا درستی و خیر خواهی و دلسوزی است خیلی مهربان است. بَل أيُّ أرضٍ تُقِلُّکَ کدام کشور تو را در بر گرفته است أوثَّرَي ثري یعنی خاک در چه خاکی قدم می گذاری ای امام زمان کجا هستی أبِرَضوي رضوی یک منطقه مبارکی است أم غَیرِهَا غیر از آنجا أم ذِي طُوي درفلسطینی مکه ای یا بیت المقدسی کجایی آقا؟
حدیث که می فرماید می آید در مجالس شما عَزیزٌ عَلَيَ أن أرَي الخَلقَ وَلَا تُري خیلی برای من سخت است مردم را ببینم تو به نظر نیایی وَلَا أسمَعَ لَکَ حَسیساً وَلَا نَجوي یک صدای محسوسی بشنوم یا محسوس هم نه یک زمزمه ای بشنوم. یکی از بزرگان خدا رحمت کند آیت الله بهجت را از مرحوم آقای قاضی نقل می کردند که بارها مرحوم آقای قاضی صوت امام زمان را قران خواندن امام زمان را و شعر خواندن امام زمان را می شنیدند. عَزیزٌعَلَيَ أن تُحیطَ بِکَ دُونِيَ البَلوي خیلی برای من سخت است یک حادثه ای برای شما پیش بیاید من نباشم جانم را فدا کنم نباشم سپر کنم خودم را برای شما.
از علمای خیلی صاف و خالص شیعه یکی سیدبن طاووس است اهل حله عراق بوده است. یک دکتری از اروپا آمده بود برای تحقیق که اطبای اروپا گفته بودند ما گاهی یقین داریم گاهی مریض می میرد ولی نمی میرد ولی خوب میشود بر عکسش هم هست گاهی یقین داریم خوب می شود ولی می میرد. این رازش را نمی دانیم می خواستند در دنیا تحقیق کنند یکی را هم فرستادند عراق این هم آمد عراق و گفت بزرگ شیعیان کیست؟ گفتند سید بن طاووس. آمد به خانه سیدبن طاووس نشستند صحبتهای علمی کردند که یک جوانی آه و ناله کنان وارد.شد.
سیدبن طاووس گفت اسماعیل چه شده است آقا یک زخمی در رانم پیدا شده است و مرا مستأصل کرده است. سیدبن طاووس گفت من دکتر زیاد سراغ دارم اطبای بغداد همه رفیق های من هستند الان می برم پیش آنها این دکتر اروپایی گفت می شود من هم ببینم پایش را دید و گفت این زخم خوب شدنی نیست. معاینه کرد و به اتفاق آن دکتر آمدند بغداد. و اطبا هم به احترام سید بن طاووس همه جمع شدند و معاینه کردند و گفتند این خوب شدنی نیست. دیدید یک مریض بد حال را گاهی همه جواب می کنند اما سید بن طاووس گفت اسماعیل ما امام زمان داریم ما مأیوس نمی شویم برو سامرا جواب بگیر بیا. گفتند این مریض است باید کسی همراهش باشد گفت نه با دل شکسته باید برود. رفت سامرا غسل کرد و عسکریین را زیارت کرد و همینطوری آه میکشید و درد داشت.
دید یک جمعیت اسب سوار رسید یکی آمد جلوتر اسماعیل حرقلی کیست؟ آمد جلو آقا می فرماید زخمت را نشان بده دست کشیدند به آن زخم رفتند. بعد اسماعیل گفت اینها که بودند اسم مرا می شناختند درد مرا می دانستند درد مرا دوا کردند. مردم جمع شدند گریستند اسماعیل برگشت بغداد این دکترها تا شنیدند اسماعیل برگشته گفتند پایت را نشان بده نشان داد دید زخم نیست گفتند حتی اگر خوب می شد تا آخر عمر جایش می ماند. آقایان خانمها این حقیقتی است که شیعه با این حقیقت مثل درختی تنومند مانده است یک قطعه خوشی در پایان تاریخ هست. عزیزی خواهد آمد با دستهای این عاشقها با همین مردم یک غوغایی در جهان به پا خواهد کرد منتهی راهش همین عشق ورزی است امام رضا علیه السلام هر وقت نام امام زمان را می شنید میایستاد دستهایش را روی سر میگرفت یعنی ائمه عاشق این موعود بودند.
آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجا درماندگان دور مران از در و راهم بده لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بده. ابا صلت هروی گفته است آقا امام رضا فرمود از مجلس مامون که برگشتم اگر دیدی عبا بر سر کشیدم دیگر با من سخن مگو. مضطرب و پریشان قدم میزدم یک وقت دیدم امام رضا علیه السلام عبا بر سر کشیده است فرمود اباصلت درها را ببند وفرشها را بر چین… (شرح صفحه ششم دعای ندبه- در فراق امام زمان)
مطالب واقعا عااالی بود