تفسیر قرآن کریم در مسجد جامع مهدیه جوزستان توسط استاد سید جواد بهشتی


تفسیر آیات 83 و 84 سوره انبیاء (داستان حضرت ایوب)

تفسیر آیات 83 و 84 سوره انبیاء(داستان حضرت ایوب)

در چند جای قرآن سرگذشت حضرت ایوب کنار سرگذشت حضرت سلیمان آمده. حضرت سلیمان پیامبری پرقدرت، پرحکمت و در آسایش همه گوش به فرمان. حضرت ایوب با بلا و با مصیبت. هر دو را هم خدا فرموده نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ. عجب بنده خوبی نعم العبد سلیمان نعم العبد ایوب. هفته گذشته حضرت سلیمان را گفتیم امشب برویم سراغ داستان حضرت ایوب علیه السلام.


دانلود فایل صوتی


بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی. در خانه خدا پس از اقامه نماز آیاتی از سوره مبارکه انبیاء را بیان می‌کنیم. امام رضا علیه السلام فرمود یکی از فلسفه های نماز جماعت آشنایی با معارف قرآن است یعنی بهترین جا برای تفسیر قرآن همین مساجد است بعد از نمازها. تقاضا می‌کنم به روان تابناک پیامبر عظیم الشأن اسلام و فرزندان پاکش و برای نصرت اسلام و مسلمانان مظلوم فلسطین صلواتی تقدیم بفرمایید.
چینش آیات قرآن خیلی قشنگه در چند جای قرآن سرگذشت حضرت ایوب کنار سرگذشت حضرت سلیمان آمده. حضرت سلیمان پیامبری پرقدرت، پرحکمت و در آسایش همه گوش به فرمان. حضرت ایوب با بلا و با مصیبت. هر دو را هم خدا فرموده نعم العبد انه ابواب. عجب بنده خوبی نعم العبد سلیمان نعم العبد ایوب. هفته گذشته حضرت سلیمان را گفتیم امشب برویم سراغ حضرت ایوب علیه السلام. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرّحِمِينَ- فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ فَكَشَفۡنَا مَا بِهِۦ مِن ضُرّٖۖ وَءَاتَيۡنَٰهُ أَهۡلَهُۥ وَمِثۡلَهُم مَّعَهُمۡ رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَا وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ.
امتحان در دارایی سخت‌تر است یا امتحان در نداری؟
حالا به نظر شما امتحان در دارایی سخت‌تر است یا امتحان در نداری؟ امتحان در سلامتی سخت‌تر است یا امتحان در بیماری؟ یک مقداری اندیشه لازم دارد ببینیم قصه این پیامبر را اعوذ بالله من الشیطان الرجیم وَأَيُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَسَّنِيَ ٱلضُّرُّ وَأَنتَ أَرۡحَمُ ٱلرّحِمِينَ و یاد کن ایوب را این آیه‌ها برای این است که ما یاد کنیم زیاد بخوانیم و برای دیگران بیان کنیم. و ایوب را یاد کن. خب زندگی حضرت ایوب طولانی بوده کجایش را یاد کنیم؟ آن هنگام که پروردگارش را صدا زد معلوم است حاجتی داشته. پروردگارا به من ناراحتی رسیده هیچ درخواستی هم نکرد با ادب، دعا هم خوب است با ادب باشد. به همین اندازه گفت که و انت ارحم الراحمین حالا نگفت مرا شفا بده این مشکلات را حل کن. دیگه هرچی خودت صلاح می‌دانی همین اندازه می‌دانم که تو مهربان‌ترین مهربانان هستی.
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید بلایی که دامنگیر ایوب شد برای چه بود چون بلا چند جهت دارد از معصوم این سوال پرسیده شده. حضرت فرمود بلایی که بر سر ایوب وارد شد برای این نبود که کفران نعمت کرده بود بلکه به عکس او شکرگزار نعمت‌ها بوده. قصه این است که ابلیس حسود است دیگه به همه بندگان خدا حسادت می‌ورزد به خصوص به انبیا و برتران. به خدا عرض کرد اینکه ایوب شکرگزار تو است چون راحت است زندگی خوب زن و بچه زراعت باغ و زمین‌های کشاورزی دارد گله دارد و هرچه بخواهد برایش فراهم است. خب یه الهی شکر هم می‌گوید این ایوب اگر به سختی بیفتد اینطور شکر نمی‌کنه مرا بر او مسلط کن ببینیم چه می‌شود.
خداوند هم از روی حکمتش برای اینکه به آیندگان به میلیون‌ها نفر که بعدها می‌آیند نشان دهد که من بندگانی را دارم که نه به خاطر اینکه راحتند شکرگزاری می‌کنند در سختی هم بیفتند همچنان شکرگزار هستند به شیطان هم میدان داد. شیطان هم گفت خب اول مرا بفرست به زراعت و کشاورزی او خدا هم میدان داد او هم رفت و تمام زراعت او آتش گرفت البته در این سوره کلمه شیطان نیامده ولی شبیه این سوره در سوره ص آنجا به ورود و وسوسه شیطان هم اشاره شده. آیات آن را هم امشب خواهیم خواند. یک کشاورز همه امیدش به محصول است دیگر. ایوب دید تمام زراعتش سوخته. ولی شیطان دید که حضرت ایوب همچنان مثل قبل و حتی بیشتر خدا را شکر می‌کند. این دفعه از خدا اجازه گرفت گفت این چند هزار گوسفند دارد مرا مسلط کن گله‌های گوسفند او را بگیرم. آمد دید صدها گوسفند مثل مردار روی زمین افتاده‌اند.
ما کسانی را داشته‌ایم که وقتی می‌بینند دارایی‌شان آتش گرفته همانجا سکته کردن. نگاه کرد تا چشم کار می‌کند گوسفند مرده اما همچنان شکرگزار خداست. شیطان هم عصبانی شد و گفت خدایا مرا مسلط کن بر فرزندان او اگر داغ بچه ببیند تو را ول می‌کند. بچه هم زیاد داشته دختر و پسر جوان و میانسال و طفل شیطان هم آمد و بچه‌های او را هر کدام به یک مریضی و به یک گرفتاری مبتلا کرد. نگاه کرد دید مثلاً پسرش از دنیا رفت.داغ فرزند هم پیر می‌کند انسان را ولی همچنان شکرگزار خدا بود. بار آخر شیطان از خدا خواست که مرا بر بدن او مسلط کن خدا هم این کار را کرد و این دفعه مبتلا شد به یک بیماری. البته یک اشتباهی هم در ذهن مردم است که باید همین جا بگوییم این ریشه حدیث قوی ندارد و آن این است که مثلاً به جذام یا یک مریضی مبتلا شد که کرم انداخته بود نه این‌ها درست نیست. مریضی سختی بوده اما مریضی که کسی نگاهش بکند و متنفر شود نه. ما عقیده‌مان راجع به پیامبران این است که هرگز خدا اجازه نمی‌دهد به مریضی مبتلا شوند که مردم با دیدن آنها متنفر شوند. پیامبر فرستاده خداست باید خوشایند باشد برای مردم. مریضی سختی بوده و طول کشیده طبق یک روایت ۷ سال و روایت دیگر ۱۸ سال.
مریضی هم که طول بکشد اطرافیان خسته می‌شوند اول هفته ای یک بار به عیادت می‌آیند بعد خسته می‌شوند دو هفته یک بار ماهی یک بار سه ماه یک بار دیگر همه خسته شده بودن و تنها کسی که وفادار ماند همسرش بود. آقایان قدر خانم‌هایتان را بدانید همسر خوب که خدا به شما داده قدردانش باشید خانم‌ها قدر شوهرانتان را بدانید. آقایان قدر خانم‌هایشان را بدانند یه گوهریست که نمی‌توان روی آن قیمت گذاشت. تا اینکه آن اواخر مریضی مزمن و سخت شده بود داغ فرزند دیده بود یک وقتی یکی از این مصیبت‌هاست انسان صبر می‌کند اما در اینجا زراعت و گوسفندان و فرزندان از بین رفته سلامتی از بین رفته یعنی همه این‌ها را با هم ببینید. اصلاً امروز اگر یک کسی چنین پیدا شود به سرش می‌زند که خودش را خلاص کند یا لااقل با خدا قهر می‌کند و می‌گوید دیگر نماز نمی‌خوانم می‌گوید خدایا چرا همه بلاها را می‌فرستی برای من یک جور دیگر تقسیم بلا کن یه خورده همسایه بغلی یه خورده یکی دیگه.
حضرت ایوب لب به اعتراض باز نکرد فقط همین را گفت تو مهربان‌ترین مهربانان هستی. در همان روایت هم دارد که امام صادق علیه السلام فرمود این آخری که دیگر کارد به استخوان رسیده بود گروهی از علما آمدند به دیدنش و گفتند ای ایوب تو چه گناهی کردی که این بلاها پی در پی به سراغ تو آمد؟ اینجا دیگر خیلی دلخور شد و گفت من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد. به علما گفت نشده من سفره‌ای بیاندازم و در آن سهمی برای فقرا نباشد نشده خدا به من نعمتی بدهد و شکر نکنم و این مصلحت خداوند است.
اینجا بود که خداوند مستجاب کرد دعای او را فستجبنا له ما دعای ایوب را مستجاب کردیم و زراعتش را برگرداندیم گله گوسفند را برگرداندیم و بچه‌هایش را زنده کردیم. مثلاً اگر هفت بچه داشت ۱۴ تا به او دادیم و بچه‌هایش را برگرداندیم آن هم دو برابر از آن به بعد هم باز زاد ولد کرد و بچه‌های دیگری به او دادیم از روی لطفی که ما از طرف خودمان به او داشتیم. یک دلیل دیگر هم داشت وَذِكۡرَىٰ لِلۡعَٰبِدِينَ و یادآوری برای آیندگان. کسانی که مبتلا می‌شوند مأیوس نشوند. بدانند که یک چنین کسی هم بوده دوران ابتلا را گذرانده شکایت هم ندارد و فقط به خدا این را گفته و انت ارحم الراحمین هیچ گلایه درخواست هم نکرده. فقط گفته پروردگارا ناراحتی به من رسیده و تو مهربان‌ترین مهربانان هستی. هر کاری بکنی همان خدا هستی و همان درست است.
ما دعای او را مستجاب کردیم و ناراحتی‌هایش را برطرف کردیم و فرزندان او را برگرداندیم فرزند دادیم از روی لطفی که ما به او داشتیم و برای یادآوری و پند برای آیندگان. این دو آیه بود از سوره انبیاء. از این آیات اینگونه به ما فرمودند مفسران قرآن کریم که پیام دارد این آیه‌ها برای ما اولین پیامش این است یادآوری و مرور تاریخ زندگی بزرگان بهترین تسکین دهنده است. آدم وقتی می‌بیند که گرفتار است بگوید قبل از من هم یک کسانی بوده‌اند.
آقای قرائتی می‌فرماید ما در دوران طلبگی بعضی وقت‌ها خیلی با سختی و نداری زندگی می‌کردیم می‌رفتیم پیش استادمان می‌پرسیدیم شما هم با سختی زندگی می‌کنید تعریف می‌کرد و ما می‌گفتیم او از ما سخت‌تر زندگی می‌کند. همین نگاه به تاریخ گذشتگان باعث تسکین امروز ما می‌شود. دوم بعضی‌ها فکر می‌کنند گرفتاری فقط برای ما است نه انبیا هم داشتند انبیا نیز در زندگی مادی مثل سایر مردم به گرفتاری‌ها مبتلا می‌شدند. سوم گرچه گرفتاری‌ها در ظاهر ضرر می‌رسانند ضر یعنی همان ضرر گرفتاری در ظاهر ضرر است اما در باطن لطف خفی خدا است.
ما از این داستان می‌آموزیم همیشه گرفتاری‌ها و بلاها جنبه تنبیه ندارد مثلاً یک جایی زلزله می‌آید می‌گوییم مردم چه کرده بودند نه معلوم نیست شاید هم زلزله برای تنبیه نباشد برای آزمایش باشد. خدا فرموده من وقتی حادثه می‌فرستم گاهی برای تنبیه است ولی ما اجازه نداریم قضاوت کنیم مردم این منطقه گناه کرده بودند آن را خدا می‌داند یک پیامبری به نام ایوب مریض شده و داغ بچه دیده و گوسفندانش مردند زراعتش سوخت ما حق نداریم بگوییم برای تنبیه است نه گاهی برای آزمایش است گاهی برای درجه دادن است.
حدیث داریم در این باره. حالا آقای قرائتی می‌فرماید مثال می‌زند در پادگان فرمانده به یک افسری کارهای سخت را می‌دهد این می‌خواهد در آن میدانی که همه افسران مشاهده می‌کنند یک درجه‌ای به او بدهد این معنایش آن نیست که این تخلف کرده و می‌خواهد تنبیهش کند اگر ما این‌ها را در زندگی خود پیاده کنیم خب دلخوش و آرام هستیم و امیدوار هستیم.
از این آیات می‌آموزیم انبیا معلم ادب هستند با خدا وقتی صحبت می‌کنند بی‌ادبی نمی‌کنند که خدایا من چه گناهی کردم که تو مرا بیچاره کردی. و انت ارحم الراحمین این آیات به ما می‌گوید لطف الهی بیش از تقاضای ماست. اصلاً حضرت ایوب که تقاضایی نکرد خداوند ناراحتی‌هایش را برطرف کرد و چیزهایی که از دست داده بود را به او داد و مضاعف هم کرد لطفش را لطف خدا بیش از تقاضای ماست.
و اما سوره مبارکه ص حالا که به قصه حضرت ایوب رسیدیم آنجا هم دو آیه دارد اما با یک تفاوت‌هایی. وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ اینجا داشتیم وذکر ایوب کلمه عبد را نداشتیم. بنده ما بنده یعنی فرمانبر اصلا ما بنده هستیم؟ بعضی از ما یک جوری هستیم در خوشی بنده‌ایم در ناخوشی نق می‌زنیم در سلامتی بنده هستیم ولی در مریضی اعتراض داریم در دارایی بنده هستیم ولی در نداری قهر می‌کنیم. ایوب را نگاه کن بنده ما أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ اینجا کلمه شیطان دارد شیطان مرا به رنج و ناراحتی انداخته بعد هم خداوند ایوب را نجات داد و این فرمان آمده که در سوره ص هست و در سوره انبیا نیست ارْكُضْ بِرِجْلِكَ ۖ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ بعد از دوره مصیبت و مریضی پیام آمد که ای ایوب پایت را در این چشمه آب بکوب آبی می‌جوشد هم برای شستشوی بدن و هم برای نوشیدن شبیه همان چشمه‌ای که حضرت اسماعیل علیه السلام آب زمزم از از کوبیدن پای آن طفل بر زمین جوشید. بعد خداوند به حضرت ایوب می‌فرماید پایت را به زمین بکوب چشمه‌ای می‌جوشد و آبی گوارا دارد. هم مریضی‌های پوستی از بین می‌رود و هم برای نوشیدن است مثل بعضی چشمه‌های آب گرم هست هم شفا هست برای امراض و هم نوشیدنش را توصیه می‌کنند.

وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنَّا وَذِكْرَىٰ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ما فرزندانش را به او برگرداندیم و آنها را مضاعف کردیم که این رحمتی بود از طرف ما و پندی برای خردمندان لطفی برای ایوب و تذکری برای آیندگان که این قصه را بخوانند و درس بگیرند.

از اینجا به بعد یک صفحه دیگر بیشتر نمانده یک فرازی است درباره همسر حضرت ایوب همانگونه که عرض کردیم خیلی وفادار بوده است ولی این روزهای آخر واقعاً خسته شده بود. شیطان آمد نزد همسر حضرت ایوب و گفت من شوهرت را مداوا می‌کنم تضمینی. دیدید بعضی از دکترها مثلاً می‌گویند چندین میلیون به حساب بریز من تضمینی تو را مداوا می‌کنم همسرت را مداوا می‌کنم. فقط یک شرطی دارد پول هم نمی‌خواهم همسر ایوب گفت چه شرطی گفت شرطش این است که بگویی من او را خوب کردم او هم گفت باشه. آمد پیش شوهر و گفت ما یک همچین قراری داریم که شما را تضمینی یک کسی مداوا کند فقط به همین شرط که شما بگویید فلانی مرا خوب کرده. ایوب هم عصبانی و خشمگین گفت اگر من خوب بشوم قسم می‌خورم مثلاً ۱۰۰ ضربه شلاق به تو بزنم. حالا این خانم هم از روی دلسوزی می‌خواست این کار را بکند اما یک مسئله عقیدتی است. اصلاً چرا خدا این یک تکه را در قرآن گذاشته؟ قصه حضرت ایوب خیلی طولانی بوده است. ولی خدا همین دو دو خط را برای ما آورده همین که به درد ما می‌خورد قصه‌های قرآن به حق است و یک هدفی را تعقیب می‌کند چرا اینجای قصه را خدا برای ما بیان کرده آیا می‌خواهد از همسر ایوب بدگویی کند؟ نه.

می‌خواهد یک خطری را به ما گوشزد کند و آن این است که وقتی مصیبت‌ها زیاد می‌شود انسان یک مقداری تحریک می‌شود برود سراغ غیر خدا خسته و ناراحت و دست تنها و دست خالی اینجا هول می‌خورد که برود به سمت غیر خدا. حالا غیر خدا کیست چه می‌دانم یک دکتر یک همسایه یک پولدار یعنی از خدا قطع کند و برود سراغ دیگری این یک خطر است. این تیکه را خداوند برای این برای ما آورده. حالا حضرت ایوب پاهایش را در آن چشمه آب زده و سلامت شده حالا یک قسمی خورده بود که می‌خواست آن را انجام دهد با این قسم چه کند؟

خداوند او را راهنمایی کرد یک قانونی هست که هم مقررات را زیر پا نگذاشته باشد و هم وفاداری خانمش را رعایت کرده باشد. خداوند به او فرمود:

وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ ۗ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ وخذ یعنی بگیر با دستت یک مجموعه‌ای از ساقه‌های گندم مثلاً فرض کنید مثل سبزی شما ریحان می‌گیرید یه دسته با این مجموعه بزن به خانم او هم که کتک حساب نمی‌شود و مثل نوازش می‌ماند ولی خب آن قانون را باید اجرا کنی. گاهی وقت‌ها نشان‌هایی می‌دهند در جمهوری اسلامی هم هست مثلاً نشان دانش یه کسی اختراع داشته.

خداوند نشان صبر و استقامت به ایوب داد. ما که خدا هستیم از نظر ما او شایسته گرفتن نشان صبر است نعم العبد عجب بنده خوبی است انه ابواب. یعنی کسی که زیاد به خدا مراجعه می‌کند یعنی شرایط زندگی گاهی یک جوری می‌شود که ما از خدا غافل می‌شویم یا از خدا دلخور می‌شویم یا به خدا معترض می‌شویم نه این رفتن به سوی خدا یا توبه کردن به سوی خدا پرتکرار بوده در زندگی سه پیامبر. در همین سوره انبیا این کلمه اواب برایشان آمده یعنی زیاد برگشت کننده به سوی خدا. هر مشکلی برایشان پیش می‌آمد به خدا برمی‌گشتند. قصه ایوب هم تمام شد گفتنش آسان بود اما هر یک از این امتحانات هر کدامش کشنده است و هر کدامش مایوس کننده است.

چند تا پیام هم از این قسمت بخوانیم و بعد به شما دعا کنیم به او گفتیم بسته از ساقه‌های گندم را بردار و سوگندت را نشکن و حالا پیامبر اسلام موظف شده زندگی‌نامه حضرت ایوب را برای مسلمانان بیان کند. پس معلوم است مبلغین یکی از وظایفشان این است که قهرمان‌ها و چهره‌های ماندگار را بیان کنند که ‌آنها با چه دشواری‌هایی مثلاً فرض کنید ۵۰ سال دیگر بگذرد همین قصه فلسطین را بخواهند تعریف کنند خب نباید فراموش بشود. ما الان یک کمی از تصاویرش را می‌بینیم مثلاً بچه ۶ ماهه یا دو ساله روی دست. همین خبرنگاری که امروز داشت گزارش می‌داد گفت تصاویر خانه من را فرستادند که با خاک یکسان شده خبرنگار می‌گفت الان نمی‌دانم زن و بچه‌ام هستند یا نیستند خوب این خاطرات باید نوشته شود و برای آیندگان تعریف کنند که یک ملتی در یک جای محدود بودند که از یک طرف دریا و از یک طرف دیوار و از آن طرف راه مرز بسته و یک جرثومه فسادی مثل اسرائیل که آمریکا و انگلیس پشتش است بعضی از کشورهای عربی با او ارتباط برقرار کردند این‌ها هم یک جمعیتی هستند آن وسط اما ایمان و غیرتشان و استقامتشان زبانزد است این‌ها باید بماند برای آیندگان و در دهه‌های آینده باید این‌ها را به کتاب و فیلم تبدیل کنند و این برای نجات امت هایی که در آینده خواهند آمد عبرت است.

سه تا مقام در این قصه برای حضرت ایوب آمده:

  • مقام اول عبودیت
  • مقام دوم صبر
  • مقام سوم زیاد مراجعه کردن به خدا

امیر مومنان علی علیه السلام فرمود این حکمت ۳۵۱ نهج البلاغه است عِنْدَ تَنَاهِي آلشِّدَّةِ تَکُونُ آلْفَرْجَةُ، وَعِنْدَ تَضَايُقِ حَلَقِ آلْبَلاَءِ يَکُونُ آلرَّخَاءُ. وقتی شداید و مصائب به اوج می‌رسند آنجاست که لطف خدا می‌رسد و گشایش می‌رسد و حلقه‌های بلا وقتی انسان را در تنگنا می‌گذارند همانجا در قرآن داریم که وقتی یک شرایطی پیش می‌آمد پیامبران هم می‌گفتند کی نصرت خدا می‌رسد؟ همان جا می‌رسد أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ.

یک حدیث دیگر بخوانیم و دعا کنیم فرمودند إِنَّ أَشَدَّ اَلنَّاسِ بَلاَء اَلْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ اَلَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ اَلْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ بیشترین بلا به انبیا رسیده بعد از انبیا اولیا هرچه ما شبیه‌تر باشیم به آنها بلای بیشتری به ما خواهد رسید. إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ در بهشت جایگاهی است که کسی به آن نمی‌رسد مگر اینکه مبتلا شود به مصیبت.

خدایا در امتحانات خودت ما را دستگیری بفرما خودت ما را راهنمایی بفرما. خدایا امت اسلامی در سرتاسر جهان مبتلا هستند گشایش پیش بیاور.

تفسیر آیات 78 و 79 سوره انبیاء

 

تفسیر آیه 80 و 81 سوره انبیاء

تفسیر آیه 80 و 81 سوره انبیاء(داستان حضرت داوود و سلیمان)

سوره مبارکه انبیا رسیده به قصه دو پیامبری که حکومت کردند تفسیر آیه 80 و 81 سوره انبیاء(داستان حضرت داوود و سلیمان) خیلی‌ها میل ندارند که پیامبران یا اولیا را در مسند حکومت ببینند تفکرشان این است که می‌گویند این علما باید معلم اخلاق باشند مسئله بگویند و در سیاست دخالت نکنند. اما قرآن کریم به صراحت ورود پیامبران به حاکمیت را بیان می‌کند.



بسم الله الرحمن الرحیم

بَلَغَ العُلیٰ بِکَمالِهِ کَشَفَ الدُّجیٰ بِجَمالِهِ حَسُنَت جَمیعُ خِصالِهِ صَلُّوا عَلَیهِ وَ آلِهِ.
همچنان عطر میلاد مسعود خوشبوترین گل عالم، آخرین و بزرگترین فرستاده خدا پیامبر عزیز اسلام و همچنین ولادت با سعادت امام صادق علیه السلام در فضای جامعه ما منتشر است. از خداوند می‌خواهیم همه ما را از رهروان و شیفتگان و شیعیان و شفاعت شدگان حضرت پیامبر قرار بفرماید و جهان را برای تشریف فرمایی منجی جهان، حضرت موعود علیه السلام مهیا و همه ما را از منتظران قدومش تقدیر بفرماید. تقاضا می‌کنم به روان پاک پیامبر عزیز اسلام و امام صادق علیه السلام صلواتی تقدیم بفرمایید.
سوره مبارکه انبیا رسیده به قصه دو پیامبری که حکومت کردند خیلی‌ها میل ندارند که پیامبران یا اولیا را در مسند حکومت ببینند تفکرشان این است که می‌گویند این علما باید معلم اخلاق باشند مسئله بگویند و در سیاست دخالت نکنند اما قرآن کریم به صراحت ورود پیامبران به حاکمیت را بیان می‌کند آیات امشب را بشنویم سوره مبارکه انبیاء وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاكِرُونَ ما به داوود صنعت تهیه سلاح را یاد دادیم.(تفسیر آیه 80 و 81 سوره انبیاء)
خود خدا همان خدایی که علم را یاد می‌دهد. در اولین سوره بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ  همان خدا اسلحه سازی را یاد می دهد. صاحب تفسیر مجمع البیان گفته لبوس به هر نوع سلاحی یا سلاحی که برای حفاظت از ما هست مثل زره یا سلاحی که برای تهاجم به دشمن است مثل شمشیر شامل می‌شود. ما این‌ها را هم زره‌سازی را و هم شمشیرسازی را به پیامبرمان یاد دادیم ما که خدا هستیم. حالا بعضی‌ها زورشان می‌آید بگویند پیامبر اسلام در جنگ بوده یک جوری سندی جور می‌کنند که بگویند پیامبر دستش به خون هیچ کسی آلوده نشده خیلی در حاشیه بوده. نه، خود خدا آنها را تعلیم داده است که سلاح بسازند برای چه؟ تا در جنگ‌ها این سلاح از جان شما حفاظت کند به قول امروزی‌ها یک حالت بازدارندگی یک حالت پیشگیری از دشمن. دشمن جرات نکند به سمت شما حرکت کند وقتی دشمن بداند شما مجهز به فلان هواپیما یا زیردریایی کشتی یا پهپاد یا موشک هستید در تصمیم گیریش تجدید نظر می‌کند. سلاح برای این است که صالحان سالم بمانند مورد تعرض قرار نگیرند.
لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ تا این سلاح و این زره در جنگ‌ها شما را حفظ کند و هل انتم شاکرون آیا شما شکرگزار هستید؟ مفسران می‌گویند شاکران هم ممکن است به خدا برگردد یعنی همان خدایی که ساخت سلاح را به پیامبرش داوود آموخت از او تشکر کنید بعضی از مفسران گفته‌اند تشکر از صنعتگران این‌هایی که سلاح می‌سازند موشک می‌سازند و هواپیما می‌سازند.
الان مثلاً در تهران کجا جمع هستند اسلحه سازان؟ مثلاً در در یک منطقه‌ای ما اصلاً یادشان هم نیستیم حالا این مفسرین، مفسرین جدید که نیستند مفسرین قدیم هستند و باید از این صنعتگرانی که در این حوزه جان خودشان را در خطر می‌اندازند این صنعت هم صنعت خطرناکی است مواد منفجره دارد مواد شیمیایی دارد حالا خداوند در چند سوره هم به این موضوع پرداخته که می‌فرماید ما آهن را برای داوود نرم کردیم وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ قبل از حضرت داوود علیه السلام از آهن استفاده می‌کردند. ولی از صفحات آهنی که مقابل خودشان می‌گرفتند که تیرهای دشمن تاثیر نکند. بعد دیدند این خیلی سنگین است این صفحات آهنین خیلی سنگین است و حملش سخت است. خداوند به حضرت داوود یاد داد که این صفحات آهنین را به مفتول‌های کم عرض تبدیل کند و بعد آنها را به صورت لباس ببافد اندازه تن و قامت یک رزمنده شود.و آنها را بپوشند.
این‌ها را خدا به او آموخت حالا چه جوری آن آهن را نرم کند یکی اینکه بگوییم با معجزه یکی اینکه بگوییم نه با ذوب آن فلز. چون همه صنایعی که بشر دارد ریشه‌اش به انبیا برمی‌گردد چه غذایی چه دارویی و چه کشاورزی چه صنایع دیگر. تاریخش را وقتی نگاه می‌کنیم می‌رسیم به انبیا. انبیا هم از سرچشمه وحی آنها را فرا گرفته‌اند ما به داوود یاد دادیم این آهن‌ها را به صورت کلاف‌هایی از نخ درآورد و بعد ببافت و به صورت لباس در بیاورد و سربازان و رزمندگان خداپرست آن را بپوشند. فعل انتم شاکرون آیا شکرگزار خدا هستید یک معنای دیگرش آیا شکرگزار صنعتگرانی که در صنایع دفاعی خدمت می‌کنند هستید؟
سلاح هر روز متناسب با همان زمان است. یک زمانی سلاح شمشیر بوده است. شاید شما نشنیده باشید ولی پیامبر عزیز ما وقتی در جنگ‌ها مشورت می‌کرد یکیش درباره کاربرد نوع سلاح بود. سلمان فارسی که افتخار ما ایرانی‌ها است دو ابتکار در تاریخ جنگ‌های پیامبر به جا گذاشته است. یکی در جنگ خندق که پیشنهاد خندق را داد. یعنی یک کانال ۵ کیلومتری و دیگری در جنگ طائف. جنگ طائف بعد از فتح مکه است یعنی این‌ها از رو نرفتند ابوسفیان تسلیم شده بود این‌ها سماجت می‌کردند. گفتن تا دو نفر را نکشیم دست برنمی‌داریم گفتن چه کسانی هستند آن دو نفر محمد و علی. طائفی‌ها هم خیلی پولدار و سرمایه‌دار بودند و قلعه‌هایی مرتفع داشتند و مسلمانان هم به جنگ آنها رفتند. دیدند نمی‌توانند نفوذ کنند پیامبر عزیز ما مثل جنگ احزاب مشورت کردند سلمان فارسی جلو آمد و یک ابزاری را گفت یا رسول الله ما در ایران چنین وضعیتی که پیش می‌آید یعنی جنگ کوهستانی یا دشمن در مناطق مرتفع وقتی هست ما منجنیق استفاده می‌کنیم. پیامبر فرمود نقشه‌اش را بلدی بسازی سلمان گفت بله. به اصحاب فرمودند در یک فرصت بسیار کوتاهی هرچه سلمان می‌خواهد به او بدهید سلمان هم آهن می‌خواست آهن و وسایلی که آهن را ذوب کنند و جوش بدهند آنها را فراهم کردند.
منجنیق را ساختند اصلاً پیروزی طائف با این وسیله جنگی بوده است خب یه وقتی منجنیق بوده الان چه؟ الان ما باید حساب کنیم دشمن چگونه بر ما غلبه می‌کند ما ابزاری بسازیم فوق او این آیات یعنی خداوند به پیامبرش تعلیم داده ساخت ابزار جنگی را. چرا تا خداپرستان، مظلوم واقع نشوند. نمی‌شود خداپرستان فقط دعا کنند یا نفرین کنند. نه، خداپرستان هم باید مجهز و مسلح باشند به ابزارهای روز چه در دریا و چه در خشکی به اندازه ای باشد که به قول امروزی‌ها یا دیپلماسی ما بازدارنده یعنی دشمن می‌داند که بالاخره ما یک کشتی داریم که می‌تواند دور کره زمین را بچرخد و محاسبه کند چه حوادثی ممکن است پیش بیاید در اقیانوس‌ها.
این‌ها رو وقتی دشمن می‌فهمد خب ملاحظه می‌کند. خداپرستان به اندازه‌ای که بتوانند از خودشان حراست و حفاظت کنند سالم بمانند تا پیام خدا را به خلایق برسانند احتیاج دارند. آقا ما موشک می‌خواهیم چه کنیم خب اگر موشک نداشته باشیم او می‌آید سوار ما می‌شود اصلاً با وقاحت در رسانه می‌گوید عربستان گاو شیرده است حیا نمی‌کند این برای وقتی است که عربستان نمی‌تواند مقابل او بایستد. اگر یک سلاحی داشت که می‌توانست با او مقابله کند او هم حیا می‌کرد. این‌ها الطاف الهی است به حضرت داوود حالا جالب است الطاف خدا را وقتی در این آیات می‌بینیم مثلاً در آیه قبل خواندیم که خداوند کوه‌ها و پرندگان را همنوا کرد با داوود. آیه قبل درباره یک موضوع معنوی است که داوود مناجات می‌کرد و کوه‌ها و پرندگان هم با او همنوا می‌شدند. این آیه راجع به ساخت سلاح است. پس ببینید به موازات هم و در کنار هم یک کسی سلاح می‌سازد نماز شب هم می‌خواند. این معنویت و مادیات سیاست و دیانت هم می‌تواند همراه باشد.
نمی‌توانیم بگوییم بله ما اگر رفتیم در این راه‌ها نماز و روزه‌مان چه می‌شود ما می‌خواستیم با خدا عشق بازی کنیم. عشق بازی با خدا اینجا هم هست همه این‌ها اطاعت فرمان خداست در سوره مبارکه سبا آیات ۱۰ و ۱۱ می‌خوانیم وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ ۖ وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ما آهن را برای داوود نرم کردیم و به او گفتیم زره‌های متناسب بساز فراخ باشد. چون زره اگر تنگ باشد آن جنگنده نمی‌تواند و حلقه‌ها را هم به اندازه خدا دارد زره سازی را به پیامبرش یاد می‌دهد. باور نمی‌کنند این‌ها آیات قرآن است زره را حلقه‌هایش نه آنقدر سنگین باشد کوچک باشد که سنگین بشود بر بدن جنگجو نه آنقدر گشاد باشد که نیزه یا تیر از آن عبور کند. ای داوود حلقه‌ها را متناسب قرار بده.
اینجا خیلی جالب است وَاعْمَلُوا صَالِحًا ۖ إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ اسلحه سازی برای کشتن مظلومان نه اسلحه سازی برای فتنه و فجور نه اسلحه سازی برای استعمار و استثمار. نه، اسلحه بساز زره بساز شمشیر بساز و عمل صالح انجام بده با این قدرت این معلوم است که باید قدرت در دست صالحان باشد. من که خدا هستم مواظب عملکرده شما هستم خطا نکنید و از این زور و قدرت سوء استفاده نکنید. بخواهید به کشوری تجاوز کنید یا مردمی را ظلم کنید ابدا.
از این آیات این پیام‌ها را دریافت می‌کنیم پیام اول اختراعات بشر الهامات الهی است که بشر مخصوصاً در آن هزاره‌های اول به اختراعاتی رسید اینا همه الهامات الهیست. دوم حضرت داوود مبتکر صنعت اسلحه سازی و زره سازی بود. کتاب‌هایی درباره فرهنگ کار نوشته شده امامان ما هم فرمودند انبیا در یک رشته‌ای از فنون و صنایع ورود داشته‌اند. یک پیغمبر خیاطی می‌کرد یکی کشاورزی می‌کرده دیگری در صنعت دفاعی حضور داشته. انبیا اهل کار و فن و حرفه بودند. از این آیه می‌آموزیم صنعت باید در خدمت مردم باشد نه سلطه ستمگران.
این آیه به ما می‌فهماند تدارک مقدمات سلاح دفاعی ضروری است. ما باید مطالعه کنیم امیرالمومنین علیه السلام در آن چهار سالی که به حکومت رسید گروه‌هایی را از کشورهای اسلامی می‌فرستد به کشورهای دوردست برای آموزش سلاح‌های جدیدی که در آن روزگار بوده. پیامبر عزیز ما صلی الله علیه و آله و سلم در قرارد مباهله همه شما شنیده‌اید مسیحیان گفتند ما نمی‌خواهیم مسلمان شویم ولی می‌خواهیم در این کشور با مسالمت زندگی کنیم. قراردادی نوشتند که چند بند داشت یک بندش هم این بود که پیامبر فرمود ما مورد حمله دشمن قرار می‌گیریم اسلحه هم کم داریم شما باید اگر جنگی پیش آمد این تعداد اسلحه به عنوان امانت در دوره جنگ به ما بدهید.
این‌ها تاریخ اسلام است هدف از ساخت سلاح در اسلام حفاظت از خداپرستان است. میوه ساخت سلاح در اسلام امنیت است و آن امنیت است که یک نعمتی است نعمتان‏ مجهولتان‏ الصّحّة والأمان. چطور امنیت به وجود می‌آید؟ وقتی یک کشوری مجهز و مسلح باشد در دریا در هوا در خشکی دشمن می‌داند که از اینجا نمی‌تواند ورود کند اون امنیت جای شکر دارد. مردم باید هم از خدا که معلم اصلی است و هم از صنعتگران تشکر کنند. حالا ما هم کم شده از صنعتگرانمون تشکر کنیم صنایع دفاعی هم چون با مسائل امنیتی همراه است نمی‌شود آنها را بیاوریم و نشان دهیم گاهی ما بعضیاشونو می‌شناسیم مثلاً یه اسم مستعار دارن مثلاً یه آدم بخواد تو خونشون بره مشکلاتی داره. حالا بدون اسم و دعایشان می‌کنیم در دل شب که انشالله شما پا میشید نماز شب می‌خوانید خدایا به صنعتگران صنایع دفاعی عزت صحت و سعادت مرحمت بفرما. تشکر یعنی چه؟ یکی از معانی تشکر هم این است که آن نعمت را به جا استفاده کنیم درست استفاده کنیم.
برویم سراغ آیه بعد وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا ۚ وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ به سلیمان چه قدرتی دادیم به قول امروزی‌ها استفاده از انرژی باد امروزی‌ها می‌گویند انرژی پاک و تجدید پذیر. که الان دنیا دارد سرمایه‌گذاری می‌کند در انرژی نور و موج و باد. خب این‌ها اگر دانشمندان رشته هایی که در دانشگاه هستند بیایند یک مقداری با قرآن رفیق شوند سرچشمه‌های این‌ها در قرآن است. ما این باد تند را در اختیار سلیمان قرار دادیم که با این باد چه کند؟ به امر خدا با این باد در زمین سفر کند حالا مفسرانی مثل آیت الله مکارم شیرازی می‌فرماید جزئیات این‌ها مشخص نیست چطور حضرت سلیمان با باد سفر می‌کرد؟ مردم می‌گویند سوار قالیچه‌ای می‌شد ما این‌ها را در حدیثم ندیده‌ایم.
آن وقت در دو جای قرآن یک جا فرموده بادهای نرم را در اختیار سلیمان قرار دادیم اینجا می‌فرماید بادهای تند را یعنی طوفان را. با چه وسیله‌ای با چه ساز و کاری؟ یعنی غیر از سلیمان یارانش هم بودند این‌ها سوار می‌شدند مثلاً از این کشور می‌رفتند به یک کشور دیگر مثلاً یک مسافت طولانی که باید در یک سال طی می‌کردند در یک روز طی می‌کردند. خداوند می‌فرماید ما این امکان را قرار دادیم ما خدایی هستیم که کوه را همنوا با داوود کردیم پرنده را هم نوای داوود قرار دادیم آهن را برای داوود نرم کردیم همان خدا هستیم حالا برای سلیمان این باد را شاید در آینده‌ها باید دید چطور از این انرژی باد استفاده می‌کنند و سوارش می‌شوند.
آیا در وسیله‌ای می‌نشینند و با باد جابجا می‌شوند نمی‌دانیم این جزئیاتش مشخص نیست. ولی همین اندازه استخدام باد، شما می‌دانید که احادیث زیادی داریم از پهناورترین کشورها کشوری بوده که حضرت سلیمان حاکم آنها بوده است خب حضرت سلیمان هم که باید به استان‌ها سرکشی کند به شهرها سرکشی کنند نمی‌تواند در پایتخت بنشیند به گزارش‌ها رسیدگی کند گزارش‌ها را گاهی ممکن است بزرگنمایی کنند یا خوشگل کنند بدن دست رئیس جمهور نه حضرت سلیمان باید سرکشی کند بخواهد با وسایل قدیم هم جابجا بشود که سالی به سه چهار استان بیشتر نمی‌رسد.
حالا در آینده‌ها هم بشر خواهد توانست از این ابزار و امکاناتی که در این قصه‌ها حالت اعجاز دارد ولی با این تعلیمات بشر خواهد توانست یا نه این جا آیه می‌فرماید ما باد را در اختیار سلیمان قرار دادیم باد تند را تا سفر کند به سرزمینی که بارکنا سرزمین مبارک یعنی پایتخت سلیمان یعنی شامات. چون ممکن است کسی سوال کند چطور با باد می‌شود ما به همه قاعده‌ها و فرمول‌ها آگاهی داریم اصلاً باد چه توانایی و ظرفیتی دارد؟ الان یه پرنده‌هایی هستند که بدون موتور پرواز می‌کنند مثل کایت که باید باد بوزد البته ما بلد نیستیم خوب یه کسی که مثل من تفسیر می‌گوید باید این‌ها را برود و بخواند ببیند با باد چه کارهایی می‌توان کرد بدون استفاده از گازوئیل و بنزین. مثلاً از نظر علم فیزیک چه قواعدی را رعایت می‌کنند تا خطری پیش نیاید اصلاً خدا برای چه این آیه‌ها را در قرآن آورده چه درسی باید از این آیه‌ها بگیریم. آیا فقط باید بخوانیم و ترجمه‌اش هم کافی است یا اینکه نه یک جهت دهی را دارد.
به ما می‌آموزد ایرانی‌ها مسلمانان بروید از انرژی باد استفاده کنید از انرژی نور و موج استفاده کنید قبل از اینکه دنیا به آن دست پیدا کند. امروز من رفته بودم در یک مدرسه‌ای، صحبت آن دانشمندی شد که وقتی سیب افتاد یک دانش آموز گفت که قبل از نیوتن یک مسلمان این را کشف کرده بود اما اروپایی‌ها فقط اسم نیوتن را می‌آورند. خدا حفظ کند دکتر رحیم پورازغدی را میگوید چندین ۱۰ ۱۵ تا از این اختراعات مهم را که نسبت می‌دهند به اروپایی‌ها می‌گوید این‌ها را ۷۰ سال ۲۰۰ سال قبل از این‌ها دانشمندان مسلمان به آن رسیدند منتها چون رسانه دست آنهاست و خبرگزاری‌ها دست آنهاست همه را به نام خودشان ثبت می‌کنند.
این آیه‌ها باید در دانشگاه‌ها مطرح شود مثلاً استاد فیزیک دانشگاه شریف البته آنجا یک استاد قرآن شناس هم هست هم فیزیکدان است و هم قرآن شناس اما این‌ها کمند. سوره ص آیه ۳۶ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ ما باد را مسخر سلیمان قرار دادیم. اینجا راجع به باد نرم است سوره انبیا که ما می‌خوانیم بادهای تند است در سوره ص بادهای نرم. پس حضرت سلیمان نه تنها از بادهای تند چون ممکن است بگوییم این بادی که در تهران می‌آید ممکن نیست آدم سوار آن شود. اما حضرت سلیمان از هر دو استفاده می‌کرد در اینجا خواندیم حضرت سلیمان را به شامات می‌رساندیم. در سوره ص حَيْثُ أَصَابَ هر جای دنیا که می‌خواست. پس حضرت سلیمان با ظرفیت باد که خدا مسخر او کرده بود در دنیا هرجا که می‌خواست برود جابجا می‌شد.

حالا سوالاتی که هست اینکه بادها چگونه در اختیار سلیمان قرار می‌گرفتند با چه سرعتی نمی‌دانیم با چه وسیله‌ای نمی‌دانیم چه عاملی باعث می‌شد آنها سقوط نکنند این‌ها و ده‌ها سوال دیگر را دانشگاهیان باید پیگیری کنند. زمان هم گذشته این آیه را بخوانیم جلسه بعد می‌رویم سراغ حضرت ایوب علیه السلام.

وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَٰلِكَ ۖ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ از جمله نیروها که در خدمت حضرت سلیمان بودند جنیان بودند شیاطین در اینجا یعنی جنیان از کجا می‌گوییم این را از چند جای دیگر قرآن چون در جای دیگر می‌فرماید این کسانی که به حضرت سلیمان کمک می‌کردند از جن بودند. یک جای دیگر می‌فرماید شیطان از جن بوده جن موجودی است واقعی عقل و شعور دارد و قدرت انتخاب مسلمان و کافر هم دارد با ما آدم‌ها هم ارتباط دارند ولی گوینده‌هایی مثل من کم برای مردم از جن حرف می‌زنند. یک سوره‌ای در قرآن به نام جن داریم و هیچ مفسری تا حالا تفسیرش را نگفته. شاید فکر می‌کنند مردم می‌ترسند حالا اگر پیش بیاید من تفسیرش را خواهم گفت.

این‌ها هم در خدمت حضرت سلیمان بودند چه می‌کردند برایش؟ اینها می‌رفتند زینت‌ها و زیورهای دریایی را غواصی می‌کردند و برای سلیمان می‌آوردند و غیر از غواصی کارهای دیگری هم برای حضرت سلیمان می‌کردند اون کارهای دیگر چه بوده جای دیگر قرآن توضیح می‌دهد سوره سبا آیه ۱۳ يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ به فرمان پروردگار گروهی از جن برای حضرت سلیمان کارهایی انجام می‌دادند چی بود آن کارها؟ هرچه حضرت سلیمان می‌خواست جنیان برایش انجام می‌دادند. از معبدها و تالارهای اجتماعات، چون در کشورهای بزرگ برای عبادت یا غیر عبادت مردم در یک سالنی جمع می‌شدند این را جنیان پرسرعت می‌ساختند. مجسمه هم می‌ساختند بعضی از علما گفتند مجسمه سازی در زمان حضرت سلیمان مانعی نداشته. یا گفتند مجسمه موجودی که جان داشته باشد حرام است زن مرد دختر پسر یا مثل حیوان. کاری که جنیان برای حضرت سلیمان انجام می‌دادند مناظر طبیعی بوده مثل درخت گل و کوه این را امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند این را هم می‌ساختند برای اینکه شوکت و عظمت خداپرستان و مسلمانان به کسانی که از اقصا نقاط جهان می‌آمدند و می‌دیدند.

وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ این‌ها ظرف‌های غذای بزرگ اندازه حوض آب. ظرف غذا خب قابلمه از آن بزرگتر می‌شود دیگ بزرگتر می‌شود پاتیل. مثلاً اینم دو جور است یک جور قابل انتقال و جور دیگر. اما هر دو نوعش در این آیه آمده یعنی ظرف‌های غذای بزرگ ثابت. ای بچه‌های داوود این همه خدا به شما قدرت و عزت داده شکر خدا را به جای آورید. آدمیزاد جوریست که وقتی به قدرت رسید کم شکر می‌کند.

خوب برگردیم به آیات سوره انبیا ما هم مواظب آنها بودیم مواظب بودیم یعنی چه؟ یعنی مواظب بودیم به سلیمان آسیبی نرسد از آن جنیان کافر چون جن هم مومن دارد و هم کافر در یک سوره دیگر سوره ص میخوانیم آیه ۳۷ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ جنیان برای حضرت سلیمان بنایی می‌کردند و غواصی می‌کردند. بعضی از جنیان هم که سرکش و نافرمان بودند حضرت سلیمان آنها را به زنجیر می‌بسته یعنی یه قدرتی داشته هم زبان مورچه‌ها و پرندگان را می‌دانسته و هم آدمیان را جنیان را به صف کرده حالا جالب است اینکه خداوند قصه حضرت سلیمان با آن حشمت را گذاشته کنار قصه ایوب با آن همه مصیبت. آن وقت خدا به هر دو هم گفته عجب بندگان خوبی این‌ها تربیت شدگان خداوند هستند خدایا ما را به خودمان وا مگذار.(تفسیر آیه 80 و 81 سوره انبیاء)

تفسیر آیات 78 و 79 سوره انبیاء

تفسیر  آیات 78 و 79 سوره انبیاء

داستان دو پیامبر خدا حضرت داوود علیه السلام و حضرت سلیمان علیه السلام را امشب نیت کردیم با شما در میان بگذاریم تفسیر آیات 78 و 79 سوره انبیاء. حضرت داوود علیه السلام در هفت سوره قصه‌اش آمده تقریباً ۱۰ ویژگی، قرآن کریم برای این پیامبر نقل فرموده و به پیامبر ما هم خداوند فرموده داوود را یاد کن. (تفسیر  آیات 78 و 79 سوره انبیاء)


دانلود فایل صوتی تفسیر  آیات 78 و 79 سوره انبیاء


بسم الله الرحمن الرحیم

 الهی انطقنی بالهدی و الهمنی تقوی در خانه خدا بر سفره قرآن در آستانه میلاد مسعود خوشبوترین گل عالم آخرین فرستاده خدا و نیز ولادت با سعادت امام جعفر صادق علیه السلام از خدا می‌خواهیم که این عبادت ها و گفتگوها را به لطف و کرمش قبول کند و همه ما را از متمسکین به قرآن و اهل بیت قرار بفرماید. تفسیر  آیات 78 و 79 سوره انبیاء

 آیات 78 و 79 از سوره انبیا درباره دو پیامبر خدا حضرت داوود علیه السلام و حضرت سلیمان علیه السلام را امشب نیت کردیم با شما در میان بگذاریم با صلوات شما آغاز می‌کنیم. خوب حضرت داوود علیه السلام در هفت سوره قصه‌اش آمده تقریباً ۱۰ ویژگی، قرآن کریم برای این پیامبر نقل فرموده به پیامبر ما هم خداوند فرموده داوود را یاد کن، یادکن یعنی چه یعنی به امت اسلامی بشناسان این یک قهرمان است باید دیگران از او الگو بگیرند.

 اولین ویژگی این پیامبر عبد بودن است. وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ این کلمه عبد ما در فارسی می گوییم بنده نرخش را آوردیم پایین یک نفر بدبخت بیچاره باشد می‌گوییم بنده خدا. اتفاقا بنده به کسی می‌گویند که به قله رسیده به معراج می‌رود سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ در تشهد نماز هم می‌گوییم. این مقام بندگی را حضرت داوود علیه السلام داشته.

 ویژگی دوم حضرت داوود این است که قدرتمند بوده پرقوت و پادشاه بوده مملکت داری کرده.

 ویژگی سوم اواب، ابواب خیلی معنایش به تواب نزدیک است یعنی با خدای خود ارتباط داشته تضرع داشته زاری و گریه داشته راز و نیاز داشته.

 ویژگی چهارم این است که کوه‌ها با او همنوا می‌شدند. در چند جای قرآن آمده از جمله آیاتی که امشب می‌خواهیم بخوانیم. یعنی وقتی که زبور را می‌خوانده کتاب حضرت داوود علیه السلام زبور بوده. وقتی آن را می‌خواند کوه‌ها هم زمزمه می‌کردند إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ صبحگاهان و شامگاهان کوه‌ها همراه با او تسبیح خدا می‌گفتند و همچنین پرندگان با او همنوا می‌شدند. وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً ۖ كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ این هم از ویژگی‌های حضرت داوود علیه السلام.

وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ پادشاهی داشته است بعضی‌ها پادشاهی دارند لغزنده. یعنی چند سالی بیشتر طول نمی‌کشد تهدید به خطر می‌شوند و مردم می‌گویند معلوم نیست این بماند یا نه. شددنا یعنی محکم کردیم پایه‌های سلطنت او را.

ویژگی بعدی و آتیناه الحکمه به او حکمت دادیم. حکمت را ما چندین بار معنی کردیم. شهید مطهری می‌فرماید دو جور حکمت داریم حکمت نظری و حکمت عملی حکمت نظری یعنی فکر درست و حکمت عملی یعنی کار درست. قرآن کریم می‌فرماید و هر کس که خدا حکمت بدهد به او خیر زیاد داده است.

و آخرین ویژگی و مهم‌ترینش یعنی فصل الخطاب یعنی حرف آخر را او می‌زده. یکی از آیاتی که خداوند خطاب کرده به حضرت داوود این است که ای داوود یا داوُدُ إنّا جعلناک خلیفةً فی الأرض فاحکُم بین النّاس بالحقّ و لا تَتّبع الهوی ما تو را نماینده خود در زمین کردیم فحکم بین الناس بالحق یعنی از ماموریت‌های داوود این بود که بین مردم قضاوت و داوری کن قضاوت و داوری یکی از مسئولیت‌های پیامبران است. خب با این مقدمه می‌رویم سراغ آیات سوره انبیا.

وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ یعنی یاد کن داوود را. حضرت داوود علیه السلام فرزند زیاد داشته نمی‌دانم ۱۸ تا یا بیشتر بچه داشته حالا ما که نمی‌توانیم دیگر به شما توصیه کنیم شما که سنی ازتان گذشته و بچه‌های‌تان هم به حرفتان گوش نمی‌دهند خیلی اوضاع خراب شده. خداوند هم به او فرموده بود که سلیمان را بعد از خودت به جانشینی برگزین و مقدماتش را آماده کن. گله‌های گوسفندی در تاریکی شب وارد تاکستان یکی شدند. گوسفندان درخت‌های انگور را خراب کرده بودند هم خوشه‌ها و هم شاخه‌های انگور. صاحب باغ صبح آمد و دید که چه اتفاقی افتاده و شکایت برد پیش داوود یک باغدار و یک دامدار. یعنی یک کسی که یک باغ انگور داشته و یک کسی که گله‌های گوسفند داشته این‌ها شکایت را آوردند پیش داوود.

حضرت داوود علیه السلام هم یک محاسبه‌ای کردند چون بالاخره قاضی بودند قاضی درجه یک و با تجربه. بعضی گفتند این قصه بعد از ۴۰ سال تجربه حضرت داوود علیه السلام بوده بعد از ارزیابی‌ها اینگونه حساب کردند که خسارتی که به آن باغدار وارد شده به اندازه قیمت همه این گوسفندان است دستور دادند که همه گوسفندان را باید به صاحب باغ بدهید. خب در اسلام هم که هر کس مالک دارایی‌های خودش است و این یک اصل است کسی حق تعرض ندارد. قانون اسلام این است که روز باید گوسفندان را به چرا بفرستد و تا عصر بیاید از عصر تا فردا صبح باید در یک جایی که حفاظ داشته باشد از آنها مراقبت کرد او کوتاهی کرده است. إِذْ نَفَشَتْ یعنی در شب این گوسفندان رفته بودند در آن باغ.

حضرت داوود علیه السلام بعد از اینکه این حکم را کرد رو کرد به پسرش سلیمان. حالا در تاریخ داریم که امیرالمومنین علیه السلام هم گاهی این کار را می‌کرده یک مشکلی که در جامعه پیش می‌آمد یا یک قضاوتی می‌خواستند بکنند ارجاع می‌دادند به امام حسن مجتبی علیه السلام که با این کارشان چه منظوری داشتند؟ هم می‌خواستند بزرگی و نخبگی امام حسن علیه السلام را به نمایش بگذارند و همین که بگویند بعد از من پسرم جانشین من است. داوود علیه السلام هم از سلیمان پرسید خب تو چه به نظرت می‌رسد. حضرت سلیمان یک نوجوان و حضرت داوود علیه السلام یک پیر پخته و با تجربه. نوجوان این گونه قضاوت کرد به نظر من صاحب گوسفندان، گوسفندان را بدهد به صاحب باغ به اندازه یک سال تا او از منافعش استفاده کند از شیرش از پشمش و از بچه‌هایی که در این یک سال به دنیا آمدند با محاسبه این کار را کرد حساب کرد که یک سال منافع این گوسفندان چقدر می‌شود دید همان اندازه خسارتی است که به صاحب باغ باید بدهد. ضمناً حضرت سلیمان نگاه کرد و دید که خوشه‌ها و برگ‌های درختان آسیب دیده ولی اسکلت درخت همچنان باقی است و ریشه کن نشده‌اند. گفتند در این یک سال این صاحب گله یک کار دیگه هم باید بکند این درختان انگور را باید ساماندهی کند بعد از یک سال گله گوسفند را بدهیم به صاحبش.

خب این دو جور حکم شد الان از شما بپرسیم کدام یک را می‌پسندید؟ خدا دومی را پسندیده است گرچه از نظر جبران خسارت یک جور است ولی در این دومی به گونه‌ای است که بیشتر به دل انسان می‌چسبد. درست است که یک مقداری زمان دارد. اولی خسارت را نقد پرداخت می‌کند اما دومی تقریباً یک سال طول می‌کشد. شیرینی دیگرش آن است که این دامدار بیچاره نمی‌شود و سرمایه‌اش را از دست نمی‌دهد. این‌ها دو جور قضاوت کردند الان که ما می‌شنویم اصلاً قرآن برای چه این قصه را برای ما نقل کرده است برای امروز ما چه درسی دارد کدام درست حکم کردند و کدام غلط؟

هر دو درست است اولین درسش این است که ممکن است دو قاضی حالا از زمان پیامبران بیاییم در جمهوری اسلامی دو قاضی دو حکم مشابه دادند مواظب باشیم زود قضاوت نکنیم که این ظالم است و او عادل. ممکن است هر دو عادل باشند پس در طرفداری‌هایمان مراقبت کنیم زود محکوم نکنیم آقا این معلوم است رشوه گرفته زود طرف را محکوم نکنید. هر دو هدفشان جبران خسارت بوده منتها شکل اجرای آن را به دو نوع دستور داده‌اند. خب این جلوی خیلی از شایعات و بدبینی‌ها را می‌گیرد. فرض کنید خود شما قاضی هستید بالاخره مملکت قاضی می‌خواهد.

خدا رحمت کند پروفسور حسابی را من خودم از ایشان شنیدم خب ایشان نابغه بودند در رشته های مختلف در دانشگاه‌ها درس می‌خواندند. ایشان می‌خواسته حقوق بخواند مادرش گفته پسرم هر رشته‌ای می‌خواهی بخوان ولی حقوق نه حقوق می‌خوانی یا وکیل می‌شوی و یا قاضی. این دو گروه هم اهل جهنم هستند. بالاخره جامعه حقوقدان و قاضی می‌خواهد درست است که کار قاضی سخت است. مثل اینکه بعضی از دوستان ما جذب وزارت اطلاعات شده بودند ولی پشیمان بودند و می‌گفتند این کارش خیلی سخت است در جماران خدمت حضرت امام رسیده بودند و می‌گفتند شما اجازه بدهید ما برویم حوزه و همان درسمان را بخوانیم. آن درسها شیرین بود فقه و حدیث و اینجا باید برویم جاسوسی کنیم.

امام فرمودند حکومت اسلامی را قبول دارید خوب حکومت اسلامی اطلاعات لازم دارد جاسوس لازم دارد ضد جاسوس لازم دارد قاضی لازم دارد. مگر اینکه از همون اول بگوییم حکومت نمی‌خواهیم. آمریکا و انگلیس بیایند بر ما حکومت کنند. اگر پذیرفتیم که انبیا آمده‌اند که حکومت کنند خوب جنگ پیش می‌آید فرمانده جنگ لازم داریم تسلیحات لازم داریم البته سختی‌های خودش را هم دارد.

و یاد کنید داوود را و سلیمان را آن هنگام که داوری کردند آن وقتی که شبانه گله گوسفند کسی رفته بود در آن تاکستان. وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ما هم که خدا هستیم شاهد داوری سلیمان و داوود بودیم. نکته‌اش این است که قاضی باید خدا را شاهد ببیند. ٱللَّهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٞ هیچکس هم که در آن اتاق نباشد خدا که هست قاضی باید خدا را در نظر بگیرد. با دقت مطالعه کند پرونده را خداوند در روز قیامت خواهد پرسید چرا پرونده را با دقت و خوب نخواندی.

خب این پدر و پسر قضاوت کردند و خداوند می‌فرماید این داوری که سلیمان کرد ما به او یاد دادیم ما به او این طرح را الهام کردیم. دو پیغمبرند هر دو عزیزند و هر دو معصومند یک قصه اجتماعی پیش آمده اما دل‌ها به سمت سلیمان می‌رود عجب پس سلیمان بهتر از داوود است! بلافاصله اینجا خداوند از یک مسئله انحرافی جلوگیری می‌کند. نباید مردم بروند حضرت داوود را بکوبند و تخریب کنند. داوود نبی ۱۳ ساله بود که جبهه رفته. چرا یادتان رفته لشکر طالوت که از شهر بیرون آمد دیدن یک پسر بچه‌ای پیاده می‌دود فرمانده آمد گفت پسر جان کجا می‌آیی گفت من عاشق شهادتم گفت برای تو زود است صبر کن چند سال دیگه که ۱۵ سالت شد آنقدر التماس کرد تا بالاخره فرمانده موافقت کرد. طالوت گفت که از بیابان داغ و سوزانی گذر می‌کنیم به نهر آبی می‌رسیم اگر فرماندهی مرا قبول دارید نباید آب بخورید. آنها هم گفتند چشم قربان رزمندگان از آن بیابان سوزان عبور کردند و به نهر آب گوارا رسیدند شهادت قرآن این است فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ همه از آن خوردند الا قلیلا مگر عده کمی از جمله آن عده کم همین حضرت داوود بوده است ۱۳ ساله بوده ولی تشنگی را تحمل کرد. بعد هم رسیدن به ارتش دشمن و همه ترسیدند وقتی نگاه کردند تسلیحات تانک‌ها و توپ‌ها گفتند ما نمی‌توانیم با این جالوت و ارتشش بجنگیم اما عده‌ای پای کار ایستادند قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ چه بسا جمعیت‌های کمی به خاطر ایمانی که به خدا دارند پیروز می‌شوند بر جمعیت‌های زیاد.

جنگ شروع شد فقط داوود همین پسر ۱۳ ساله فرمانده دشمن را کشت خدا هم به او حکومت داد وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ. هم پیامبر بوده هم پادشاه بوده است. حالا اینجا جوری داوری کرده است که ما در مقایسه با پسرش وقتی نگاه می‌کنیم داوری پسر را بیشتر می‌پسندیم. این نباید باعث شود که پدر از چشم ما بیفتد. حتما حکمتی داشته است. شاید حکمتش این بوده است که او باید به دل‌ها بنشیند. فرزندان دیگر حضرت داوود هم همه ادعا داشتند.

الان در امامان ما شما نگاه کنید برادران امامان گاهی حسادت می‌کردند برادران موسی بن جعفر علیه السلام شما نگاه کنید امامت موسی بن جعفر را نمی‌پذیرفتند می گفتند چرا ما امام نباشیم. خداوند در بین فرزندان حضرت داوود سلیمان را پسندیده خدایی که از همه جا خبر دارد خب باید یه کارهایی بکند که آن‌هایی که تردید دارند بدانند راه حق چیست شما نسبت به حضرت داوود دیدتان پایین نیاید و همان نگاه درجه یک را داشته باشید.  ما هم به پدر و هم به پسر حکمت و حکومت دادیم ضمناً شما دارید امتحان می‌شوید قضاوتتان نسبت به حضرت داوود عوض نشود مقام حضرت داوود نباید پایین بیاید این دفعه خدا رفته کفه داوود را دارد سنگین می‌کند. داوود همان کسی است که کوه‌ها با او همنوا می‌شدند و پرندگان با او همنوا می‌شدند و کنا فاعلین ما خدا هستیم می‌توانیم این کار را بکنیم کوه‌ها را به ذکرمان و تسبیحمان به صدا درآوریم پرندگان را به صدا درآوریم. فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ ۚ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ ۚ وَكُنَّا فَاعِلِينَ.

تمام شد همین دو تا قصه پر نکته در پایان این آیه دوم هم یک نکته مهمی وجود دارد و آن این است که تسبیح کوه یعنی چه؟ این را مفسران نشسته‌اند فکر کردند به احادیث مراجعه کردند یعنی چه؟ خب ما در آیات دیگر هم داریم شما این آیه را همه حفظ هستید. آیه اول سوره جمعه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ نه کوه‌ها نه پرنده‌ها همه موجودات عالم آسمان و زمین درخت‌ها قورباغه‌ها مرغابی‌ها همه تسبیح می‌گویند.

هفت سوره داریم که با تسبیح شروع می‌شود که مستحب است وقت خوابیدن بخوانیم. خدا گذشتگان شما را رحمت کند برادرزاده‌ای داشتم طلبه بود به شهادت رسید او مقید بود این هفت سوره را می‌خواند. یکمی هم طول می‌کشد مثلاً حدود ۴۰ دقیقه. این سوره‌ها به ما می‌گوید همه موجودات تسبیح خدا را می‌گویند. خب این یعنی چه بعضی‌ها گفته‌اند که منظور تسبیح تکوینی است تکوینی یعنی چه یعنی مثلاً شما حساب کنید ما یک تابلو را در یک نمایشگاه نقاشی مشاهده می‌کنیم بعضی از تابلوها خیلی زیباست و جمعیت زیادی ایستاده‌اند و تماشا می‌کنند. بعضی از تماشاچی‌ها می‌گویند خود تابلو دارد. حرف می‌زند نه اینکه تابلو حرف بزند ولی انقدر با ظرافت نقاشی شده که تابلو این را به ما می‌گوید که نقاش من نقاش چیره دستی است نقاش من فوق العاده است و با بقیه نقاش‌ها فرق می‌کند. تابلو دارد با زبان بی‌زبانی می‌گوید.

یعنی این همه ستاره خدارو تسبیح می‌کنند یعنی با همان ظرافتشان با همان پیچیدگیشان به ما پیام می‌دهند که ما خدایی داریم دانا و توانا و حکیم بعضی‌ها گفتند منظور از تسبیح موجودات این است. بعضی دیگر گفتند اصلاً همه موجودات زبان دارند منتها ما نمی‌شنویم این را خود قرآن می‌فرماید همه موجودات تسبیح می‌گویند وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ نمی‌شنوید. ولی حضرت داوود و سلیمان می‌شنوند یک عالمانی مثل علامه طباطبایی استاد عزیز ما حضرت آیت الله جوادی آملی سر درس تفسیر می‌فرمودند من همین الان کسی را سراغ دارم، نه ۵۰۰ سال پیش، که تسبیح خدا را از درختان با همین گوشش می‌شنود.

امام زین العابدین علیه السلام جمعی از پرنده‌ها رد می‌شدند فرمودند می‌خواهید به شما بگویم این پرندگان چه می‌گویند همه اینان ذکر خدا را می‌گوید و دونه دونه فرمودند این پرنده می‌گوید سبحان الله آن یکی می‌گوید الله اکبر اما ما ظرفمان محدود است. بعضی‌ها گفته‌اند منظور از تسبیح یک تسبیح حقیقی و واقعی است ولی با زبان خودشان کوه با زبان خودش پرندگان با زبان خودشان مورچه با زبان خودش. در قصه همین حضرت سلیمان علیه السلام قرآن نقل می‌کند که سلیمان نبی از سرزمین مورچه‌ها که رد می‌شد یکی از مورچه‌ها صدا زد بروید در لانه‌هایتان این‌ها نمی‌فهمند پایشان را روی شما می‌گذارند. خب این گفتگو را کسی نفهمید جز حضرت سلیمان حضرت سلیمان زبان آن مورچه را می‌فهمد.

پیامش برای ما چیست این است که این جهان همه شعور است موجودات فهم دارند و روز قیامت درباره ما گواهی خواهند داد آنجایی که خیانتی کردیم یا عبادت کردیم گواهی خواهد داد. نمی‌توانیم بگوییم خب در این کوچه‌ای که کسی نیست بریم سراغ این دختر نه کسی هست همون دیوارها همان سنگ‌ها همان درختان و همان پرندگان همه این‌ها شعور دارند. منتها گاهی یک چشمه اش را خداوند نشان ما می‌دهد مثل عکبوت‌هایی که دهانه غار را برای پیامبر جوری طراحی کنند که آن کارشناسانی که آمدند گفتند محمد صلی الله تا اینجا آمده از اینجا به بعد یا رفته در آسمان یا رفته در زمین در غار نیست. خب عنکبوت هم ما می‌دانیم زمان زیادی می‌برد که دهانه یک غار را خانه بسازد شاید مثلاً چند ماه طول بکشد اما خداوند به آن عنکبوت فرمان می‌دهد معلوم است شعوری هست فرمانده‌ای هست.

این پیامش برای ما این است جهان، جهان درک و جهان شعور است. ما در این دنیا زندگی می‌کنیم و همه موجودات ما را تماشا می‌کنند که آیا به وظیفه مان درست عمل می‌کنیم یا نه. این هم قصه امشب پیامبر فرمود فردای قیامت از شما درباره دو چیز بازخواست خواهم کرد. من فردا درباره آن دو چیز از شما سوال خواهم کرد یکیش قرآن است و دیگری اهل بیت که آیا برای رسیدن به سعادت از این دو میراث استفاده کردید یا نه. حالا ما جوابی که به پیامبر خواهیم داد یا رسول الله چهارشنبه شب‌ها یک نیم ساعتی را دیرتر رفتیم خانه و نشستیم پای قرآن این کار را هم برای دنیا نکردیم پول توش نبود که بگوییم مثلاً نفری ۵۰ هزار تومان بدید تا بشینید اینجا. خدایا برای تو این کار را کردیم حتما به داد ما خواهد رسید. خدایا زیارت پیامبر را قسمت ما کن شفاعت پیامبر را قسمت ما کن. تفسیر  آیات 78 و 79 سوره انبیاء


تفسیر آیات 74 و 75 سوره انبیاء

تفسیر آیات 74 و 75 سوره انبیاء

تفسیر آیات 74 و 75 سوره انبیاء

سرگذشت حضرت لوط علیه السلام، تفسیر آیات 74 و 75 سوره انبیاء. نام این پیامبر ۲۷ بار در قرآن آمده از بستگان حضرت ابراهیم علیه السلام است. او از اولین کسانی ست که به حضرت ابراهیم ایمان آورده است.


دو ماه عشق ورزی به اهل بیت به پایان رسید و ماه ربیع الاول آغاز شد. مجدداً درس تفسیر قرآن سوره انبیا رسیدیم به سرگذشت دو پیامبر حضرت لوط علیه السلام و حضرت نوح علیه السلام. آغاز سخن یک بار دیگر این حدیث را که چند بار در این مسجد گفتیم خواهش می‌کنم حفظ کنید این حدیث را خیلی مهم است. پیغمبر فرمود هر کس خدا را دوست دارد باید مرا دوست داشته باشد هر کس مرا دوست دارد باید قرآن را دوست بدارد هر کس قرآن را دوست بدارد باید مسجد را دوست بدارد و هر کس همه این‌ها را دوست دارد باید اهل بیتم را دوست داشته باشد‌ یعنی پایگاه‌های نشر عدالت همه با هم باید به هم پیوسته باشند. خدا، پیامبر، قرآن، اهل بیت، مسجد. اینجا بهترین جای تفسیر قرآن مسجد است. خب با صلوات شما آغاز می‌کنیم.
سوره انبیا آیه ۷۴ و ۷۵ سرگذشت حضرت لوط علیه السلام. نام این پیامبر ۲۷ بار در قرآن آمده بعضی از پیامبران یک بار نامشان در قرآن آمده یعنی خداوند خیلی مختصر زندگی آنها را بیان کرده اما این پیامبر که سرگذشتش را خلاصه خواهیم گفت ۲۷ بار نامش در قرآن آمده. از بستگان حضرت ابراهیم علیه السلام است بعضی گفته‌اند برادرزاده حضرت ابراهیم بعضی گفتن برادر خانم حضرت ابراهیم. او از اولین کسانیست که به حضرت ابراهیم ایمان آورده است. ایمان آوردن هم ساده نبوده خود حضرت ابراهیم را می‌گفتند سنگسارت می‌کنیم. اینکه شما فکر کنید یک نفر زود ایمان آورده نه این خیلی مهم بوده.
همزمان با حضرت ابراهیم هم پیامبر بوده یعنی پیامبر اصلی حضرت ابراهیم و پیامبر فرعی حضرت لوط بوده است یعنی مروج دین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده. مکان زندگی آنها هم عراق امروزی است. پس از سال‌ها از آسمان پیامی رسید ای ابراهیم به فلسطین مهاجرت کن ابراهیم علیه السلام هم با همسرش ساره و این پیامبری که امشب می‌خواهیم بگوییم حضرت لوط مهاجرت کردند به سرزمین فلسطین. مدت‌ها در آنجا بودند تا پیام رسید ای لوط برو به سرزمین موتکفات که در قرآن این سرزمین آمده سرزمینی است که ۶ یا ۷ تا شهر دارد در همان مناطق فلسطین و این‌هاست. خب این پیامبر رفته به آن شهرها شهرهایی بوده که از نظر اخلاقی منحرف بودند خوب پیامبران الهی برای چه مبعوث شدند بیشترشان برای مبارزه با انحرافات فکری عقیدتی. درباره خدا اشتباه فکر می‌کردند درباره جهان اشتباه فکر می‌کردند بعضی از پیامبران اصلاً بعثتشان برای مبارزه با مفاسد اخلاقی بوده بعضی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی بوده.

این پیامبر حضرت لوط علیه السلام برای مبارزه با مفاسد اخلاقی یعنی مسائلی که امروز هم متاسفانه در دنیای متمدن به فراوانی و با بی‌حیایی وجود دارد. در بعضی کشورهای اروپایی به صورت قانونمند وجود دارد آیاتش را بخوانیم ولوط ال آتیناه حکما و علما ما به او حکم و علم دادیم. حکم در فرهنگ قرآن به سه معنا آمده است یا به معنای نبوت آمده مثلاً درباره حضرت یحیی آمده که در کودکی به او حکم دادیم یعنی نبوت دادیم. یا به معنای قضاوت آمده مثل اینکه بگوییم قاضی حکم می‌کند یا به معنای حکمت آمده بعضی گفتند که به معنای حکومت هم آمده بعضی مفسران هم گفتند به معنی هر سه می‌تواند باشد. ما این را به این پیامبرمان داده‌ایم. و علما و دانشی که برای کارش لازم است چون پیامبران دانش‌هایی که مردم در دانشگاه‌ها و مدارس می‌خوانند که میخوانند. یک دانش‌هایی را پیامبر به بشریت عرضه می‌کند که در مدارس به دست نمی‌آید هرچه هم بشر پیشرفت کند و چند سال دیگر تکنولوژی و دانش پیشرفت کند همچنان بشر نمی‌تواند به این دانش دستیابی پیدا کند. یک نمونه‌اش اینکه من که هستم؟ چه کسی مرا آفریده؟ به چه منظور مرا آفریده؟ به کجا خواهم رفت؟ این‌ها را بشر نمی‌تواند به آن برسد هر چقدر هم که پیشرفت کند. چرا، در مورچه شناسی و گیاه شناسی و ستاره شناسی و خاکشناسی پیشرفت می‌کند ولی در این علوم که به وحی الهی محتاج است باید دستش به آسمان دراز باشد.

وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ ۗ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ. ما به حضرت لوط علم دادیم منظور از علم علوم مدرسه‌ای زمینی نیست لوط را به شهرهایی فرستادیم که کثافت کاری زیاد می‌کردند و یک زشتی هم نبود که عمل لواط یا همجنس بازی باشد. الْخَبَائِثَ یعنی چندین کار زشت انجام می‌دادند که این در قرآن نیامده اما در تفاسیر آمده. مثلاً حرف‌های رکیک بسیار به هم می‌زدند فحش‌های زشت زیاد مرسوم بود یا عرضم به خدمت شما رهگذران یا مسافران که می‌آمدند سنگشان می‌زدند. یا به مهمان‌ها تجاوز می‌کردند و سوء استفاده می‌کردند. از این نوع کارهای زشت تعمل فعل مضارع است. یه وقت یک نفر یک کاری را یک بار انجام می‌دهد یک وقتی نه پیوسته عادت کرده. به قول امروزی‌ها نهادینه شده.

حالا سوال خدا برای همچین مردمی چرا پیامبر فرستاده؟ خداوند بندگانش را دوست دارد نجات و سعادت آنها را می‌خواهد در دعای ندبه هم می‌خوانیم که روز قیامت کسی به خدا نگوید خدایا چرا پیامبر نفرستادی که ما خوار و ذلیل نشویم خداوند می‌فرماید فرستادم. پس پیام اول این آیه اینکه حتی در محیط‌های بد مبلغان باید بروند مروجان و مربیان باید بروند چه بسا تاثیر داشته باشد. اما این مردم عوض نشدند خدا هم حضرت لوط را نجات داد در جای دیگر قرآن آمده است که فرشتگانی آمدند به شکل پسرهای زیبا مردم هم آدرس می‌دادند که چند پسر زیبا وارد شهر شدند و به خانه لوط رفتند مردم اراذل و اوباش هم آمدند در زدند که این پسرها را بده به ما. حضرت لوط هم حرص می‌خورد و می‌گفت این‌ها مهمانان من هستند مهمان‌ها به حضرت لوط گفتند غصه نخور ما فرشته هستیم این‌ها به ما دست نمی‌زنند. ما آمده‌ایم این خبر را به تو بدهیم امشب سحر خودت و کسانی که به تو ایمان دارند در اصطلاح قرآن اهل بیت. اهل بیت فقط کسانی نیستند که رابطه خویشاوندی دارند کسانی که به تو ایمان آورده‌اند چون در جای دیگر قرآن می‌خوانیم که همسر حضرت لوط هم همکاری می‌کرده با آن مردان نابکار.

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذينَ كَفَرُوا امرَأَتَ نوحٍ وَامرَأَتَ لوطٍ ۖ كانَتا تَحتَ عَبدَينِ مِن عِبادِنا صالِحَينِ فَخانَتاهُما فَلَم يُغنِيا عَنهُما مِنَ اللَّهِ شَيئًا وَقيلَ ادخُلَا النّارَ مَعَ الدّاخِلينَ این دو پیامبری که امشب قصه‌شان را می‌گوییم هر دو زنانشان بد بودند به معنای بد اخلاقی نه به معنای همکاری با بدان. مثلاً آدرس می‌دادند یا خبر می‌بردند که روز قیامت هم بدبخت خواهند بود. همسر پیامبرند ولی جهنمی خواهند بود. به شوهرانشان خیانت کردند به آنها می‌گویند وارد جهنم شوید زن پیغمبر است معلوم است خدا با کسی تعارف ندارد. فرشته‌ها به حضرت لوط گفتند در سحر که همه خواب هستند شما شهر را ترک کنید خدا اراده کرده این شهر را زیر و رو کند. خب این قصه‌ها برای چیست برای عبرت بشر، بشر نگاه کند آفریدگار جهان این قصه‌ها را گفته یک نویسنده خیال بافی نکرده.

إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ این‌ها مردم بدی هستند فاسق هم یعنی معصیتکار، پیمان شکن، نافرمان.

وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا ۖ إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ اما لوط را ما در رحمت خود داخل کردیم. او از صالحان است یکی از پیام‌های این آیه این است که اگر می‌توانید محیط‌های فاسد را درست کنید اگر نمی‌توانید خودتان زود فرار کنید. یک قصه‌ای است که شاید شنیده باشید من سربسته این قصه را می‌گویم پیامبر عزیز ما صلی الله علیه و آله نشسته بودند در مسجد این را علامه مجلسی این را در بحارالانوار نقل می‌کند. یک کسی آمد گفت پیامبر یک آقایی در بیرون از مسجد با شما کار دارد. پیامبر گفت بگویید بیاید داخل گفتند نمی‌آید پیامبر رفتند بیرون و دیدند خیلی پریشان است پرسیدند چه شده گفت گناه کردم. پیامبر فرمود خب توبه کن گفت نه گناهم خیلی بزرگ است. پیامبر فرمود خب خدا می‌بخشد چقدر گناه کردی به تعداد ستارگان گفت نه از آن هم بیشتر گفت به تعداد شن‌های بیابان به تعداد قطره‌های باران گفت نه از آن هم بزرگتر هرچه پیامبر گفت گفت نه از آن هم بزرگتر در آخر پیامبر گفت خدای تو بزرگتر است یا گناهی که کردی؟ گفت نه خداوند بزرگتر است.

پیامبر هم در اخلاقش نبود که از کسی بپرسد که چه گناهی مرتکب شدی ولی از این شخص پرسید مگر چه کردی؟ جواب داد شب‌ها که مردگان را در قبرستان دفن می‌کردند وقتی خانواده میت به خانه‌شان می‌رفتند می‌رفتم قبر را می‌شکافتم و کفن آنها را می‌دزدیدم. انسان گاهی از حیوان هم پست‌تر می‌شود. تا اینکه تازه عروس جوانی را آوردند در قبرستان خاک کردند و من هم نیمه شب رفتم او را از قبر بیرون آوردم و او به سخن آمد به من گفت از خدا حیا نمی‌کنی؟ من هم حیا کردم قصه من این است.

حالا شما حساب کنید این حدیث خیلی عجیب است پیامبری که فرمود اگر گناه تو به اندازه شنهای بیابان باشد یا به اندازه قطرات آب یا ستارگان خداوند می‌بخشد. اینجا فرمود از من دور شو ای فاسق آتش تو نزدیک است مرا هم بسوزاند. یعنی انسان گاهی دست می‌زند به یک زشتی‌هایی که تصورش را نمی‌توان کرد. محیط فاسد را اگر می‌توان اصلاح این کار را بکند ولی اگر نمی‌تواند باید آنجا را ترک کند. قرآن کریم می‌فرماید فرشتگان قبض روح می‌پرسند کجا بودی؟ می‌گوید ما در یک محیط ناجوری بودیم. می‌فرماید قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا. می فتی به یک جای دیگر حتماً باید اینجا زندگی می‌کردی!  ادامه قصه این لوط پیامبر را که ما نجات دادیم در دعاهایش از ما خواسته بود.

بعضی می‌گویند خداوند که خواسته‌های ما را می‌داند حوائج ما را می‌داند خداوند می‌فرماید ادعونی بخواهید از من همین خواستن اصرار کردن الحاح کنید گریه کنید خود خدا به ما فرموده حضرت لوط از قبل نادا. نادا یعنی صدا زدن با صدای بلند یعنی با صدای بلند گفت ای خدا مرا نجات بده این‌ها آدم شدنی نیستند. چون خدا که به ما نزدیک است نادا یعنی من یک جایی گیر افتادم مثل کسی که دارد غرق می‌شود داد می‌زند از قبل حضرت لوط صدا زده بود خدا را ما هم دعای او را مستجاب کردیم او را و اهلش را نجات دادیم اهلش یعنی خانواده‌اش و کسانی که به او ایمان آورده‌اند از چه چیزی نجات دادیم من الکرب العظیم. میگن کرب و بلا یعنی گرفتاری بزرگ از آن گرفتاری بزرگ ما نجاتش دادیم گرفتاری بزرگ حضرت لوط چه بود زندگی کردن در یک محیط کثیف.

شما در نظر بگیرید یک محیطی است که در آن پاکیزگی را رعایت نمی‌کنند مثلاً هوا کثیف است فرش‌ها کثیف است شیشه‌ها کثیف است این آلودگی ظاهریست اما از لحاظ اخلاقی آن آلودگی هزاران برابر این است. در تفسیر این آیه که وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ما به ابراهیم و اسماعیل قرار گذاشتیم که مسجد را تمیز کنند حالا تمیز کنند یعنی چه؟ نظر شما چیست؟ یعنی از همین آلودگی‌های ظاهری مثلاً ته سیگار نباشد چوب کبریت نباشد یا آلودگی‌های فکری یا معنوی حالا مفسران می‌گویند همه این‌ها را شامل می‌شود.

اصلاً زندگی کردن در محیط آلوده خیلی سخت است انسان آرامش ندارد می‌خواهد هوا تنفس کند آلوده است. اما انسان‌هایی که در یک شهری زندگی می‌کنند که پیوسته اعمال و رفتارهای زشتی انجام می‌دهند. وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ ما حضرت لوط را کمک کردیم یک پیغمبر پاکیزه صادق و خیرخواه و دلسوز و امین که مردم گوش به حرفش نمی‌دادند دیدیم مأیوس شده ما او را کمک کردیم در برابر مردمی که آیات ما را دروغ می‌شمردند. آقا این حرف‌ها را آخوندها درست کردند جهنم چیست خدا مهربان است کسی را جهنم نمی‌برد. این‌ها مردم بدی بودند. در مورد قوم حضرت لوط قوم سوء یعنی قوم بد.

قصه حضرت نوح چیست خداوند حضرت نوح را که گفته‌اند آدم دوم یعنی فصل اول زندگی بشر آدم و حوا وقتی حضرت نوح آمد گفتند آدم دوم و ۹۵۰ سال عمر کرد. که نتیجه‌اش ۸۰ نفر بودند که به آن ایمان آوردند مثل اینکه هر ۱۳ سال یک نفر ایمان می‌آورد. ما مثلاً چند بار منبر برویم و مردم ما را مسخره کنند دیگر نمی‌رویم یا فحش بدهند و تحقیر کنند و اهانت کنند مثلاً به پیامبر خدا می‌گفتند این دیوانه است. ۹۰۰ سال پیامبری کرده است حضرت ابراهیم با آن بزرگی را می‌گویند از شیعیان حضرت نوح است یک سوره در قرآن داریم به نام حضرت نوح علیه السلام که به پیشگاه خداوند می‌گوید ای خدا هر روز و هر شب به شکل‌های مختلف من این‌ها را نصیحت کردم به آنها تعلیم دادم و نتیجه تبلیغ من فرار بود و از من فرار می‌کردند. تا اینکه نفرین کرد پیامبران نفرین نمی‌کردند بعد از ۹۰۰ سال نفرین کرد حضرت یونس علیه السلام زودتر نفرین کرد که به آن بلا گرفتار شد. نفرین حضرت نوح این بود که

وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا پروردگارا از این کافرین یک دانه هم روی زمین مگذار. این‌ها اگر بمانند إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا بندگانت را گمراه می‌کنند زاد و ولد هم که می‌کنند همشون منحرف هستند. این‌ها دیگر امیدی بهشان نیست این‌ها باید ریشه‌شان کنده شود و جمع دیگری جای آنها را بگیرد. خدا هم قبول کرده  خود حضرت نوح و خانواده‌اش را البته پسرش و خانمش هم ناباب بودند معلوم می‌شود اینجا منظور از اهل این است که یا خواهر برادری داشته یا فرزندان دیگری یا همسایه‌ها و مومنین بعد هم او را کمک کردیم در برابر کسانی که آیات ما را دروغ می‌شمردند.

خیلی آدم‌های بدی بودند همه آنها را نابود کردیم. حضرت نوح علیه السلام اوایل تهدید می‌کرد آنها می‌گفتند نه این تهدید کارآمدی ندارد وقتی دیدند تحولی پیش آمد و چشمه‌هایی از زمین جوشید و ابرهایی از بالا بارید به اندازه‌ای که تا قله کوه‌ها رسید پسر نوح رفته بود بالای کوه هرچه پدرش گفت پسر جان بیا گفت چقدر آب مگر قرار است بیاید می‌روم بالای کوه و آب‌ها آمدند و پسر نوح را غرق کردند. این هم یک قصه عبرت آمیز قصه اول انحرافات اخلاقی و قصه دوم انحرافات عقیدتی و فکری. اگر انسان دنبال راه سعادت و درست می‌گردد بیاید سخنان خدا را بخواند چیزهایی هست که در تاریخ رخ داده چندین هزار سال پیش این قصه‌ها بوده همه را خدا هلاک کرد. یه تعداد کمی در این کشتی نشستند و حیوان‌ها هم برای اینکه باقی بمانند از هر حیوانی یک جفت به خاطر اینکه این‌ها لازمه زندگی بشر هستند این‌ها را در کشتی گذاشتند. انشالله خدا قسمت کند مسجد کوفه یک مقامی هست به نام حضرت نوح علیه السلام.

دو سه تا نکته عرض کنیم و دعا بخوانیم از این آیات این را می‌فهمیم که شنیدن تاریخ دیگران و توجه به سرنوشت دیگران برای ما لازم است. همین اندازه بدانیم که مردم این کشور این کار را کرده‌اند و به این نتایج رسیده‌اند خواندن و شنیدن تاریخ برای سازندگی و عبرت ما مفید است. از این آیات می‌فهمیم دعای مستجاب بعد از اقدام و عمل است حضرت لوط علیه السلام تبلیغش را کرده و بعد نفرین می‌کند حضرت نوح علیه السلام ۹۰۰ سال زحمت کشیده است. نمیشه از همان اول بگوییم خدایا شر همه این فاسدها را بکن ما هم داریم می‌رویم خانه تا آبگوشت حاج خانم پخته بخوریم و خبرش را تلویزیون اعلام کند. حدیث داریم دعای چند گروه مستجاب نمی‌شود یکی انسان بیکار، دعای مستجاب، بعد از عمل است رزمندگانی که آمدند تا جبهه و ارتش جالوت را دیدند گفتند رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ.

حالا در تهران بنشینیم و بگوییم خدایا خودت می‌دونی که آمریکایی‌ها را یک جوری بمب‌هاشان را خراب کن روی سر خودشان. دعای مستجاب بعد از اقدام و عمل است. این آیات به ما می‌فهماند اگر قدرتی دارید جامعه منحرف و فاسد را تغییر دهید و اصلاح کنید و اگر نتوانستید به فکر نجات خودتان باشید. این آیات به ما می‌فهماند زندگی در جامعه کفر آلود بلایی بزرگ و اندوهی بزرگ است.

یه کسی می‌خواست برود به یکی از این کشورهای اروپایی برای منظوری غیر از درس خواندن از من پرسید بروم یا نه سه تا بچه دارم بروم یا نه گفتم باید سبک سنگین کنی ببینی فواید و ضررهایش چقدر است. راجع به کشوری که داری میری، فرانسه می‌خواست برود مطالعه کردی تحقیق کردی گفت بله. یک حجت قیامتی باید داشته باشد خدایا من برای این منظور می‌روم مثلاً برای رشد خودم مفید است یا جمهوری اسلامی به من نیاز دارد.

عاقبت حق پرستان پیروز و اهل باطل نابود می‌شوند هم در قصه نوح و هم در قصه لوط در پایان اهل باطل نابود شدند و پیروزی با پیامبران بود. و آخرین جمله‌ای که بگوییم و دعا بخوانیم قهر خدا بازتاب اعمال خود انسان‌هاست خدا چرا این کشور را زیر و رو کرده است بازتاب کار خودشان است خداوند که غیر از مهربانی کاری ندارد. چرا آنها را غرق کرد خب این همه پیامبر فرستاده پند و اندرز داده نصیحت توجیه ارشاد و راهنمایی گوش نکردند. در هر دو آیه هم بود به خاطر بدی خودشان نابود شدند خداوند کسی را نابود نمی‌کند یک قانونی دارد اگر کسی سم بخورد می‌میرد خب نخورد. سرنوشت انسان‌ها به دست خود آنهاست إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم. تفسیر آیات 74 و 75 سوره انبیاء

خدایا ما را به خودمان وا مگذار.


تفسیر آیات 68 تا 73 سوره انبیاء

تفسیر آیات 68 تا 73 سوره انبیاء

تفسیر آیات 68 تا 73 سوره انبیاء

داستان حضرت ابراهیم علیه السلام را میخواندیم که حضرت ابراهیم علیه السلام با منطق با مردم صحبت کرد و آنها زیر بار نرفتند بعد به آنها فرمود یک روزی حساب شما را می رسم و آنها یک روز تعطیلی به خارج از شهر رفتند و حضرت بتها را شکست و تبر را روی دوش بت بزرگ گذاشت و آنها عصر بود و برگشتند و این صحنه را دیدند و گفتند چه کسی این کار را کرده است گفتند یک جوانی به نام ابراهیم است و ابراهیم علیه السلام را به میدان شهر آوردند و دادگاهی تشکیل دادند و چکار کنیم و چکار نکنیم آن بدترین شکل کشتن را انتخاب کردند و آن سوزاندن بود. (تفسیر آیات 68 تا 73 سوره انبیاء)


دانلود فایل صوتی (تفسیر آیات 68 تا 73 سوره انبیاء)


بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم (تفسیر آیات 68 تا 73 سوره انبیاء)

ألحَمدُللّهِ الَّذي جَعَلَنَا مِنَ المُتَمَسِکینَ بِوِلایَةِ أمیرِالمُؤمِنینَ وَ الأئِمَة المَعصُومین. ماه ذی الحجة در آستانه عید غدیر خم در خانه خدا پس از اقامه نماز جماعت تقاضا میکنم به روان تابناک پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهل بیت پاکش به ویژه مولا أمیرالمؤمنین صلواتی تقدیم بفرمایید. به نظرم مناسب باشد قبل از اینکه بحث تفسیر را شروع کنیم بعضی از آداب غدیر خم را بیان کنیم که روز جمعه شما نفرمایید نگفتند به ما.
امام رضا علیه السلام فرمود در غدیر خم لباس نو بپوشید لبخند بر لب داشته باشید به دیدن همدیگر بروید آنهایی که از هم دلخوری دارند آشتی کنندآنهایی که نفوذ کلام دارند دیگران را آشتی بدهند مخصوصا زن وشوهرها را مثلا شما دایی و عمو هستی آبرویی داری اینها برکات عید غدیر هست زیارت أمیرالمؤمنین را بخوانید زیارت أمیرالمؤمنین امتیازش این است که از امام هادی علیه السلام به ما رسیده است حدود پنجاه آیه قران در آن به کار رفته است. بعضی از سایتها هم من نگاه کردم این زیارتنامه را با خط خوش و آیه های قران را هم با رنگ دیگر که پیداست این آیه قران است. یعنی هر که می خواهد امام علی علیه السلام را در آیینه قران به زبان امام معصوم ممکن است من بگویم این آیه قران مال حضرت علی علیه السلام است بگویند این غلو و افراط دارد نه امام معصوم این زیارتنامه را مقداری شب عید غدیر و مقداری را روز عید غدیر بخوانید.
خدا رحمت کند محدث قمی را که این زیارتها مال وقت خاصی است ولی چند مورد هست که در کتاب شریف مفاتیح محدث قمی فرموده است با این که فرموده این مال این وقت است در طول سال مناسب است خوانده شود مثل مناجات شعبانیه و زیارت امیرالمؤمنین در روز عید غدیر که اسمش هست زیارت أمیرالمؤمنین در روز عید غدیر خم ولی این عالم ربانی فرموده یعنی یک کارشناس این را گفته است به نظر من خوب است این زیارتنامه در طول سال خوانده شود.
از جمله آداب عید غدیر عیدی دادن است خواهش می کنم توپ را نندازید در میدان سیدها و غیر سیدها خانم ها می گویند آقایان باید عیدی بدهند نه خانمها نه سید و نه غیر سید من سالهای قبل هم گفتم چون یقین دارم یادتان رفته است باز هم می گویم چه چیزی عیدی بدهیم؟ امام رضا علیه السلام پنج پیشنهاد دارد اول عطریات عطر و ادکلن دوم انگشترجات سوم لباس مثلا روسری پیراهن مانتو و کت وشلوار و جوراب چهارم غذا که حدیث داریم اگر یک نفر را روز عید غدیر اطعام کنید گویا همه پیامبران را اطعام کرده اید. حاج آقا فرمودند در نماز جمعه حضرت عبدالعظیم می خواهند تمام نمازگزاران را طعام بدهند خیلی قشنگ است کمترینش این است که مادر خانواده یک غذای خوشمزه بپزد برای بچه هایش یا پدر خانه اگر می تواند اهل خانه را ببرد رستوران. پنجم پول نو اینها نشان دهنده ی این است که مناسک دینی و مراسم دینی باید موج تبلیغاتی و شعائری هم داشته باشد مثل ماجرای محرم و عاشورا این موج شعائری امام حسین علیه السلام بوده است که به دنبالش منبری هم می آید تحلیل عاشورا فلسفه عاشورا و سخنان امام حسین علیه السلام که اصلش آن پرچم و غذا و طعام و سینه زنی و شعر خوانی و همه با هم هست.
آداب زیارت امیرالمؤمنین را فراموش نکنیم نماز و غسل دارد شب عید غدیر آداب دارد روز عید غدیر روزه گرفتن مستحب است فراموش نکنیم که عاشقان و ارادتمندان به امیرالمؤمنین علیه السلام باید خودشان را نشان بدهند.
و اما سوره انبیاء داستان حضرت ابراهیم علیه السلام را میخواندیم که حضرت ابراهیم علیه السلام با منطق با مردم صحبت کرد و آنها زیر بار نرفتند بعد به آنها فرمود یک روزی حساب شما را می رسم و آنها یک روز تعطیلی به خارج از شهر رفتند و حضرت بتها را شکست و تبر را روی دوش بت بزرگ گذاشت و آنها عصر بود و برگشتند و این صحنه را دیدند و گفتند چه کسی این کار را کرده است گفتند یک جوانی به نام ابراهیم است و ابراهیم علیه السلام را به میدان شهر آوردند و دادگاهی تشکیل دادند و چکار کنیم و چکار نکنیم آن بدترین شکل کشتن را انتخاب کردند و آن سوزاندن بود.
قَالُوا حَرِّقُوه بسوزانید و آتش بزنید ابراهیم را بعد هم یک آتش فوق العاده ای مهیا کردند و جرثیقلی شیطان به آنها راهنمایی کرد و آوردند و ابراهیم علیه السلام را اندختند در آتش و اینجا خداوند به کمک پیغمبرش آمد و به آتش فرمان داد که بر ابراهیم علیه السلام سرد شو و یک وقت همه نگاه کردند گلستانی پیش روی آنهاست اینجا بود نمرود که تا حالا می گفت ابراهیم یک جوان ماجراجو هست اما الان ابراهیم علیه السلام شده رهبر یک مکتب. خدای ابراهیم به کمکش آمد آرام آرام بعضی ها ایمان آوردند ولی هر چه که بود نمرود نمی توانست ابراهیم علیه السلام را تحمل کند امام صادق علیه السلام فرمود او را تبعید کرده است ابراهیم علیه السلام هم دارایی زیادی داشت چون گوسفندان زیادی پرورش داده بود ازدواج کرد با خانمی به نام ساره آن خانم هم املاکی و اموالی از پدرش به ارث رسیده بود و این پولها هم زیاد بود برای ترویج مکتب ابراهیم علیه السلام.
نمرود گفت اموالش را مصادره کنید خودش را بفرستید کشور آنطرفی ابراهیم علیه السلام فرمود من در این کشور زندگی کردم عمرم را اینجا صرف کردم عمرم را بدهید بروم گفتند دادگاهی باشد قاضی باشد و قاضی آمد و گفت درست است هم عمر ابراهیم را بدهید و هم از این کشور تبعید شود و نمرود گفت گوسفندانش را بدهید ولی اینجا نباید باشد بساط ما را به هم می زند.
آهنگ قران که آیه اش این است ونَجَينَاهَا وَ لُوطاً إلَي الأرضِ الَّتی بَارَکنَا فِیهَا لِلعَالَمینَ حضرت لوط که هنوز قصه اش نیامده است در چند سوره قران هست و در این سوره هم هست و در آیات بعد به قصه اش می رسیم برادر زاده حضرت ابراهیم علیه السلام است ابراهیم علیه السلام و لوط و همسر ابراهیم علیه السلام ساره و جمع اندکی اینها جزء کسانی بودند که باید آن کشور را ترک کنند.
آیه قران این گونه می فرماید ما ابراهیم و لوط را نجات دادیم فرستادیم یک کشور دیگر که برکت دارد خداوند فرموده است بَارَکْنَا فِیهِ لِلْعَالَمینَ برای جهانیان آن سرزمین را مبارک قرار دادیم برکتی که در این آیه آمده است مفسران گفته اند هم برکت ظاهری است یعنی سرزمین شامات سر سبز و حاصل خیز و چهار فصل مثل لبنان سوریه فلسطین که سرزمین شامات است. کجا زندگی می کرد حضرت ابراهیم علیه السلام شمال عراق و بخشی از جنوب ترکیه از این سرزمین باید مهاجرت کنند به سمت شامات که سرزمین حاصلخیزی است بعضی هم گفته اند این مبارک بودن این برکت معنوی منظورش است چون بسیاری از پیامبرانی که خدا اعزام فرموده است در این سرزمین بوده است وحی الهی در این سرزمین نازل شده است.
مفسرانی مثل آیت الله مکارم شیرازی می فرماید هر دو و ایرادی ندارد هر دو باشد هم برکت ظاهری و هم برکت معنوی خلاصه حضرت ابراهیم علیه السلام و همسرش ساره و برادرزاده اش لوط و یک جمع اندکی که ایمان آوردند دیگر اجازه پیدا نکردند که در این کشور باشند.
به قول امام صادق علیه السلام تبعید کردند تا خداوند اراده فرموده مردمان آن سرزمین ها هم از دعوت ابراهیم علیه السلام بهره ببرند وَوَهَبْنَا لَهُ إسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَ کُلاً جَعَلْنَا صَالِحینَ حضرت ابراهیم علیه السلام وقتی ازدواج کرد حدود سن بیست و چند سالگی بوده است بچه دار نمی شد خداوند ما را یک جوری آفریده است که بقاء را دوست داریم. از مرگ خوشمان نمی آید خود خود هم اراده کرده است عمر ما محدود باشد این بقاء را یعنی میل به بقاء را در فرزند قرار داده است. وقتی ما بچه دار میشویم این بچه را ادامه خودمان می دانیم ابراهیم علیه السلام بچه دار نمیشد سی سالش شد چهل سالش شد پنجاه و شصت و هفتاد حتی گفتند نود بچه دار نمی شد ولی همیشه این دعا را می کرد رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَالِحینَ خدایا فرزند صالح به من بده.
یه جوری شد وقتی فرشتگان بشارت فرزند آوردند خود حضرت ابراهیم هم تعجب کرد گفت من پیر هستم همسرم هم عقیم است آن وقتی که می شد بچه دار شد نمیشد فرشتگان گفتند تعجب می کنی از خدا نه تعجب نمی کنم خدا هر کاری بخواهد می تواند بکند ولی صورت ظاهری ما سنمان از آن مرزها گذشته است و فرشتگان بشارت دادند اسحاق را. در اینجا می فرماید اسحاق را به او دادیم و یعقوب را نَافِلَةً یعنی اضافه حضرت ابراهیم فرزند می خواست ما علاوه بر فرزند به او نوه هم دادیم.
ما هفده رکعت نماز واجب داریم فریضه سی و چهار رکعت نماز نافله داریم یعنی اضافه و اضافه بر آن هفده رکعت نماز نافله داریم یعقوب را اضافه یعنی لطف بیشتر کردیم ابراهیم را می خواستند بکشند هم نگذاشتیم کشته شود و نسلش را استمرار بخشیدیم به او اسحاق را بخشیدیم اسحاق پدر انبیاء بنی اسرائیل است چرا اسم اسماعیل در اینجا نیامده است چون حضرت اسماعیل از حضرت هاجر به دنیا آمده است و هاجر هم آنقدر پیر نبوده است که بچه دار شدنش تعجب آور باشد آن که خیلی تعجب آور بوده است بچه دار شدن ساره است. ولی حضرت اسماعیل که جد پیامبر ما مسلمانها است آن هم در بعضی از سوره های دیگر مثل صافات قصه اش آمده است حالا همینجا برای فرزند دار شدن دو سه کلمه عرض کنیم آقایان خانم ها پیغمبر ما فرموده است میراثی که خدا به بنده اش می دهد که این میراث از بین نمی رود آن فرزندصالح است لذا اولیاء خدا حتی به سن پیری میرسیدند دامن کبریائی خدا را رها نمیکردند زکریا به پیری هم رسیده است همچنان دعا میکرد رَبِّ هَبْ لي ذُرِیَةً طَیِّبَه إنَّکَ سَمیعُ الدُعَا این طلب فرزند را وقتی پیامبر ما برای جوانها عقدشان را میخواند همانجا هم چند کلمه پند و اندرز میداد دعا هم میکرد الان عقد خوانده برای بچه دار شدنش دعا میکرد حالا که سی وچند سالگی ازدواج میکنند تازه عقد را هم خواندند حالا کی بچه دار میشوند انگلیسی ها میگویند بهترین فصل بچه دار شدن بین بیست تا سی سالگی است.
این خانم تازه از چهل سالگی میخواهد استارتش را بزند حتما یه دونه بیشتر نمیخاد اشتباه است ازدواج سنش برای خانمها پانزده و شانزده است آقایان بیست و دو الی بیست و چهار هر چه به تأخیر بیفتد بعدها سیلیش رو خواهند خورد. یک جوانی به پیغمبر شکایت کرد از نداری پیغمبر فرمود برو ازدواج کن الان ما این حدیث را اینجا بگوییم میترسیم بگوییم همه در پیغمبری پیغمبر هم شک میکنند. این جوان هم یک هفته صبر کرد پیش خودش گفت شاید پیغمبر حواسش نبوده است در یک فکری بوده یک هفته بعد دوباره آمد پیش پیامبر شکایت کرد از نداری پیغمبر فرمود گفتم برو ازدواج کن این هم آمد در صف جماعت نشست بغل یک پیرمردی رفت تو فکر. پیرمرد گفت توفکری گفت من یک چیزی از پیغمبر می خواهم آقا یک جواب دیگه میدهد گفت تو چه می خواهی گفت من فقر دارم پیغمبر چه میفرماید پیغمبر میفرماید ازدواج کن پیرمرد گفت خب راست میگوید آقا گفت آخر با چه کسی گفت بیا با دختر من ازدواج کن. گفت کار ندارم گفت خودم شغل جور میکنم گفت برویم خانه یک همچین قهرمانانی هم لازم است در مسجدها باشند که موضوع پول و شغل را حل کنند.
در قصه حضرت شعیب هم همینطور است دختر شعیب که آمد موسی بن عمران را دعوت کرد به خانه اش و یک غذایی خوردند دختر شعیب راجع به اشتغال پیشنهاد داد به پدرش که پدر جان این جوان جنم دارد هم امین است هم قوی است شما این را استخدامش کن حضرت شعیب به جای اینکه راجع به اشتغال ادامه بحث را بدهد رفت در بحث ازدواج گفت إنّي أُریدُ أُنْکِحَکَ إحْدي إبنَتَیَّ هَاتَّینَ من تصمیم گرفتم یکی از این دو دختر را به عقد تو در آورم یعنی حضرت شعیب بحث ازدواج را جلو انداخت دخترها پیشنهاد اشتغال را مطرح کردند خوشا به حال کسانی که برای ازدواج جوانها یک کاری می کند یک قدمی بر میدارند.
آنهایی که قانون دستشان است اختیارات مالی دارند آنهایی که بانک دارند آنهایی که پول و خانه دارند و آنهایی که آبرو و نفوذ کلام دارند برای سلامت و معنویت جامعه در آینده چون این را من نمیگویم پیغمبر ما فرموده کسی که ازدواج میکند نیمی از دین او کامل میشود یک کسی میتواند توصیه کند مهریه را کم بگیرید جهزیه رو کم بگیرید یا بعضی از خانواده ها میتوانند کمک کنند یا خانواده دختر وضعش بهتر است یا خانواده پسر وضعش بهتر است.
در جنگ جمل أسرا آمدند سان ببینند چشمشان افتاد به یک جوانی که تازه داماد شده بود در لشکر دشمن است باز امام برای ازدواجش قدم برداشته است حدیث داریم أفضَلُ الشَفَاعَة یعنی بهترین و با ارزشترین وساطت در امر ازدواج است. یک کسی به امام باقر علیه السلام عرض کرد من تا حالا در امر ازدواج جوانها زیاد اهمیت میدادم الان میخواهم قسم بخورم که دیگر این کار را نکنم امام باقر علیه السلام فرمود چرا گفت یک کاری است که حرص خوری زیاد دارد تا خوب هستند با هم حرفی از ما نمیزنند دعواشون که میشود هردوشون فحش میدهند به مسبب. نه ما باید این نقشه راه را از خدا و پیغمیر بگیریم از امام معصوم بگیریم.
پیغمبر فرمود بهشت پر است از سختی ها درست است این کار سختی دارد این نمایشگاه قران که بود یک موسسه ای پیدا کنید چون خیلی از موسسه هایی که همسر معرفی میکنند غیر رسمی است و چند تا هستند که رسمی هستند از طرف نهادهای حکومتی پشتیبانی میشوند یک گروهی اخیرا درست شده که تمام مراحل را کمک میکنند هم در معرفی و هم در مشاوره دادن و مالی و فرزند آوری ما بالاخره اعضای یک جامعه هستیم خودمان را کنار نکشیم بالاخره این بچه ها بچه های ما هم هستند.
یک نکته دیگر تقریبا در قران صد و شصت دعا هست دعا کنندگان چه کسانی هستند پنجاه گروه هستند و دعا شوندگان چه کسانی هستند و درخواستها یعنی چه چیزهایی را خواستند و چهارم سرنوشتشان به کجا انجامیده. مثلا پیغمبر که این دعا را کرده است آخرش چه شده است الان گفتیم ابراهیم علیه السلام از خدا چی خواست رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَالِحینَ خدایا فرزند صالح بده که اینجا جوابش هست میفرماید وَوَهَبنَا لَهُ إسحاقَ وَیَعقُوبَ نَافِلَةً وَ کُلاً جَعَلنَا صَالِحینَ ابراهیم فرزند صالح خواست ما هم فرزند صالح به او دادیم هم نوه صالح به او دادیم پس ما اگر خواسته هایمان خالص باشد درست باشد و از خود خدا بخواهیم و خدا همان خواسته را مستجاب میکند.
از این آیات این درس ها را میگیریم دشمن میخواست ابراهیم را نابود کند وَ أرادو بِه کَیداً اما نه تنها خدا ابراهیم را نجات داد بلکه نسل با برکتی هم به او داد یک درس دیگر خداوند اولیاء خود را رها نمیکند ابراهیم را تنها نمیگذارد به یک شکلی به میدان می آید پشتیبانی میکند إن تَنصُروا الله یَنْصُرکُم هر کس خدا را یاری کند خد او را یاری میکند از این آیه میفهمیم که نوادگان هم مثل فرزندان هدیه الهی هستند کلمه وَهَبَ یعنی هدیه.
از این آیه میفهمیم که زمینها یکسان نیستند بعضی از قطعه های زمین مبارک و مقدس هستند مثل کعبه مثل خود شهر مکه که خدا قسم خورده به شهر مکه مثل بیت المقدس در حدیث داریم از سرزمین های فوق العاده قیمتی مسجد کوفه و مرقد امامان و شهر کربلاء و اساساً هر جا که مسجد باشد حدیث داریم هر جا که مسجد باشد، یک قداستی دارد خداوند به آن قطعه از زمین نظر دارد فرشتگان به آن قطعه رفت و آمد میکنند مثل این که زمانها با هم فرق دارند مکانها هم با هم فرق دارند. یعنی روز جمعه که عید غدیر است با روز شنبه فرق دارد همش زمان است خداوند به پیغمبرش فرموده است وَذَکِرهُم بِأیَامِ الله ای پیامبر ایام الله را به یاد مردم بیاور. ایام الله یعنی روزهای خدایی شنبه هم روزخداست.
امام صادق علیه السلام فرمود نه فرق دارد خدا به بعضی از قطعه های زمان مثل روز جمعه و شب جمعه مثل روز عرفه یعنی خود خدا که آفریننده زمان و زمین است این زمان که می رسد رحمت خاصش را سرازیر میکند این باران رحمت را می باراند در این قطعه از زمین کسی قرار گرفت مثل قبه حضرت حسین علیه السلام این قطعه زمین با بقیه زمینها فرق دارد. مثل وادی السلام نجف اگر کسی آنجا به خاک سپرده شود با بقیه جاها فرق دارد. درست است که اصل عمل است ولی این را هم همان دین به ما یاد داده است خاکسپاری یک نفر در این قطعه فرق دارد با جای دیگر اصل هم ایمان و عمل صالح است. ولی یک امتیازات دیگر هم در سعادت ما نقش دارد این زمینها یکسان نیستند. گاهی قطعه زمینی برای جهانیان مبارک است اینجا دارد بَارَکنَا لِلعالَمینَ یعنی یک برکاتی دارد این سرزمینی که پیامبران در آن سرزمین ظهور کردند برکاتش به همه اهالی کره زمین میرسد. ضمناً برکت هم دست خود خداست.
ایه امامت وَجَعَلْنَاهُم أئِمَةً یَهْدونَ بِأمْرِنَا ما این پیامبران را ابراهیم را اسحاق و یعقوب را پیشوایانی قرار دادیم که ملتها را هدایت میکنند تحت نظر ما وَ أوْهَیْنَا إلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ کارهای خوب را ما به آنها الهام میکنیم وَإقَامَ الصَلاةَ در بین کارهای خوب دو تا را اسم برده است اقامه نماز وَ إیتَاءَ الزَکاةَ و ادای زکات وَکَانوا لَنَا عَابِدینَ این پیامبران پرستش گر ما بودند عبادت کننده ما بودند.
امام رضا علیه السلام فرمود قران که میخوانید دقت کنید چه موضوعی کنار چه موضوعی است بعد خود امام رضا علیه السلام مثال زدند فرمودند ببینید در قران زکات کنار صلاة است بیست و هشت بار در قران زکات یعنی توجه به محرومان و صلاة یعنی توجه به خدا یعنی آی نماز خوانها در کنار توجه به خدا به فقرا و ضعفا و درمانده ها توجه کنید و یک جا در قران داریم که زکات کنار صلاة نه اصلا در صلاة آمده است که آیه ۵۵ سوره مائده است که إنَّمَا وَلِیِکُمُ الله وَرَسولُهُ وَالذَّینَ آمَنُوا الذَّینَ یُقیمُونَ الصَلاةَ وَیُؤتُونَ الزَکَاةَ وَ هُم راکِعُونَ اصلا در رکوع زکات داده است که این هم یکی از افتخارات امیرالمؤمنین است که یک یهودی آمده بود نزد پیامبر این سوال را پرسید، پیامبران قبل وصی داشتند شما وصی ندارید پیغمبر دست آن یهودی را گرفت گفت بیا وصی ام را به تونشان بدهم وارد مسجد شدند وقت نماز ظهر بود مؤمنین داشتند نماز نافله میخواندند نافله یعنی اضافه و نافله نماز ظهر هشت رکعت است چهار تا دو رکعتی که امیرالمومنان مولای ما و شما داشتند نماز نافله میخواندند نماز نافله را در حال راه رفتن هم میشود خواند این سائل آمد هر چه دست دراز کرد کسی به او کمک نکرد آقا در حال رکوع نماز نافله دستشان را دراز کردند و آن سائل هم آمدند و آن انگشتر را گرفتند پیغمبرفرمود از وصی من سوال میکردی این وصی من است.بعد فرمود این آیه الان نازل شد.

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را خدایا از الطاف مولا امیرالمؤمنین به ما به خانواده های ما و دوستان ما هم برسان زیارت امیرالمؤمنین را قسمت ما بفرما. (تفسیر آیات 68 تا 73 سوره انبیاء)


تفسیر آیات 50 تا 67 سوره انبیاء

تفسیر آیات 50 تا 67 سوره انبیاء

آیاتی که ما میخوانیم از سوره انبیاء و به آیات حضرت ابراهیم علیه السلام رسیدیم. ما در قصه حضرت ابراهیم علیه السلام به اینجا رسیدیم که این جوان که خدا او را سوا کرده است و به او رشد داده است شروع کرد با مردمش و با عمویش آزر سخن گفتند سخنش این بود که شما انسان برتر از چوب و سنگ هستند چرا بت می پرستید حیف است. آنها هم گفتند پدران ما در این مسیر بودند.  انشاء الله خدا روزی همه بفرماید حج بیت الله الحرام را هر کجا میروید نشانه های ابراهیم علیه السلام است.(تفسیر آیات 50 تا 67 سوره انبیاء)


دانلود فایل صوتی (تفسیر آیات 50 تا 67 سوره انبیا)


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إلهي أَنْطِقْنِي بِالْهُدي وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوي اولین روزهای بهترین ماه سال ماه ذی الحجه بعضی از مفسران گفته اند دهه فجر منظور این دهه است. وَالفَجر وَلَیالٍ عَشر وَ الشَفعِ وَ الوَتر روزها و شبهای معنوی است. از روی اتفاق آیاتی هم که ما میخوانیم از سوره انبیاء و به آیات حضرت ابراهیم علیه السلام رسیدیم ان شاء الله خدا روزی همه بفرماید حج بیت الله الحرام را هر کجا میروید نشانه های ابراهیم علیه السلام است. دیروز هم که سالروز ازدواج خوشبو ترین گلهای عالم امیرالمؤمنین علیه السلام و صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها بود تقاضا میکنم برای سلامت و قبولی زیارت زائران بیت الله الحرام و حرم نبوی و ائمه بقیع صلواتی تقدیم بفرمایید.
انسان برترین مخلوق خداست خداوند کسی را به اندازه انسان دوست ندارد خودش گفته است من همه جهان را برای انسان آفریده ام آسمانها زمین و آنچه بین آسمان و زمین است برای انسان و در خدمت انسان است. خیلی انسان محبوب خداست ظرفیت عجیبی در وجود انسان قرار داده است و این موجود را برای هدفی بزرگ آفریده است. یکی از نشانه های مهر خدا این است که پیامبران را برای راهنمایی بشر فرستاده است کتابی را از جانب خود برای بشر فرستاده است. پیامبران ابزار کارشان آموزش و تربیت و تقویت اندیشه و غبار روبی از روی فطرت انسانها که این کار انبیاء بوده است چون انبیاء نمی شد که به اجبار انسان را به راهی ببرند انسان مختار است. ولی انبیاء آمدند با آموزشها و تعلیم و تربیت با بیدار کردن فطرتها وجدانها این بشر را برای آن مأموریت اصلی آماده کند جبهه مقابل انبیاء طاغوتها و زورگویان و کسانی بودند که می خواستند انسانها را در جهل و خرافات و تعصبات نگه دارند چون منافع داشتند.
ما در قصه حضرت ابراهیم علیه السلام به اینجا رسیدیم که این جوان که خدا او را سوا کرده است و به او رشد داده است شروع کرد با مردمش و با عمویش آزر سخن گفتند سخنش این بود که شما انسان برتر از چوب و سنگ هستند چرا بت می پرستید حیف است. آنها هم گفتند پدران ما در این مسیر بودند ابراهیم علیه السلام گفت شما و پدرانتان همه عوضی می روید اشتباه می کنید بعد هم آنها را تهدید کرد که بالاخره من این بتها را خواهم شکست یک روز تعطیلی بود در طول سال که برای جشنی همه شهر را ترک می کردند و عصری بر میگشتند، و ملت هم آن روز رفتند و به ابراهیم علیه السلام گفتند شما هم بیا و ایشان نرفت و آمد در بت خانه و در خلوتی بتها را شکست و تبر را گذاشت روی دوش بت بزرگ که به این آیه رسیدیم.
وَجَعَلَهُم جُذَاذا یعنی بتها را قطعه قطعه کرد إلّا کَبیراً لَهُم مگر بتی که بزرگ آن بتها بود چرا این کار را کرد لَعَلَّهُم یَرْجَعُون بلکه برگردند به خود بیایند و سوال کنند آخر این بت که نمی تواند از خودش دفاع کند چه کسی توانسته او را تکه تکه کند من برای چه بت میپرستم.
در طول تاریخ اسلام هست که ابوذر غفاری در یک منطقه روستایی زندگی میکرد یک بار آمد بت خودش را بپرستد دید یک سگی روی آن بت رفته است و کار بد کرده است ابوذر هم گفت خاک بر سرت چی می پرستی این بت که نمی تواند از خودش دفاع کند. آمد مکه و شنید پیامبری آمده است دنبال آن پیامبر گشت و در مسجدالحرام استراحت می کرد که دید یک جوانی بالای سرش ایستاده که بعدها فهمید آن جوان علی بن ابیطالب علیه السلام بوده است آن جوان یک نگاهی به او انداخت گفت دنبال کی هستی گفت شنیده ام یک پیغمبری آمده است آدرسش را داری گفت بله بیا ببرم. آورد پیش پیامبر و فطرت پاک و اندیشه زلال پیامبر عزیز ما اسلام را بیان کرد همانجا گفت من چه باید بگویم بگو أشهَدُ أن لَا إله إلّا الله وَ أشهَدُ أنَّ مُحَمَدُ رسُولِ الله.
آقایان خانمها شاید باور نکنید نمیدانیم پیامبر چقدر با این آقا صحبت کرده است یک ساعت نیم ساعت یا دو ساعت. پیغمبر او را مبلغ منطقه خودش قرار داد خب مبلغ باید صرف و نحو خوانده باشد معانی و بیان و اصول و فقه و فلسفه را بداند. این معلوم است اصل دینداری همان فطرت پاک خدا گرایی است بعد ابوذر برگشت در مسجد الحرام گفت بیایید یک شعار بدهیم ببینیم چه می شود دستش را پشت گوشش گذاشت و با صدای بلند گفتند لَا إله إلّا الله مُحَمَدٌ رَسُولِ الله ریختند سرش و چه کتکی او را زدند از هوش رفت. وقتی به هوش آمد گفت خیلی خوشمزه بود یک بار دیگر بگوییم ببینیم چه می شود لَا إلَه إلّا الله مُحَمَدٌ رَسُولِ الله این دفعه میخواستن بکشن بعضی از عربها گفتند این اهل روستایی است که در مسیر کاروانهای تجاری ماست این را بکشیم دیگر امنیت نخواهیم داشت. ببینید سخن انبیاء این بوده است یک سخن عقلانی و وجدانی و فطری بوده است ثقل و گره نداشته است خیلی روشن است این جهان آفریدگار دارد آفریدگارش هم همانی است که آسمان و زمین را آفریده است نمشود مصنوع بدون صانع باشد. نمیشود مخلوق بدون خالق باشد ما یک کمی توجه کنیم این را میفهمیم این سنگ و بت که نمیتواند خدا باشد زد آنها را شکست برای بیدار کردن فطرت آنها و میدانست که هزینه دارد برای حضرت ابراهیم علیه السلام.
ملت از خارج شهر برگشتند و وارد بت خانه شدند و دیدند بتها همه تکه تکه شده و بت بزرگ سالم است و تبر هم روی دوش بت بزرگ است قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا چه کسی خدایان ما را حتی جرأت نکردند بگویند تکه تکه کرده است این کار را کرده است یعنی به زبانشان نمی آمد که بگویند کی خدایان ما را این را هم نمی گفتند إنَّهُ لَمِنَ الظَالِمینَ هر کس این کار را کرده است آدم ستمکاری بوده است. چطور جرأت کرده است به اعتقادات ما بی احترامی و اهانت کرده است قَالُوا سَمِعنَا فَتًي بعضی ها گفتند یک جوانی را شنیدیم که کار او می تواند باشد یَذکُرُهُم این جوان حرف بتها را میزد به بتها بی احترامی میکرد جوان وقتی میگوییم مختصاتی دارد حق گرایی ظلم ستیزی مظلومیت یابی اینها مختصات جوان است. شما اطلاع دارید که بیشتر یاران امام زمان علیه السلام از جوانها هستند پیرها در لشکر امام زمان علیه السلام نسبت به بقیه مثل نمک آش هستند. ما در لشکر امام زمان کجا هستیم پس امام زمان جوان راست و درست زیاد میخواهد جوان پاک و سلحشور و انقلابی زیاد می خواهد ما مثل دوران جبهه پیرها اگر هم جبهه می آمدند یک ظرف آبی دست رزمنده ها می دادند پیرها که جان ندارند یا مثلا ما طلبه ها می رفتیم زیارت عاشورا می خواندیم نمیتوانستیم که ناخدای کشتی باشیم یا خلبان هواپیما باشیم یا پشت تانک باشیم آن جوان این کار را میکرد جوان است که شهامت و شجاعت دارد. ولی اینها که گفتند جوان فرق می کند یک کلمه است یک جور بگوییم نگاه ارزشی است یک جور دیگر بگوییم اینها که گفتند یک جوانی یک کاری کرده است نمی خواستند اهمیت بدهند می خواستند بگویند یک جوان خام است یک بچه ای که دهانش بوی شیر می دهد یک جوانی که نه از سیاست خبر دارد…
شما در انقلاب خودمان این جوانها از خانواده ها می آمدند به خیابانها که گاهی پدر و مادرهایشان یا نظامی بودند یا غیر نظامی که مسخره می کردند تو شاه را نمیشناسی برو بچه این حرفها چیست اینها که گفتند یک جوانی منظورشان تحقیر و بی احترامی بود. ولی ما که می گوییم جوان ابراهیم علیه السلام یک جوان سلحشور و شجاع و با شهامت و حق گرا و ظلم ستیز بود آن قصه امام زمان را هم گفتم برای اینکه یک امیدی به شما داده باشم به خودم و شما این را عرض میکنم.
امام صادق علیه السلام فرمود یک کسانی در قران به نام جوانان نام برده شدند ولی هیچ کدام جوان نبودند بعد حضرت توضیح دادند شاخصه های جوانی اگر در یک پیری هم باشد از نظر قران او جوان است اصلا به نظر من امام خمینی یک شخصیتی که هشتاد سالش بود ولی جوان و ظلم ستیز و حق گرا و با شهامت بود اینها در هر کسی باشد ولو هشتاد سالش باشد از نظر امام صادق علیه السلام او جوان است. همین که می شنود به یک کسی ظلم شده است اشکش جاری میشود دست مظلوم را میگیرد جوانمرد یا جوان یک چنین خصوصیاتی دارد. ممکن است یک جوانی باشد هجده سالش باشد ولی معتاد است از نظر قران و دین او جوان حساب نمی شود گفتند یک جوانی هست او راجع به بتها نُقال هُوَ إبراهیم به او میگفتند ابراهیم که با ما بحث می کرد چرا بت می پرستید حالا جالب است که پیامبر عزیز ما در فتح مکه بت شکسته است سیصد و شصت بت را شکسته است داخل کعبه بیرون کعبه و در همان محوطه مسجد به تعداد روزهای سال بت بوده است بتهای کوچک و متوسط و بزرگ و پیامبر عزیز ما وارد مکه که شد فرمود علی جان این پاهایت را بگذار روی شانه من و برو این بتهایی که روی بام کعبه است را بنداز پایین تا قطعه قطعه شوند.
امیرالمؤمنین هم عرض کرد یا رسول الله من دوست ندارم پایم را روی شانه شما بگذارم شما پایتان رو بگذارید روی شانه من امیرالمؤمنین همان آقایی است که در خیبر را کنده است ولی همین که پاهای پیامبر روی شانه اش گذاشته شد انگار همه دنیا سنگینی می کند گفت یا رسول الله نه من نمیتوانم شما را طاقت نمی آورم بعد برعکس شد دوباره پیغمبر شانه را گرفت امیرالمؤمنین پاهایش را گذاشت رفت بالا چرا کینه حضرت علی علیه السلام را داشتند یک دلیلش این است که بتهای آنها را از بالا انداختند در فیلم محمد رسول الله ابراهیم بت شکسته پیامبر اسلام بت شکسته است منتهی پیامبر به اتفاق اصحاب این کار را کردند حالا این بتها قیمت نداشتند؟ چرا معمولا از چیزهای قیمتی بتها را می سازند شکستن بت ضرر به مال مردم نیست مثلا در زمان انقلاب می زدند شیشه بانکها را می شکستند اینجا استفتاء می کردند از نظر شرعی یا مثلا موسی بن عمران علیه السلام که آن گوساله را که از طلا درست شده بود که به قیمت تبدیل میکردند چقدر پولش میشد چرا موسی بن عمران آن را نابود کرد لااقل ذوبش میکرد به فقرا می داد برایشان خانه می ساخت. نه این باید از چشم مردم بیفتد گاهی برای تربیت یک چنین کارهایی لازم است گاهی برای بیدار کردن ملتها یک چنین کارهایی لازم است این بت باید زیر پا له شود. ای خدا این ماه ذی الحجه که می شود همیشه آرزوی حج می کنم خدایا زیارت خانه ات را قسمت این جمع بفرما. میدانید پیغمبر چه کرده است بتهای دانه درشت را حضرت دستور داد در ورودی مسجد الحرام دفن کنند تا هر کسی وارد میشود پایش را روی آن بگذارد تا قیامت هر حاجی از آن در وارد میشود پا روی آن بتها می گذارد. ابراهیم علیه السلام خوشبختی انسانها را می خواهد امام عزیز در بهشت زهرا فرمود آقای ارتشبد شما نمی خواهی آقا باشی پیامبران می خواستند آقا باشند انسانها چرا اسیر چوب و سنگ تو از خورشید بالاتری تو خیلی قیمت داری خودتو اسیر این جماد می خواهی بکنی چرا حضرت ابراهیم علیه السلام این کار را کرد مفسران گفته اند شاید اگر حضرت ابراهیم آن بت بزرگ را می شکست همه عصبانی میشدند و او به برنامه خودش نمیرسید باید یک کاری می کرد که اینها به فکر فرو بروند. از این قصه میفهمیم باید زمینه تفکر و بیداری ملتها فراهم شود این گاهی با سخن انجام میشود و گاهی باید یک کاری کرد که ملتها به فکر فرو بروند از این قصه میفهمیم اگر استدلال و موعظه نتیجه نداد، نوبت برخورد انقلابی است.
این دفعه باید نعره کشید باید یک جایی را خراب کرد و سوزاند تا طرف بیدار شود گاهی برای بیدار کردن افکار عمومی در هم شکستن ارزشها ی خیالی لازم است. ما مأموریم با مسیحی ها و یهودی ها بحث کنیم اما بت پرستها نه بت خرافات است بت پرستها آمدند گفتند به پیامبر یک سال ما خدای شما را میپرستیم یک سال شما بتهای ما را بپرستید. اینجا پیغمبر وارد مذاکره نمیشود اینجا سازش نمیکند چرا با مسیحی ها چون مشترکات داریم خدا را قبول داریم وحی و قیامت را قبول داریم اینجا می نشبنیم گفتگو می کنیم اما با بت پرست گفتگو نمی کنیم. استدلال می کنیم یک حرف بدیهی و منطقی و فطری و وجدانی میزنیم اما بت خرافه است اگر ما ساکت بمانیم نسلهای بعد از اینها هم باز با این انحرافات بزرگ میشوند. این معلوم میشود از این آیه خبر مبارزه حضرت ابراهیم با بت پرستی همه جا پخش شده بوده است. سَمِعْنَا شنیدیم یک همچین جوانی این حرفها را میزند ضمنا حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از عملیات تخریب تبلیغات کرده است آگاهی بخشی و تبلیغات اینها از قبل از آن عملیات است.
قَالُوا فَأتُوا بِه عَلیٰ أعیُنِ النَّاس لَعَّلَهُم یَشْهَدُونَ گفتند ابراهیم را بیاورید بعضی هم گفتند نمرود زده است گفتند ابراهیم را بیاورید روبه روی مردم آنهایی که دیدند ابراهیم این حرف را زده است بیایند یک دادگاهی در میدان شهر تشکیل بدهند یعنی یک محاکمه ای می خواهند از ابراهیم علیه السلام بگیرند که حضرت ابراهیم علیه السلام از اول خودش را آماده کرده است کسی بخواهد دین خدا را پیاده کند باید جان بدهد جوان بدهد مخالف دارد طاغوتیان سرمایه داران خرافه پرستان اینها جبهه مقابل هستند ابراهیم علیه السلام می دانست که این کار زحمت دارد ابراهیم را آوردند نمرود آنجا و بزرگان و لشکری و کشوری و عموم مردم همه بودند قَالُوا گفتند أ أَنتَ فَعَلّتَ هٰذَا بِألِهَتِنَا یَا إبراهیم؟
ابراهیم تو این کار را کردی با خدایان ما قَال َبَلْ فَعَلَهُ کَبیراً ابراهیم علیه السلام گفت حتما آن بت بزرگتر که تبر روی دوشش هست این کار را کرده است. هٰذَا فَسئَلُوهُم اصلا از همین بتهایی که تکه تکه شده است بپرسید إنْ کَانُوا یَنْطِقُون اگر حرف می زنند آقا اینها به فکر فرو رفتند این تدبیر ابراهیم علیه السلام بود که انسانها را به فکر وا دارد یک مقداری از این غوغای شهرها بیرون بیایند و در خودشان فرو بروند. من کی هستم چه کسی مرا آفریده است چه هدفی برای من در نظر گرفته شده است آنقدر این زندگی روزمره آدم را مشغول میکند که اصلا یادشان می رود این آیه یک آیه ای است که پرسشی هم در پرتو آن است و اینکه از ظاهر آیه بر می آید که حضرت ابراهیم علیه السلام دروغ گفته اینجا و هیچ پیغمبری به دروغ رأی نمی دهد همه پیغمبران با دروغ مبارزه میکردند. حضرت ابراهیم علیه السلام ظاهر آیه این است که بت بزرگ آنها را شکسته است در حالی که حضرت ابراهیم میدانست خودش شکسته است چرا این دروغ را گفته است؟
امامان و مفسران قران جواب دادند چند تا جواب دادند دروغ گاهی وقتی با قرینه همراه می شود آن دروغ نیست این را همه میدانند یعنی خود آن آدمها می دانستند که آن سنگ بقیه سنگها را نشکسته میدانستند که حضرت ابراهیم علیه السلام از روی منظوری این حرف را می زند این یک دروغ به شکل خاص است قرینه و شاهد همراهش است این اشکال ندارد که بعضی این جواب را دادند امام صادق علیه السلام فرمودند شرط دارد اگر اینها حرف می زنند آنها حرف نمی زنند إن کَانُوا یَنْطِقُون
بر اساس این شرط حضرت ابراهیم علیه السلام فرموده است آن بت بزرگ بعضی هم گفتند که برای بیداری هست و دروغ استثناء هم دارد مثلا دروغ مصلحت آمیز شما شنیدید مثلا دو نفر اختلاف بینشون شده یکی از موارد استثناء دروغ این است که اگر راستش را بگوییم این اختلاف و آشوب شعله ور میشود. مثلا الان اختلاف دارند به طلاق کشیده می شود اینجا اگر حالا یک دروغ بگوییم اینجا سامان و سازش پیدا میشود. از موارد استثناء دروغ یکی همین جاست دروغ مصلحت آمیز بعضی گفته اند این کاری هم که حضرت ابراهیم برای یک هدف مهمی که بیداری انسانهاست دروغ بوده است ولی یک مصلحتی در آن بوده است. امام صادق علیه السلام فرمود إنَّمَا قَالَ بَل فَعَلَهُ کَبیرَهُم إرادَتَ الإصلاح منظور حضرت ابراهیم علیه السلام اصلاح در جامعه بود وَدِلَالَةً عَلي أنَّهُم لَا یَفْعَلُون خودش هم نشان می داد که آن بتها کار آنها نیست ثُّمَ قَال بعد امام صادق علیه السلام فرمود وَالله مَا فَعَلَهُ مَا کَذِبَ بخدا آن بتها که نشکسته بودند ابراهیم علیه السلام هم دروغ نگفته است ابراهیم علیه السلام این سخن را به خاطر آن گفت که می خواست افکار آنها را اصلاح کند.
یک دادگاهی در میدان شهر تشکیل شده است ابراهیم چرا بتها را شکستی؟ ابراهیم علیه السلام گفت خب آن بت بزرگ شکسته است فَرَجَعُوا إلي أنْفُسِهِم این دفعه برگشتند به خودشان به خویشتن خویش یک گوهری که خدا در وجود ما قرار داده است و ما با آن گوهر میتوانیم حق را از باطل درست را از نادرست بشناسیم برگشتند به سمت خودشان فَقَالوا إنَّکُم أنْتُم ظَالِمُون به خودشان گفتند تو به خودت ظلم کردی آخر این سنگ قابلیت پرستش دارد و برگشتند و شروع کردند به متهم کردن خودشان. سی سال است چرا ما بت می پرستیم این هم ظلم به خودم است هم ظلم به جامعه و پروردگار عالم است ابراهیم علیه السلام میخواست همین کار را بکند تا اینجا به نتیجه رسید یک نتیجه درخشان اما از بس تبلیغات و تهدیدهای جبهه مقابل زیاد بود طولی نکشید دوباره اینها برگشتند به همان حالت قبلی. ثُّمَ نُکِسُوا عَلي رءوسِهِم با شرمساری و شرمندگی سرهایشان را پایین انداختند. لَقَد عَلِمتَ مَا هٰولاءِ یَنْطِقُون گفتند تو میدانی که اینها حرف نمی زنند بت که حرف نمی زند ابراهیم علیه السلام کار مهمی که کرد بردن انسانها به سمت اندیشه بود. خدا رحمت کند شهید مطهری را که می گوید بیش از هشتصد بار در قران کتاب آسمانی ما این کلمات آمده است علم ،عقل، نظر دین نمیخواهد ما را در ناآگاهی نگه دارد اصلا پیغمبر فرمود درجات بهشت بر اساس عقل و علم طراحی شده است هر کس داناتر بود جایگاه والاتر دارد ابدا دین دنبال این نیست که ملتها را در نا آگاهی نگه دارد. اصلا اولین کلمه دین ما إقرأ هست بخوان چند تا سوره آن طرف تر به قلم و مرکب و به نوشته قسم میخورد دانایی و آگاهی عقل و اندیشه و نظر اینها مورد ستایش دین هست.
بالاترین نعمت خدا به انسان عقل است بعضی از مفسران از این قصه استفاده کردند که فیلمسازی و اجرای تئاتر و نمایش و نقش بازی کردن برای بیداری اذهان مردم که این کاری پسندیده است در حقیقت ابراهیم علیه السلام ابزار امروزی را نداشته است فیلمی را اجرا کرد تا آدمها با دیدن آن به خود بیایندکه اشتباه فکر می کنند حالا در روزگار ما این فیلم سازان که هستند یک تعدادی در آمریکا هستند بیشترین فیلمهایی که در این کره خاکی این هشت میلیارد میبینند فیلمهایی است که در آمریکا تولید می شوند. آنها که دنبال انحراف و گمراهی مردم هستند دنبال ابتذال هستند این انسان را می خواهند غرق کنند در این ملک نه در ملکوت حالا اگر یک فیلم سازی پیدا شود که خدا در همه روزگاران حجت هایی دارد یک این چنین فیلم سازی هم حتما هست که روز قیامت خدا می آورد و نشانش می دهد این فیلمساز بود یک میلیارد نفر فیلمش را دیدند اگر بتواند یک همچین کسی که بزرگان و سالکان را به ستایش که دستش درد نکند جوانهای ما پس از انقلاب اسلامی ایران شاید پر تعداد نبوده است یک چنین فیلمهایی ولی همانهایی هم که ساختند شاید ده ها سال یا صدها سال بیننده داشته باشد.
من یادم نمی رود خدا رحمت کند شهید مطهری را آمده بود کاشان که ده شب منبر برود همان عصر روز اول هنوز منبر نرفته بود جوان های کاشان به عنوان احترام به دیدن ایشان رفتند هنوز اولین منبر را هم نرفته است نشستیم صاحب خانه گفت ایشان خیلی خسته است با ماشین از مشهد آمده است می خواهد استراحت کند ما گفتیم می خواهیم یک سلام کنیم سلام کردیم و دوستان گفتند حضرت استاد یک نکته ای بفرمایید تا ما برویم ایشان نکته را گفتند که من الان از مشهد دارم می آیم منزل آیت الله العظمی میلانی بود در منزل این مرجع تقلید صحبت ساختن فیلم محمد رسول الله بود بحث سر این بود که فیلمسازان سوریه میخواهند این فیلم را بسازند بر اساس تاریخی که اهل سنت نوشته است مراجع شیعه آیا ساخت این فیلم را تأیید بکنند یا نه بعد شهید مطهری فرمود من آنجا یک ساعت صحبت کردم در دفاع از ساختن این فیلم حتی براساس تاریخ اهل سنت باشد بعد شهید مطهری اونجا فرموده بود به نظر من این فیلم ساخته شود تا صد سال بیننده خواهد داشت. بعد از چند سال آن فیلم ساخته شد و به فارسی ترجمه شد و چند تا از هنرمندانش هم ایرانی بودند و مستند دو ساعته دارد. چند تا از هنرمندان ایرانی هم در آن فیلم نقش دارند این فیلمسازی که مردم جهان فیلم را علاقه دارند از کودک سه چهار ساله تا استاد دانشگاه که خدا هم بیشتر حرفاش را با قصه ها زده است.
اولین شبی که ما آمدیم در این مسجد تفسیر بگوییم این حدیث بود خداوند آیات کتابش را به هفت شکل نازل فرموده است:

امرهاو نهی ها و تشویقها وهشدارها و قصه ها و مثلها و گفتگوها است که بیشتر حرفایش را خدا در قصه ها زده است چون قصه جاذبه دارد مشتری دارد اگر یک فیلمسازی امروز بیاید یک مضمون توحیدی را به نمایش بگذارد به قصد بیداری انسان ها و تفکر انسانها و بیداری فطرتها باشد این یک کار فوق العاده بزرگ است و یک کار ابراهیمی است خب ابراهیم چرا این کار را کردی قَالَ أفَتَعبُدون مِن دونِ الله مَا لَا یَنفَعَکُم شیئاً وَ لَا یَضُرُکُم ابراهیم علیه السلام دید همچنان باید روشنگری کند حالا که یک هیجانی پیش آمده است اینها به فکر فرو رفتند آیا پرستش میکنید به جای خدا بتهایی را که نه ذره ای نفع برای شما دارند نه هیچ ضرری چرا؟ اُفٍ لَکُمْ خاک برسرت.

یک قصه ای رو مولوی تعریف میکند یک کسی یک جایی زیر درختی خوابیده بود یک ماری رفت داخل دهانش بعد یک حکیمی آمد و دید این الان از بین می رود شروع کرد یک داروی تلخی به او دادن تا این برگردد او هم مرتب دعوا میکرد که به تو چه اصلا میخواهم بمیرم بعد مولوی توضیح میدهد او برای نجات تو و سعادت تو و سلامت تو این چیز زهر آگین را به تو میدهد تا سلامتت برگردد. انبیاء از روی سوز و علاقه ای که به بشریت داشتند برای بیداری آنها گاهی میشکستند و گاهی نعره میکشیدند و گاهی اشک میریختند چرا کاری را می کنید که نه نفع دارد و تو را به سعادت می رساند وای بر شما وَلِمّا تَعبُدونَ مِنْ دونِ الله وای بر این بتهایی که به جای خدا می پرستید. أفَلَا تَعقِلُونَ اندیشه و فکر نمیکنید.

انبیاء از علم و عقل حرف می زنند ازدل حرف می زنند نمیخواستند انسانها در ناآگاهی باشند از این آیات معلوم میشود یکی از روشهای تبلیغ پرسش گری است واداشتن انسانها به تفکر بیدار کردن انسانها که این کار پیچیده ای است خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود برو بالای یک بلندی همه آنهایی که تا قیامت به مکه بیاییند صدایشان کن حضرت ابراهیم علیه السلام صدا زده بعضی ها را یکبار بعضی ها رو دو بار یا پنج بار صدا زده است خدایا زیارت خانه ات را قسمت این جمع و همه ی آرزومندان بفرما خدایا زندگی ما را ابراهیمی محمدی و علوی قرار بده رهبر عزیزمان مردم کشورعزیزمان را از هر گزندی دور بدار بچه هایمان را مایه افتخارمان قرار بده.(تفسیر آیات 50 تا 67 سوره انبیا)

تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء

تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء

در سوره انبیا سرگذشت ۱۶ پیامبر آمده. امشب دوتای آنها را میگویم ادامه ایات قبل را بگوییم. ایات قبل راجع به این بود کسانی که نبوت را انکار میکردند قیامت را انکار میکردند پیغمبر میفرمود بی توجهی کنید عذاب نازل میشود میگفتند یا الله دعا کن عذاب بیاید. ایه ۴۶ از سوره انبیا وَ لَئِن مَسَّتهُم نَفحَةُُ مِن عَذابِ رَبِّک اگر کمترین عذاب پروردگار تو برای همین ادمهای پر ادعا برسد مَسَّه یعنی کمی تماس با اینها بگیرد لَیَقولُنَّ یا وَیلَنَا میگویند وای برما اِنَّا کُنَّا ظالِمیِن ما ستمگر بودیم. یعنی تحمل عذاب را هم ندارد. تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء


دانلودفایل صوتی (تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء)


بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

اِلهِی اَنطِقنِی بِالهُدی وَ اَلهمنِی التَّقوَی درخانه خدا پس از اقامه نماز جماعت ماه ذی القعده اولین ماه از ماههای حرام قران کریم میفرماید خداوند ماهها را دوازده تا قرار داد چهار تای ان ماه حرام است یعنی احترام خاص دارد. با ماه ذی القعده شروع میشود ذی الحجه محرم یک ماه هم ماه رجب. معمولا مومنین در این چهار ماه یک عبادتهایی برای خودشان تعریف میکنند بیشتر از ماههای دیگر بعضی ها عقیده شان این است یک چله ای ادم باید بگیرد از اول ماه ذی القعده تا دهم ماه ذی الحجه یک ذکری یک نمازی فرق کند.

ضمنا امروز سوم خرداد روز فتح خرمشهر هم هست تقریبا چهارصد ایه از قران کریم درباره جهاد است. بسیاری از این ایات هم یاد خاطرات جبهه است میفرماید یاد کنید آن وقتی که جمعیت شما کم بود دشمن زیاد بودند خدا لطف کرد اینها نباید فراموش شود. قران میفرماید منافقین وقتی به مومنین یک اسیبی میرسید خوشحال میشدند شکستی میخوردند منافقین خوشحال میشدند به یک پیروزی میرسیدند ناراحت میشدند. دستاوردهای گذشته را هم منافقین پیروزی ها را کوچک نمایی میکردند و شکستها را بزرگنمایی میکردند.ما الان گرفتار هستیم یعنی منافق به ان معنای قرن بیست و یکمی اش به شدت ما را تحت تاثیر قرار میدهد. الان بی بی سی از چه کسی استفاده میکند؟ رادیو امریکا از چه کسی استفاده میکند اسرائیل از چه کسی استفاده میکند جبهه نفاق فعال است.

خاطره ای از عملیات فتح خرمشهر 

مثلا مسلمانان در بدر پیروز شده بودند منافقین میگفتند اتفاقی بوده یک کلمه ای میگفتند که بزرگی کار را زیر سوال ببرند. حالا من از عملیات فتح خرمشهر مشاهدات خودم را میخواهم برای شما دو سه نکته بگویم ما درس میخواندیم از یک طریقی مطلع شدیم که در اردیبهشت ماه عملیات است. یک هم مباحثه ای داشتیم به نام اقای جعفری. گفتم اقای جعفری جبهه برویم؟ گفت نه من نمی ایم گفتم چرا گفت بدهکارم دین خیلی سخت است در قیامت. گفتم چقدر بدهکاری گفت هفتصد تومان حالامن خودم هم فقیر بودم خیلی ندار از بس که عشق به جبهه در همه مردم بود من رفتم و هفتصد تومان از خانه اوردم و او را به کشتن دادم. گفتم بیا این هفتصد تومان گفتم برویم گفت بله الان اماده هستم. یک مینی بوس طلبه از دفتر تبلیغات به سمت اهواز رفتیم ما دو نفر هم سهم لشکر علی بن ابی طالب علیه السلام شدیم.

مرحله دوم عملیات لشکر علی بن ابیطالب علیه السلام شب شد گفتند امشب عملیات است قمی ها هم با طلبه ها شوخی زیاد میکنند تیکه زیاد میپرانند این قمی ها میگفتند این شیخ ها در خوردن حضور فعال دارند در عملیات میبینیم اینها جیم میشوند. بعد گفت حاج اقا اگر مردی امشب بایست و قرارگاه نرو گفتیم ما مسئله بلدیم البته دوره نظامی دیده بودیم گفتند ما ارپیجی زن کم داریم و شما دو نفر بمانید. از اول شب همه همینطور چکمه پوشیده و لباس کامل و اسلحه و این حرفا گفتند الان حرکت میکنیم الان حرکت میکنیم تا نماز صبح را خواندیم این گردانها می امدند و میرفتند به ما نمیگفتند که حرکت کنیم تا نیم ساعت بعد نماز صبح گفتند حالا نوبت شما شده.

۱۵کیلومتر ما را پیاده بردند خیلی هم خسته شدیم ساعت ده صبح رسیدیم فرمانده هم تهرانی بود یک اقایی بود به نام اقای بابایی بچه رسالت. این گردان را که حدود ۳۰۰نفر بود جمع کرد بلندگو هم نبود و حنجره اش پاره میشد گفت برادرها کار سختی به عهده ما گذاشتند چون جنگ در شب یک سختیهایی دارد در روز یک سختیهایی روز همه چیز پیداست و ان طرف باید مهیا باشد برای هر لحظه شهادت. گفت مثل مسجد تصور کنید یک مستطیل بود مثلا سه کیلومتر در چهارکیلومتر گفت این سه ضلعش دست بعثی هاست و یک ضلعش دست ما است ما باید بگیریم ای یک قسمت استراژیک است. بعد گفت برادران کار سختی است هرکس میترسد از همین الان نیاید امروز روز عاشوراست برای ما روضه حضرت علی اصغر خواند و همه را گریاند و بعد گفت نفربرها بیایند نفربر اول امد و تا جا داشت ارپیجی زن ها را پر کرد این نفربر رفت و ما هم تماشا میکردیم ببینیم چه میشود. مثلا صد متر دویست متر رفت و زدند نفربر با همه نفرات در اتش سوختند.

ما هم با لباس بسیجی و عمامه مشکی ان اخرها ایستاده بودیم شما هم شنیده اید کاشانیها خیلی شجاع هستند فرمانده انها امد و کتف من را گرفت و گفت اقاسید بیا تو با این نفربر دوم برو بلکه خدا به خاطر جدت به ما رحم کند ما را به زور مثل انکس که از ابشار نیاگار انداختند بعد همه برایش کف زدند به زور ما را برد داخل نفربر دوم من الان ۶۷-۶۸ساله هستم شیرین ترین شیرین ترین لحظات عمرم این ۱۷ دقیقه بود که ما داخل نفربر بودیم. یعنی بچه هایی که پنج دقیقه پیش با چشمانشان دیده بودند خدا شاهد است جز ارامش جز خوشحالی جز ذکر خدا اصلا خدا همین را میخواهد. این همه میلیارد ادم برای چه افریده که این را تماشا کند.

حدیث داریم عاشورا که شد خداوند فرشتگان را صدا زد فرمود بیایید تماشا کنید این چیزی بود که من گفتم میدانم شما نمیدانید خب این نفربر به خاکریزی که عراقی هاهمینطور تانک چیده بودند رسید فاصله ما با انها خیلی کم شد از سه طرف یعنی از روبرو و راست وچپ ما را میزدند خیلی سخت فرمانده هم گفت با سرعت سنگر بکنید سنگر کندن کار اسانی نبود یک بیلچه ای به ما داده بودند داخل کوله پشتی چطور سنگر بکنیم از ان طرف تیراندازی است از سه طرف و اینجا هم سنگر بکنیم. مثلا حدود ظهر شد وقت نماز بود خیلی سخت خیلی سخت بعد یک وانتی امد و غذا اورد به هر نفر یک کنسرو ماهی دادند گفتیم بخوریم تا جان بگیریم مثلا تا اینجای من داخل سنگر رفته بود از اینجا بیرون بود. همینطور که در کنسرو را باز کردم بخورم یک تیر مستقیم امد رفت توی کنسرو که مثلا ده سانت رفته بود الان شما از سخنان من بی بهره بودید. غذا گرم شد غذای گرم این ماهی را خود خدا درست کرد و من هم خوردم و شروع کردم به سنگر کندن و رفتیم پایین از آن ۳۰۰ نفر تقریبا ۶۰ نفر ماندند.

خود فرمانده هم شهید شد دید کار سخت شده بچه ها را داد میزد من یادم است رفتم چندتا گلوله ارپیجی بیاورم پنج نفر مثلا یک نفر از بازو دستش قطع شده بود یکی شکمش اسیب دیده بود یکی پاهایش کسی هم نبود به انها برسد انها با همان حالت جراحت نشسته بودند و دعای توسل میخواندند. کسی هم نبود انها را مداوا کند من رفتم این گلوله های ارپیجی هارا بیاورم دیدم سه تای انها شهید شدند دوتای بقیه دعای توسل را میخواندند یعنی انها چه کسانی بودند بچه های شما بودند. یعنی این ملت ایران یک کاری کرد که در تاریخ همان که امام به شهید رجایی فرمود اقای رجایی ملتی مثل ملت ایران تاریخ به خود ندیده حالا انها دنبال چه بودند دنبال امتیاز بودند دنبال حقوق بودند دنبال درجه بودند تمام وجودشان اخلاص بود.

الان بنیاد شهید وصیتنامه های انها را چاپ کرده همیشه ی خدا میگفتند اسلام قران نماز حجاب. چه جواهرهایی را خدا به ما نشان داد به هر قیمتی بود انجا را از دست ندادند. بعد هم نیروی کمکی امد پیشرفت شد و تا رسیدیم به خرمشهر. اینها چیزی است که دشمن دوست دارد مسخره کند دشمن دوست دارد کوچک نمایی کند. نه اقا مثلا حالا اتفاقی بوده نه اتفاقی نیست همه دنیا میدانند امریکا اروپا به حکومت بعث عراق اسلحه میدادند. از دهها کشور نیرو برای انها اعزام میشد ما هم تحریم بودیم یک قایق میخواستیم موتور این قایق را نمیدادند این یک سرمایه است اقایان دشمن دوست دارد ما یادمان برود فراموش کنیم خودزنی کنیم دشمن دوست دارد پیشرفتهای ما را کوچک کند پسرفت ها و شکستها را بزرگ کند.

منظور از میزان در آیات قرآن

تقاضا میکنم به روان پاک شهیدان به ویژه شهیدان فتح خرمشهر صلواتی تقدیم بفرمایید. در سوره انبیا سرگذشت ۱۶ پیامبر آمده. امشب دوتای آنها را میگویم ادامه ایات قبل را بگوییم. ایات قبل راجع به این بود کسانی که نبوت را انکار میکردند قیامت را انکار میکردند پیغمبر میفرمود بی توجهی کنید عذاب نازل میشود میگفتند یا الله دعا کن عذاب بیاید. ایه ۴۶ از سوره انبیا وَ لَئِن مَسَّتهُم نَفحَةُُ مِن عَذابِ رَبِّک اگر کمترین عذاب پروردگار تو برای همین ادمهای پر ادعا برسد مَسَّه یعنی کمی تماس با اینها بگیرد لَیَقولُنَّ یا وَیلَنَا میگویند وای برما اِنَّا کُنَّا ظالِمیِن ما ستمگر بودیم. یعنی تحمل عذاب را هم ندارد.

یعنی همین ادم با کمال پررویی میرود و مصاحبه میکند اگر بنا باشد شلاق بخورد شلاق سوم و چهارمی اعتراف میکند. یک کمی از عذاب خدا به او برسد میگوید من پشیمان هستم ما را گول زدند ما فریب خوردیم. وَ نَضَعُ مَوازینَ القِسط لِیَومِ القیامَة ترازوهای عدل را ما که خدا هستیم روز قیامت نصب میکنیم. ما در ماه رمضان هم موضوع میزان را مطرح کردیم حالا اینجا مختصرتر عرض میکنیم چون جاهای مختلف قران صحبت شده روز قیامت میزان خواهد بود. میزان هم یعنی ترازو خیلی از مفسرین گفته اند نه مثل این ترازوی دو کفّه ای ولی همه مفسرین گفته اند میزانی خواهد بود دو کفّه ای یک کفّه ای دبجیتالی. اما هرچه هست یک وسیله سنجشی است الان میزان فقط برای وزن نیست.

مثلا هوای تهران را یک میزان دارد در بعضی از میدانها هست مثلا میگوید گاز کربن اینقدر است خب این میزان است. درست است کفّه ندارد یا میزانُ الحَرارَة الان در موبایلهای شما یک ایکونی دارد که هوای تهران مثلا در همین مسجد بیرون مسجد چقدر است خب این میزان است. میزان لازم نیست کفّه داشته باشد یعنی وسیله سنجش حالا وزن را مثلا با کیلو میسنجند طول را با متر میسنجند سطح را با مترمربع میسنجند حرارت را با ان وسیله میسنجند هرچه که هست روز قیامت قران به صراحت میفرماید میزان خواهدبود.

روایت دارد امام رضا علیه السلام فرمود هرکه زیارت من بیاید یکی از جاهایی که کمکش خواهم کرد عِندَ المیزان یعنی کنار ترازو. ما که خدا هستیم میزان خدا هم ترازوهای خدا استاندارد است مَوازینَ القِسط یعنی خطا ندارد الان ادمها ترازوها را دستکاری میکنند در همین جاده قم تهران مثلا موز میفروشد الان موز در محل شما کیلوی چنداست اقای اکبری مثلا اگر کیلویی شصت تومان باشد او نوشته چهل تومان سی وپنج تومان او از کجا وارد کرده نگو که در ترازو دست برده سه تاموز میشود یک کیلو این کیلویش مشکل دارد. ترازوی خدا استاندارد است. ترازوی عادلانه پس روز قیامت ترازوی عدل است.

فَلا تُظلَم نَفسُُ شَیئا اندک ظلمی به کسی نمیشود. هر که خدمت کرده پاداش میگیرد هرکه خیانت کرده کیفر میبیند اندک ظلمی نمیشود وَ اِن کانَ مِثقَالَ حَبَّةِِ شش بار در قران امده مِثقالَ ذَرَةِِ ذَره یعنی امروز عربها به اتم میگویند ذره. یعنی ان مقدار خیلی کم ان قدیمیها میخواستند ذره را توضیح دهند میگفتند یک جایی سایه باشد از یک روزنه ای افتاب بتابد در ان روشنایی ذراتی هست که اگر افتاب نباشد پیدانیست این را میگفتند ذره. همین را خدا محاسبه میکند خوب باشد یا بد. دو جا به جای ذره خردل امده خردل دانه یک گیاهی است که خیلی ریزاست از ارزن ریزتر است. منظور خدا این است که هرچه کار شما کم باشد حساب خواهد شد خوب یا بد.

وَ اِن کانَ مِثقال، مثقال یعنی سنگینی اگر چه به سنگینی حَبَّةِِ یعنی یک دانه مِن خَردَلِِ از خردل خدمت یا خیانت اَتَینا بِهَا همان خدمت یا خیانت ما که خدا هستیم در قیامت می اوریم وَ کَفَی بِنَا حاسِبین حسابگر کیست خدا. حالا هر قاضی را هر حسابگری را ممکن است متهم کنیم خدا را نمیتوانیم. الان میگوید بله قوه قضاییه اقا سید نمیدانی خدا را که نمیتوانیم متهم کنیم میفرماید ما که خدا هستیم حسابگر هستیم بترسید بترسید. در تفسیر این ایه امده که میزان در قیامت انبیا هستند. اولیا هستند ائمه هستند احادیث متعددی هست من بعضی هایش را نوشته ام اینجا برای شما بخوانم. امام صادق علیه السلام فرمود وَالمَوازین اَلانبیا وَ الاُوصیاء مِنَ الخَلق وَ مَن یَدخُلِ الجَنَّه بِغَیرِ حساب و انهایی که انقدر عبادات و خدماتشان زیاد است که بدون حساب به بهشت میروند اینها میزان هستند.

خب ادم میترسد اگر بنا باشد میزان حضرت ابراهیم باشد خب نماز من را با حضرت ابراهیم بسنجند چیزی نمیماند. یا حضرت موسی یا حضرت محمد صلی الله علیه و اله وسلم واقعا ادم وحشت میکند یا با ائمه بنا باشد ما را بسنجند چون در زیارتنامه امیرالمومنین هم دارد اَلسَّلامُ عَلیکَ یا میزانَ الاعمال خب مثلا سید جواد بهشتی را اورده اند با حضرت علی میخواهند بسنجند این که همه غش غش میخندند. مثلا نماز ما را با نماز اقا روزه ما را با روزه اقا امانتداری ما را اخلاق ما را. حالا امیرالمومنین را بگوییم هزار سید جواد بهشتی یک هم نمیگیرد. ببینید اینها باید ترس بیاورد در وجود ما یعنی قصه را جدی بگیریم.

در حدیث دیگر اِنَّ امیرالمومنین علیه السلام وَ الاَئِمه مِن ذُرّیَتِهِ هُمُ الموازین. یعنی امام رضا علیه السلام میزان است امام صادق میزان است اقاجوادالائمه میزان است امام زمان میزان است این معنایش این است که ما ائمه را زیاد باید بشناسیم. ما چند سال است در همین مسجد دهه اخر ماه صفر زیارت جامعه را در حد خودمان معنا میکنیم به ائمه میگوییم شما چه کسی هستید همینجا باید قصه را یک مقداری از ان خلقیاتی که داشتند افکاری که داشتند اخلاقی که ائمه داشتند ما در خودمان ایجادکنیم.مقایسه خواهیم شد با پیامبران مقایسه خواهیم شد با ائمه یک پله هم پایین تر مقایسه خواهیم شد مثلا با شهدا که اینها بی حساب به بهشت میروند ولی سنجش وجود دارد. ترازو در قیامت قبل اینکه بهشتی ها به بهشت بروند و جهنمی ها به جهنم بروند وجود دارد.

منظور از فرقان در آیات قرآن

حالا از ان شانزده پیامبری که در سوره انبیا، سوره انبیا یعنی سوره پیامبران شروع میشود از این ایه به بعد میرویم سرگذشت انبیا میخواهم خیلی خلاصه بگویم. وَ لَقَد اتَینَا موسی وَ هارون بِالفُرقان وَ ضیاءً وَ ذِکراً لِلمُتَّقیِن ما موسی و هارون را با سه چیز فرستادیم. یکی با فرقان یکی با ضیاء یکی با ذکر فرقان یعنی چه فرقان یعنی وسیله جداکننده حق از باطل. یعنی یک وسیله ای است که اگر در اختیار ما باشد باطل را میتوانیم بشناسیم. در قران کلمه فرقان به تورات گفته شده در قران به کلمه فرقان به قران گفته شده یعنی هرکس میخواهد این شامه اش قوی بشود درست تشخیص بدهد باید باکتاب اسمانی زیاد انس داشته باشد. همین جلسه تفسیر حالا گوینده ضعیف است ولی ایاتی که گفته میشود ایات قران است به ما کمک میکند این مباحثی که مطرح میکنیم در شرایط اجتماعی حق و باطل را بشناسیم.

بعضی از معجزات انبیا هم فرقان گفته شده مثل اینکه موسی بن عمران معجزه اش این بود دریا شکافت و مومنان به سلامت رد شد این فرقان بود یعنی همه فهمیدند این راه حق است فرعون باطل است. یا قران کریم به جنگ بدر گفته فرقان این کلمه را به کاربرده جنگ بدر یک جنگ است در این جنگ معلوم شد با اینکه جمعیت مسلمانها کم بود سیصد تا بودند مشرکان هزار تا این سیصد تا با جمعیت کم با اسلحه کم بر آن هزار تا خود همین اگر عاقلی ان صحنه را تماشا میکرد میفهمید جبهه حق کدام است.

قران به جنگ بدر فرقان گفته. انبیا یکی از چیزهایی که به مردم دادند قدرت تشخیص حق از باطل است ضیاء یعنی چی ضیاء یعنی نور فرقش با نور چیست؟ فرقش این است که اگر مثال بزنم خورشید هم نور افشانی میکند ماه هم نورافشانی میکند فرق خورشید و ماه را شما بفرمایید. اقایان خورشید نورش مال خودش است ضیاء به چنین نوری گفته میشود به نوری که از خودش است. ذاتی خودش است پس پیامبران با نور امدند وَ ذِکراً با یاد اوری. حدیث داریم کتاب اسمانی ذکر است ذکر یعنی یاداوری چه چیزی را یاداوری میکند؟خدا را یاداوری میکند تاریخ را یاداوری میکند اینده را یاداوری میکند. انسان را میگوید که تو کی هستی یاداوری میکند. کتابهای اسمانی ذکر هستند. در قران چند جا به تورات ذکر گفته شده به قران هم ذکر گفته شده. این نور و این ذکر برای چه کسی به درد میخورد لِلمُتَّقیِن.
عجب پس خدا هم تبعیض قائل شده خدا دنبال هدایت همه نیست چرا خداوند ان چراغ را برای همه روشن کرده چه کسانی استفاده میکنند متقین. به قول حاج اقا قرائتی همین خورشید را مثال میزند میگوید کار خورشید نور افشانی است ولی یک عده ای خانه شان را به سمت خورشید میسازند از نورخورشید استفاده میکنند یک عده پشت به خورشید میسازند. قران هدایت است لِلنَّاس لِلعَالَمیِن ولی سوره بقره میفرماید هُدَیً لِلمُتَّقیِن چه جور این دو ایه را معنا کنیم کدام را قبول کنیم هُدَیً لِلنَّاس را یا هُدَیً لِلمُتَّقیِن را. مثلا بچه شما اگر پرسید پدرجان اینجا قران فرموده هُدَیً لِلنَّاس یعنی قران هدایت است برای همه این ایه گفته هُدَیً لِلمُتَّقِین کدام درست است؟ اینطور جواب میدهیم خداوند قران را فرستاده برای هدایت همه ولی چه کسانی استفاده میکنند از این هدایت مُتَّقیِن بقیه مسخره میکنند بی اعتنایی میکنند پشت میکنند.
متقین چه کسانی هستند؟ (تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء)
این ایه را بگوییم و دعاکنیم اَلَّذیِنَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیب وَ هُم مِنَ السَّاعَةِ مُشفِقون متقین کسانی هستند که غیر از اجتماعات در خلوتگاهها هم از خدا میترسند. چون ما بشر هستیم یک قیافه ای در جمع داریم یک قیافه در تنهاییها. حالا من مثال میزنم ما مثل بازیگرها هستیم پرویز پرستویی را نگاه کنید در یک فیلم نقش قاچاقچی بازی میکند در یک فیلم نقش اخوند بازی میکند در یک فیلم رزمنده میشود نه پرویز پرستویی همه ما اینطوری هستیم. روبرو مردم یک جور نقش بازی میکنیم در خلوت جور دیگر اگر کسی علاوه بر حضور اجتماعی در خلوتش هم از خدا میترسد یعنی خدا را باور دارد این متقی است. نه اینکه نقش بازی کند حقیقتا خشیت یعنی چه خشیت به ترسی میگویند که با احترام همراه است.
بزرگان ما مثال زدند مثل ترس فرزند از پدر این بچه از پدرش میترسد یعنی پدر هیولا است گرگ است چرا این بچه میترسد؟ از بزرگی پدر میترسد میگوید این پدر ما چند بار گفته بود سیگار نکش حالا من را در محل در حال سیگار کشیدن دید خانه بروم شاید پدر کتک هم نزند ولی این بچه میترسد خشیت به چنین ترسی میگویند ترسی همراه با احترام. همراه با تعظیم ؛اشفاق هم به معنای ترس است اشفاق به ترسی میگویند که با محبت همراه است مثلا مادر میگوید که بچه اش کوه میرود اردو میرود مادر میگوید مجید میترسم این چه ترسی است یعنی میترسم برایت حادثه پیش بیاید. راجع به قیامت کلمه شفقت را به کاربرده.
راجع به خدا کلمه خشیت را به کاربرده خشیت یعنی ترسی که با احترام همراه است شفقت ترسی که بامحبت همراه است. متقین چه کسانی هستند انهایی که از عظمت خدا میترسند قیامت هم بد نمیداند قیامت روز رحمت خداست ولی از گناهان خودشان دلواپس هستند. اگر زنده بودیم هفته اینده میخواهیم برویم سراغ قصه حضرت ابراهیم علیه السلام قصه ی موسی و هارون همین دو ایه بود. اشاراتی هست .خدایا به ابروی شهیدان عاقبت ما را به خیر ختم بفرما. (تفسیر آیات 46 تا 49 سوره انبیاء)

تفسیر آیات 39 تا 45 سوره انبیاء

تفسیر آیات 39 تا 45 سوره انبیاء

بزرگترین دردها چیست هُوَ الکُفر وَ النِّفاق. کفر یعنی حق را میداند میپوشاند حق را میداند انکار میکند. یکی از رهنمودهای پیامبران موضوع اخرت بود ای انسانها شما با مردن نیست نمیشوید جهانی بزرگتر و حقیقی تر پیش روی شماست انها مسخره میکردند، انکار میکردند. (تفسیر آیات 39 تا 45 سوره انبیاء)


دانلود فایل صوتی (تفسیر آیات 39 تا 45 سوره انبیاء)


بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

اِلهی اَنطِقنِی بِالهُدی وَ اَلهمنِی التَّقوی در خانه خدا پس از اقامه نماز جماعت تفسیر آیات ۳۹ تا ۴۵ سوره انبیاء تقاضا میکنم به روان تابناک پیامبر عظیم الشان اسلام و اهل بیت پاکش به ویژه رهبر شیعیان جهان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام صلواتی تقدیم بفرمایید.

خطبه ای در نهج البلاغه است به نام فِی فضلِ القران در فضیلت قران یک جمله اش این است شفای دردهایتان را از قران بخواهید. فَاِنَّ فِیهِ شِفاءُُ مِن اَکبَرِ الدَّاء شفای بزرگترین دردها در قران است. بزرگترین دردها چیست وَ هُوَ الکُفر وَ النِّفاق. کفر یعنی حق را میداند میپوشاند حق را میداند انکار میکند. یکی از رهنمودهای پیامبران موضوع اخرت بود ای انسانها شما با مردن نیست نمیشوید جهانی بزرگتر و حقیقی تر پیش روی شماست انها مسخره میکردند، انکار میکردند. پیغمبران میگفتند جهنم است اتش است انها میگفتند اگر راست میگویی اتش را بفرست ببینیم قران کریم در ایه ۳۹ سوره انبیا میفرماید لَو یَعلَمُ الَّذیِنَ کَفَروا اگر میدانستند کافران حیِنَ لا یَکُفُّون عَن وُجوهِهِمُ النَّار وَ لا عَن ظُهورِهِم وقتی اتش روبروی انها پشت سر انها میسوزاند اگر میدانستند که کاری از دستشان بر نمی اید وَ لَا هُم یُنصَرون کسی نیست کمکشان کند اینقدر لجاجت نمیکردند.

بَل تَاتیِهِم بَغتَةً بیش از ده بار در قران خداوند فرموده مرگ و روز رستاخیز ناگهانی خداهد رسید غافلگیر خواهد کرد شما را خودتان را اماده کنید برای مردن. اینجا میفرماید بلکه ناگهانی عذاب خدا مجازات خدا سراغشان خواهد رفت فَتَبهَتُهُم مات و مبهوت خواهند شد. فَلَا یَستَطیعُونَ رَدَّها توانایی ندارند که این مجازات را اتش سوزان را ازخودشان دورکنند وَ لا هُم یُنظَرون مهلت هم به انها نمیدهند که پروردگارا یکی دو سه سال به ما مهلت بده پشیمان هستیم مهلت هم نیست.

خب این ایات کی نازل شده در مکه، ویژگی مکه در این است که کفار و مشرکین میتازند مسلمانان را میزنند خاک میریزند سنگ میزنند شکنجه میکنند اعتقادات انها را مسخره میکنند اصلا مسلمانان را از شهر بیرون ریختند در شکاف کوه گرسنه تشنه در سرما گرما حالا گرما و سرما و گرسنگی و تشنگی را جوری تحمل میکنند مسخره کردن را چطور تحمل کنند گاهی اوقات یک جوک یک کاریکاتور تا مغز استخوان انسان را میسوزاند.

حالا پیامبر در این شرایط است که این ایه نازل شد برای دلداری برای تسلّی بخشی وَ لَقَدِاستُهزِءَ بِرُسُلِِ مِن قَبلِک ای پیامبر فکر نکنی فقط تو را مسخره میکنند پیامبران قبل از تو را هم مسخره میکردند اما انها با اراده های محکم مقابل مسخره کنندگان ایستادند. فَحاقَ بِالَّذیِنَ سَخِروا مِنهُم مَا کَانوا بِهِ یَستَهزِؤُن تمسخرها استهزاءها دامنشان را گرفت. مجازات خدا امد خداوند به انها سیلی زد. یعنی شما هم منتظر قهر خدا باشید. مشرکین سیلی خواهند خورد امروز هم همینطور است چون این ایات را ما برای چه بخوانیم حتما برای امروز ما درسی در ان است و گرنه سرگذشت قدیمی ها باشد برای سرگرمی خوب است این ایات برای سرگرمی نیست امروز هم مومنان باید خاطر جمع باشند ارام باشند. اگر استقامت بورزند دشمنی که مخالفی که مسخره میکند حقایق را سیلی خواهد خورد مجازات خواهد شد.

از این ایات میفهمیم بشر در طول تاریخ از وجود انبیا بهره مند بوده. ما الان سوره انبیا را میخوانیم پیامبران، انبیا یکی از مشکلاتشان استهزاء و مسخره کردن مخالفان بوده این معنایش این است که مخالفان انبیا منطق نداشتند چون کسی که منطق دارد میگوید حرف شما نادرست است حرف من درست است. آن کس که منطق ندارد مسخره میکند آن کس که منطق ندارد کاریکاتور میکشد میخواهد تحریک کند با یک شعر منطق بزرگ را زیر سوال ببرد. مقابل انبیا چون منطق نبوده استهزاء میکردند مسخره و تحقیر میکردند اهانت میکردند.

دیروز روز شهادت امام صادق علیه السلام بوده یک شخصیت علمی خلیفه با امام صادق علیه السلام چیکار میکرده نیمه شب بی اطلاع مامورها از دیوار خانه میریختند. امام معصوم را این عالم بزرگ را با سر برهنه پای برهنه این کار کافر است کافر اینکار را میکند. اهانت و مسخره میکند تحقیر میکند ضمنا از ایه این درس را میگیریم اگاهی از رنجهای دیگران رنجهای انسان را تسکین میدهد. الان تا دوستان مینشینند راجع به این شرایط حجاب جامعه صحبت میکنند چه کنیم حاج اقا پیش ما می ایند اقا سید چه کنیم نسخه چیست خب مومن میسوزد این همه شهید این همه سرمایه گذاری. خب شما تصور کنید زمان پیامبر را خب پیامبر میسوخته حتی گاهی ایاتی نازل میشده ای رسول ما داری خودکشی میکنی از بس غصه میخوری به پیامبر گزارش امتهای قبل را میدادند که آن امتها هم شکیبایی کردند استقامت کردند با اراده بر اعتقاداتشان ایستادند خداهم نصرت خودش را فرستاد. همین توجه به رنجهای دیگران خواندن تاریخ یکی از فوایدش این است تسکین دهنده برای امروز ما است.

قُل مَن یَکلُؤُکُم بِالَّیلِ وَ النَّهار مِنَ الرَّحمَن ای پیامبر به انها اعلام کن چه کسی جلودار شماخواهد بود اگر در روزی یا شبی قهر خدا برسد الان هزار و چند صد سال از زمان پیامبر اسلام گذشته بشر چقدر در تکنولوژی پیشرفت کرده هواشناسی زمین شناسی خاک شناسی میکروب شناسی باز هم همین الان در امریکا یک حادثه پیش می اید با ان همه امکانات چه ماشینها و چه و چه نمیتواند جلوگیری کند. جنگل اتش میگیرد خب هلیکوپتری که اب بریزد هست یا مواد اتش خاموش کن است یک دفعه میبیند چند هزار خانه اتش گرفت یا مثلا سونامی می اید بشر با این همه پیشرفتش جلودار خدا نیست.
ما در ایات قبل گفتیم خداوند یک سقفی درست کرده محفوظ که ان شهاب سنگها وقتی به جو میخورد خداوند یک کاری کرده که اینها حفظ کنند بشر را اما وقتی خدا اراده کند قهرش بگیرد این سقف را از ان حالت حفاظت بردارد چه کسی میتواند جلوی شهاب را بگیرد. ای پیامبر این را اعلام کن قُل مَن یَکلُؤُکُم چه کسی جلودار شما است حالا یا در شب عذابی برسد یا در روز مِنَ الرَّحمَن اینجا کلمه الله را هم به کار نبرده کلمه رحمان. یعنی خدای مهربان. یعنی شما اینقدر بی شرف هستید بی حیا هستید لجباز و متکبر هستید که حتی خدای مهربان اراده کند شما را عذاب کند خدایی که گناه گنهکاران را میبخشد بَل هُم عَن ذِکرِ رَبَّهِم مُعرِضون این جمعیت از یاد پروردگارشان روی گردان شدند مست هستند.
قافله این جهان یک نظامی دارد ناظری دارد کسی نظاره گر است که این ادمها چیکار میکنند. خداوند تهدید میکند هشدار میدهد اخر ایه میفرماید گوش اینها بدهکار نیست. این برای این است که انسان گاهی خرفت میشود پیغمبر هشدار میدهد قُل مَن یَکلُؤُکُم کیست که ایات خدا را جلودار باشد وَ هُم عَن ذِکرِ رَبَّهُم مُعرِضون اصلا کسی توجه نمیکند سرش را پایین انداخته و دنبال کار خودش است.
از این ایه میفهمیم که قدرتها نمیتوانند انسانها را از خطر حفظ کنند. این ایه به ما میگوید انسان دائما به حفاظت خدا حمایت خدا محتاج است. هر وقت یکی از ما به دنیا می اییم خدا یک فرشته ای می افریند به نام حافظ دوبار اسم این فرشته در قران امده مراقب ما است که اسیب نبینیم. مثلا بچه سه چهارساله می اید نزدیک پرتگاه مادر هم شیون میکند در حیاط و نگاه میکند کاری از او بر نمی اید مگر اینکه نذر و نیاز کند میبیند ناخوداگاه خود بچه عقب میرود ان فرشته اینکار را میکند. امام باقر علیه السلام فرمود در شب و روز ده ها و صدها حادثه را همان فرشته به اذن خدا از شما دور میکند انسان همیشه محتاج خدا است.
مقام معظم رهبری در اولین اجلاس نماز پیامی که دادند یک جمله اش این بود انسان همیشه محتاج خداست ولی در صحنه های پرخطر محتاج تر. چون کمونیست ها میگفتند که ریشه خداپرستی چند چیز است یکی ترس است ریشه خداپرستی ترس نیست ریشه خداپرستی فطرت است ریشه خداپرستی عقل است عقل میگوید وقتی کارخانه است سازنده دارد چطور میشود یک مجموعه ای همینطور خود به خود ساخته شود. ریشه خداپرستی عقل و فطرت انسان است ولی انسان وقتی به سختی میرسد به بحران میرسد مریض میشود گرفتار میشود بیشتر یاد خدا میکند.
اثبات خدا با ترس نیست اثبات خدا را عقل ثابت میکند این همه دانشمند فیزیکدان شیمیدان الان صدسال پیش دویست سال پیش اینها موحد بودند یعنی میترسیدند یا مثلا کمونیستها میگفتند که ریشه خداپرستی فقر است. ریشه خداپرستی فقر نیست خداپرستی منطق دارد براساس عقل ما میگوییم این جهان افریدگار دارد. اَم لَهُم آلِهَةُُ تَمنَعُهُم مِن دونِنَا نکند اینها یک خدایی دارند که اون خدا میتواند جلوی مجازات و قهر ما را بگیرد؟ آن خدا یا چوب است یا سنگ است. از سنگ چه کاری برمی اید نه نفعی میتواند برساند نه ضرری میتواند برساند.
ابوذر غفاری بت میپرستید در روستایی زندگی میکرد یک بار که میخواست بت را بپرستد دید سگی رفته روی بت و کار بد کرده با خودش گفت ابوذر چه میپرستی اینکه نمیتواند از خودش هم دفاع کند. ایه اش این است لَا یَستَطیِعونَ نَصرَ اَنفُسَهِم این بت این چوب ازخودش هم نمیتواند دفاع کند. جای شما خالی مالزی رفته بودیم گفتیم یک روز برویم بتخانه و ببینیم چه خبراست بعد دیدیم عصر مثلا ساعت چهار برای بتها غذا اوردند غذا میوه شربت و ماهم نگاه کردیم که چه میکنند. دو ساعت بعد امدند غذا را بردند این چه جور پذیرایی بود چرا این بشر اندیشه نمیکند یک موجودی را میپرستد که از خودش هم نمیتواند دفاع کند. عقل انسان میگوید این جهان پروردگاری دارد بی نیاز اللهُ الصَّمَد لَم یَلِد وَ لَم یولَد او مادی نیست زاییده نشده موجودی از او متولد نشده همتا ندارد شبیه ندارد خدا را باید درست بشناسیم.
امام صادق علیه السلام که دیروز روز شهادتش بود فرمود من یافته ام این است وَجَدتُ عِلمَ النَّاس کُلَّهُ فی اَربَعه. همه علمهایی که مردم دنبالش هستند را در چهار چیز یافتم:
اول اَن تَعرِفَ رَبَّک اول پروردگارت را بشناسی این علم است.
دوم اَن تَعرِف مَا صَنَعَ بِکَ چه صنایعی در وجود تو تعبیه کرده. یک مجموعه ای از صنایع چیزی درست کرده به نام چشم روزی یک میلیون عکس میگیرد عکسها را ذخیره میکند تا هشتاد سال بعد یک عکس میخواهی در کمتر از یک دقیقه عکس را برایت می اورد. یک سیستم دیگری درست کرده به نام تکلم یک سیستمی صنعتی درست کرده به نام شنوایی مولای متقیان امیرمومنان علی علیه السلام فرمود در شگفتم ازخدایی که با یک تکه گوشت قدرت سخن گفتن با یک مقداری پیه قدرت دیدن با چند استخوان کوچک قدرت شنیدن به انسان داده اینها صنایعی است که خدا به انسان داده. یک دستگاهی درست کرده به نام قلب خون را پمپاژ میکند در رگها.
یک وقتی در کتابهای مدرسه هم بود این رگها و مویرگهایی که در بدن ما است اگر سر هم کنند چقدر میشود یک دور کره زمین میشود این صنعتی است که خدا داده اگر سوییسیها اینکار را میکردند ببوسم دست این سوییسی را. این ساعت را عروس خانم برای من اورده وقتی ما ازدواج کردیم شصت سال پیش شصت سال است یک دقیقه جلو و عقب نشده چرا نمیگویید ببوسم دست خدا را چند هزارسال است این دنیا را افریده همچنان سیارات ستاره ها در مدارهای خودشان میچرخند چه صنایعی خدا داده!
یک صنعت درست کرده کلیه یک صنعت طحال یک صنعت مغز یک صنعت ریه تازه اینها جسم انسان است. یک بخشی دیگری در انسان است عنصری اسمانی ماورایی که عقل دارد اراده دارد عواطف دارد اینها هرکدامش به یک علمی مربوط میشود. امام صادق علیه السلام فرمود این علم است صنایعی را که خدا در وجود تو قرار داده را بشناس این علم است.
سوم علمی که اَن تَعرِفَ مَا اَرادَ مِنک خدا چه منظوری از خلقت تو دارد؟ برو بشناس این علم است.
چهارم بشناسی چه چیزی تو را از دین خارج میکند. اینها از نظر امام صادق علیه السلام علم شمرده میشود.
اَم لَهُم آلِهَةُُ نکند اینهایی که اینقدر بیخیال هستند یک خدایانی دارند که تَمنَعُهُم مِن دونِنَا میتوانتد جلوی مجازات ما را بگیرند لَا یَستَطیِعونَ نَصرَ اَنفُسِهِم این خدایان که نمیتوانند از خودشان هم دفاع کنند وَ لَاهُم مِنَّا یُصحَبُون اینها نمیتوانتد از کسی دفاع کنند از سنگ که کاری بر نمی اید نه میتواند از خودش دفاع کند نه از ان کسانی که این بتها را میپرستند. بَل مَتَّعنَاهَوُلاء وَ ابَاءَهُم اری ما این ادمها و پدرانشان را نعمتها بخشیدیم. اصلا یکی از دلایل مستی انسان سرکشی انسان تکبر انسان این رفاهی است که در این رفاه به سر میبرند یک وقتی پولهایش را حساب میکند میبیند خارج از حساب و کتاب است میگوید. مجید چند تا صفر دارد میگوید بزن اینترنت بعد از میلیارد چی هست میگوید چرا مسجد بروم چرا نماز بخوانم من خودم خدا هستم.
ما اینها را بهره مند کردیم نعمت دادیم فرزند دادیم خانه دادیم خوردنی افریدیم میوه ها را افریدیم ما اینکار را کردیم. حالا او مست شده خدا را انکار میکند قیامت را مسخره میکند بهشت و جهنم را زیر سوال میبرد. حَتَّی طَالَ عَلَیهِمُ العُمُر عمرشان را طولانی کردیم حالا هشتاد سال است شق و رق دارد راه میرود بابا این اخوندها مریض شدیم زنگ میزنیم المان همین اقای هدایتی یک نسخه می اورد رفت و برگشت ده سال عمر زیاد میکند این قرص اصلی هم است اینها که در ایران میسازند انها این خاصیت را ندارند و یک نگاهی به گذشته ات کن اینهمه ادم مردند چه خبر است.
اَفَلا یَرَونَ ایا اینها کور هستند نمیبینند اَنَّا نَاتِیِ الاَرضَ نَنقُصُها مِن اَطرافِها ما این زمین را کاهش میدهیم کم میکنیم؛ کم میکنیم را معنا کرده اند یعنی جمعیت زمین یک تعدادی میمیرند یک تعدادی بچه های نوزاد به دنیا می ایند یک تعدادی هم میمیرند. الان مثلا من نگاه میکنم همسن و سالانم دوستانم پیامک می اید که فلانی هم مرد فلانی هم مرد فلانی هم مر.د مثلا ما گاهی کاشان میرویم میبینیم به این دیوارها که همسایه سمت راستی بود همسایه سمت چپی بود کارخانه دار بزرگ کاشان بود انسان گاهی کور است نمیبیند مست میشود خب تو هم در این صف هستی چقدر میخواهی عمر کنی حالا هر چقدر قرص امریکایی و فرانسوی و المانی هم بخوری صدسال که بیشتر عمر نمیکنی.(تفسیر آیات 39 تا 45 سوره انبیاء)
یکی از دلایل غرور انسان این است که عمرش یک مقداری طولانی میشود یا امکاناتی که دارد رفاهیاتی که دارد او را مست میکند تازه اینها گمان میکنند که اَنَّهُمُ الغَالِبون پیروزها هستند و میتوانتد بر اراده خدا غلبه کنند. هرگز چنین چیزی نیست اگر کسی یا کسانی میتوانستند کسری ها قیصرها میتوانستند. مولای متقیان در نهج البلاغه میفرماید اَینَ القَیاصر کجا هستند این قیصرها کجا هستند این پادشاهان اگر میتوانستند قرص تهیه کنند محمدرضا یک جلد کتاب به نام اخرین روزهای شاه همه هم مستند است یا از خانم فرح نقل کرده یا از مادر زن شاه نقل کرده یا از دخترشاه پسر شاه همه هم مستند است.
آخر هم یک مرض لاعلاجی گرفته بود امریکاییها هم راه نمیدادند در ان بیمارستانهای مجهز برود با اینکه کاخ داشت پول داشت حساب داشت با چه ذلتی این دنیا را ترک کرد. ما یک مسجدی منبر میرفتیم بعضیها چقدر نادان هستند میگفت اقاسید باورنکن شاه مرده به خدا به من گفت باور نکن شاه مرده این را شایعه کردند شاه که نمیمیرد. خداوند میفرماید ما جسد فرعون را بقیه جسدها را اب برد مخصوصا جسد فرعون را اوردیم کنار ساحل که ان ادمهای ساده دل که میگفتند فرعون نمیمیرد ببینند، نگاه کن به محمدرضا به پدرش به ان قلدر به قاجاریان به ان پولدارها به ان سرمایه دارها به ان کارخانه دارها همه ول کردند و رفتند.
الان مثلا بیست سال پیش یک وقتی اینترنت میزدید بیست نفر اولی که سرمایه شان در ایران از همه بیشتر است الان هم هست اینترنت بزنید اسمشان بود از ان بیست تا الان هشت نفرشان نیستند. بعضی هایشان هم ادمهای خوبی بودند بعضی هایشان هم نمیدانیم خوب یا بد هرچه هستند میروند همه باید بروند.
ای پیامبر قُل بگو سیصد و چند بار خداوند به پیغمبر فرموده بگو معلوم است یکی از ماموریتهای ما همین استفاده از زبان است برای ارشاد برای راهنمایی برای گفتگو. بگو اِنَّمَا اُنذِرُکُم بِالوَحی حرفهایی که میزنم مال خودم نیست من شما را میترسانم با وحی الهی خداوند به من فرموده این معارف را ابلاغ کن اما این را بدان وَ لَا یَسمَعُ الصُّمَ صُم یعنی کر چند جای قران امده اوایل سوره بقره هم است صُمُُ بُکمُُ بکم یعنی لال عُمیُُّ یعنی کور صَمُُ بُکمُُ عُمیُُّ اینجا میفرماید که کر نمیشنود ای پیغمبر با کی میخواهی حرف بزنی. لا یُسمِع یعنی نمیتوانی بشنوانی اَلصُّم به ادم کر.
نمیدانم شما هم دیده اید سمعک یک دستگاهی دارد امواج را صدا را از کم به زیاد مثلا اینهایی که بخواهند سمعک بزنند شاید شما هم دیده باشید میخواهند ببینند چه سمعکی برایش لازم است ان صداها را پخش میکند در اتاقکی میبرند میگویند این سمعک است نه این ادم را میبرند و میگویند استاندارد است. ولی قران به او گفته کر قلبش هم مثل ساعت کارمیکند قران به او گفته قلب ندارد. چشمش هم میبیند اصلا عینک ندارد قران گفته کور است. چگونه میخواهی به کسی که خودش را به نشنیدن زده خب این نمیشود به او چیزی حالی کرد. اِذا مَا یُنذرون وَ لا یُسمِع اَلصُّم اَلدُّعَا اِذا ما یُنذَرون چطور این دعوت را به ادم کر میخواهی بشنوانی اینها مورد انذار و هشدار هستند اما تاثیر ندارد.
تاثیر برای کسی است که خَشِیَّ رَبَّه از پروردگارش خشیت داشته باشد. او خوب گوش میکند و جهنم چیست و بهشت چیست حساب و میزان چیست میترسد اشک میریزد. امام مجتبی علیه السلام فرمود پدرم که نماز میخواند گاهی وقتی به این ایه میرسید مالکِ یَومِ الدّین صدبارتکرار میکرد اشک میریخت اگرکسی گوش شنوا داشته باشد انذار پیامبران به انها میرسد زمان ما دیگر به پایان رسید خدایا گوش شنوا چشم بینا زبان گویا دل رئوف به ما مرحمت بفرما. (تفسیر آیات 39 تا 45 سوره انبیاء)

تفسیر آیات 30 تا 34 سوره انبیاء- اثبات وجود خدا

تفسیر آیات 30 تا 34 سوره انبیاء- اثبات وجود خدا

حدود ۷۰۰ آیه قرآن درباره نشانه های خدا در جهان خلقت است تعداد بسیار قابل توجهی است که اولین درسش برای ما اثبات خالق است. چون فطرت ما و عقل ما می گوید هر ساخته شده ای سازنده ای دارد.(اثبات وجود خدا)

 


دانلود فایل صوتی (اثبات وجود خدا)


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إلهي أَنْطِقْنِي بِالْهُدي وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوي در خانه خدا پس از اقامه نماز جماعت سفره قرآن کریم سوره انبیاء آیات ۳۰ تا ۳۴ از خداوند میخواهیم که این گفتگوها را موجب خیر و رشد و به دور از هر آفت و آسیبی تقدیر بفرماید تمنا می کنم به روان تابناک پیامبر عظیم الشان اسلام و اهل بیت پاکش صلواتی تقدیم بفرمایید.

حدود ۷۰۰ آیه قرآن درباره نشانه های خدا در جهان خلقت است تعداد بسیار قابل توجهی است یعنی آسمان، زمین، باد و باران، خورشید، ماه، ستاره، دریا ۷۰۰ آیه قرآن درباره طبیعت و خلقت است که این آیات درس مهمش برای ما این است اولین درسش اثبات خالق چون فطرت ما و عقل ما می گویند هر ساخته شده سازنده دارد. هر نقاشی نقاش دارد هر چیز در آن حرکت محرک دارد هر بنا، بَنّا دارد اگر پایین ترین سطح هم کسی باشد درس هم نخوانده باشد این ها را می فهمد پیغمبر از آن پیرزن پرسید به چه دلیل خدا هست داشت چرخ نخ ریسی را می چرخاند دستش را برداشت و چیزی هم نگفت پیغمبر فرمود نگاه کنید خدا شناسی را از همین یاد بگیرید.

اولین درس این ۷۰۰ آیه اثبات صانع و خالق است. درس دوم یکتا پرستی و یگانه پرستی است. هماهنگی که بین آیات الهی است یعنی خورشید به دریا می تابد یا بخار می شود و بخارها در آسمان متراکم می شوند بادها بخارها را جابه جا می کنند شرایط جوی پیش می آید به صورت باران یا برف یا تگرگ نازل می شود زمین آن آب را دریافت میکند دانه از آن آب تغذیه می کند به گیاه تبدیل می شود گندم و ذرت بدست می آید ما آدمها گندم و ذرت را می خوریم این هماهنگی یگانگی خداست. درس اول اثبات صانع.

درس دوم یگانگی خدا درس سوم هدف از این آیات چیست ما انسانها نگاه کنیم به این نشانه ها بهره برداری کنیم در سوره انبیاء رسیدیم به آیاتی که هفت نشانه ی خدا را برای ما می خواهد توضیح بدهد از آیه ۳۰ شروع می شود أَوَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَروا آیا نمی بینند کسانی را که کافر شدند أَنَّ السَمَاواتِ وَ الأَرْضَ آسمانها و زمین کَانَتَا رَتَقَا بسته بودند فَفَتَقْنَاهُما ما باز کردیم وَجَعَلْنَا مِنَ المَاء ِ کُلَّ شَئٍ حَیٍّ و هر موجود زنده ای را از آب پدید آوردیم أفَلَا یُؤمِنُونَ آیا ایمان نمی آورند. مفسران قرآن کریم چند معنا کرده اند یعنی چه آسمانها و زمین بسته بوده است بعد خداوند باز کرده است.

یک معنایی که بین این ده ها سال گذشته و صد سال جهان معاصر و دانشمندان فیزیک درباره آفرینش جهان یک همچین نظریه ای را مطرح کردند که این کرات آسمانی یعنی منظومه های شمسی ابتدا یک توده ای از بخار سوزان بود انفجاراتی در درونش پیش آمد و یک تکه از آن انفجارات شد منظومه شمسی و در خورشید هم انفجاراتی پیش آمد شد این سیاره هایی که به دور خورشید می شود شد این سیاره هایی که به دور خورشید مثل زمین و کیوان و غیره از زمین هم یک تکه جدا شده است و آن ماه است این یک نظریه است که بعضی گفته اند تفسیر این آیه این است. این ها همه و یک جا یک توده ای از گاز بودند تکه تکه شدند و هدفمند و گفتند منظور از آیه همین است.

ولی حالا بعد از گذشت هزار سال چند سال این نظریه مطرح شده است و بعضی هم یک نظریه علمی دیگری را مطرح کرده اند و گفته اند منظور از آیه این است و آن که مواد جهان چند ماده بیشتر نبوده است تحولاتی پیش آمد اینها تبدیل شدند به مواد دیگر ترکیبات جدید منظور از آیه این است ولی به ائمه اطهار که نگاه می کنیم فرمودند منظور از آیه مثل امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام فرمودند منظور از آیه این است آسمان ها بسته بودند یعنی باران نمی آمد زمین بسته بود یعنی گیاهان نمی رویید مفسرانی مانند آیت الله مکارم شیرازی گفتند ایرادی ندارد همه این نظریه ها را بپذیریم. برای کافران هزار سال پیش آن معنا باشد برای کافران و دانشمندان امروز این معنا بود آقای دانشمند امروزه این دنیا بالاخره دست کیست شما که می فرمایید جهان توده‌ای از گاز بود چه کسی آن توده گاز را تقسیم بندی کرد و به صورت منظومه های منظمی که با دقت در مدار خودشان هستند درآورد؟

یک کسی این کار را کرده است می تواند مخاطب آیه هم کافران هزار سال قبل باشد و هم کافران تحصیل کرده امروزی باشد. یک کسانی مثل آیت الله مکارم شیرازی دیدگاهشان این است و ایرادی ندارد ما این دیدگاه را بپذیریم ولی ما حالا به هزار وسیصد سال قبل بر میگردیم ما در شرایط جوی گاهی بعضی از سالها باران می بارد بعضی از سالها باران نمی بارد باران که نبارید گیاه هم نمی روید محصولی برداشت نمی شود باغ ها مزارع و مراتع خشک می شود این قصه دست کیست أوَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَروا این که یک چیز خیلی بدیهی است این کافران نمی بینند گاهی باران می آید و گاهی نمی آید و گاهی در آسمان بسته می‌شود و گاهی باز است گاهی زمین و گیاهان می رویند این را که با چشم شان می بینند.

آن مبدأ یک مایع است به نام نطفه بعضی گفته اند معنایش این است بعضی دیگر هم گفته اند حیات این کره خاک با آب است اصلاً دانشمندان گفته اند اولین نشانه های حیات از اعماق دریا ها شکل گرفته است چون آنجا یک مقداری آب بوده است آب هر کجا بوده گیاه به دنبال آن آمده است همان چیزی که ما به آن می گویبم H2o و یا یک اجزای دیگری که دارد.

از امام صادق علیه السلام شخصی پرسید طعم آب چیست حضرت فرمود طَعْمُ الحَیَاةِ طعم آب طعم زندگی است. اگر آب نباشد زندگی تعطیل می شود. اصلاً ۷۰ درصد بدن ما انسان ها از آب است موجودات زنده هم همین‌طور است. درباره آب کم فکر کرده ایم بعضی از محققان گفته اند ۲۰۰ جا در قرآن درباره آب صحبت شده است امیرالمومنین علیه السلام به پسرش فرمود هر وقت میخواهی وضو بگیری نگاهت به آب افتاد از نعمت آب تشکر کن. بحران آب که الان در آینده است مثلا می گویند اقتصاد آینده اقتصاد آب خواهد بود خرید و فروش آب محدودیت هایی که درباره آب پیش بینی می کنند.

آیه اول درباره بارش باران و رویش گیاهان آیه بعد درباره کوه هاست وَجَعَلْنَا فِي الأرْضِ رَواسِيَ أنْ تَمیدَ بِکُمْ ما که خدا هستیم در زمین رَواسِيَ جمع راسیه به معنای ثابت و پابرجا می باشد در قران به معنی کوه هاست ما که خدا هستیم کوه ها را ریشه دار در زمین قرار دادیم تا کره زمین شما را نلرزاند. کره زمین چند جور حرکت دارد به دور خودش و به دور زمین می چرخد با منظومه شمسی در یک جهتی در حال حرکت هستند ولی ما این حرکت ها را احساس نمی کنیم. ما مثل کودکی که در گهواره حرکت دارد ولی آن کودک احساس نا آرامی نمی کند خوابش می برد بچه را می خواهیم بخوابانیم در آن گهواره میگذاریم. آرامش زمین را کوه ها به فرمان خدا بر عهده دارند ما این کار را کردیم. آیت الله جوادی آملی میفرماید علمی که اروپایی ها در دنیا منتشر کردند و در ایران هم آمد و در دانشگاه های ما به دانشجو یاد میدهند عیبش این است که این علمی را که به بچه من و شما یاد می‌دهند مبدا ومقصد ندارد.

همین اندازه می‌گویند کوه ها اینطور است ولی این کوه را چه کسی ایجاد کرده است از او حرفی نیست چه منظوری از خلقت آن است از او حرفی نیست یعنی نه صحبت الله و نه صحبت قیامت است همین می‌گویند که این کوه چه مشخصاتی دارد. اما قران می فرماید ما این کارها را کردیم کوه ها را میخهای در زمین قرار دادیم دو سوم این کوه هایی را که ما میبینیم از سطح زمین تا قله در اعماق زمین است. (اثبات وجود خدا)

تعبیری که دانشمندان دارند این است که این کوهستان ها و سلسله جبال مثل یک زره ای هستند کره زمین را در آغوش کشیده اند و محکم نگه داشته اند آن لرزش ها و زلزله ها و آن انفجارات درون زمین آزار دهنده نباشد. حالا ما گاهی می بینیم یک زلزله ای می آید که آن هم دلائلی دارد که چرا آدمها باید احساس کنند تا قدر نعمت آرامش را بدانند. در تفسیر این آیه یکی از مفسران حرف لطیفی زده است گفت است خدایی که برای آرامش انسان ها کوه ها را قرار داد تا در زمین آرام باشند مگر می شود برای آرامش فکر آنها رهبران الهی را اعزام نکند؟

ما در باورهایمان گاهی به تهدید می رسیم شک می کنیم خب یک کسی لازم است ما را از اضطراب در بیاورد عقیده و فکر درست را به ما بیاموزد این آیه اشاره ای دارد به اینکه رهبران آسمانی پیامبران و امامان برای آرامش بشر آمدند تا باورهای درست را به ما تعلیم بدهند. البته درباره کوه ها در قران آیات فراوانی است و برکاتی که در کوهستانها وجود دارد اگر در سطح زمین ناهموار نبود یعنی اگر این کوه ها نبود در معرض تند بادها قرار می گرفتیم و همه جا کویرهای سوزان می شد برای کوه ها که برف را ذخیره می کند تا پایان تابستان و گاهی هم تا چند تابستان آن برفها ذخیره شده است و آرام آرام به صورت ملایم به پایین دستها آب می فرستد. بخش عظیمی از کوهها سنگ های گران قیمت است که بنا های ساختمانی را با آن سنگ ها می سازند. گیاهان دارویی و حیواناتی که در کوهستان ها هستند اینها برکاتی است که در کوه ها وجود دارد.

وَجَعَلْنَاهَا فِیهَا فِجَّاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُم یَهْتَدون کوه ها سر به فلک کشیده هستند. خداوند میفرماید ما بین کوه ها جاده هایی پهن قرار دادیم فِجَاج یعنی جاده پهن حالا اگر این جاده ها نبود ما چطور جابجا می شدیم میخواستیم مسافرت صادرات و واردات و دیدو بازدید و پژوهش کنیم باید دور دنیا را می گشتیم. وسط کوه ها را خداوند می فرماید ما جاده ها را قرار دادیم و شما به راحتی از لای کوه ها سفر می کنید آن قدیم ها با حیوانات و اسب و الاغ و قاطر ولی الان با قطار و ماشین از لابه لای این کوه ها عبور می کنید گاهی بعضی از کلیپها می آید که آدم نگاه می کند در این کوهستانها در این ارتفاعات بالا چطور این اتوبوس ها رفت و آمد می کنند. گاهی هم یک جاده باریک و یک ماشین بیشتر نمی تواند رد شود.

مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبایی رضوان خدا بر او باد آیا نمی بینند معنایش این است آیا فکر نمی کنند وقتی دیدن را مطرح می کنیم دیدن سر نیست وقتی یک جایی را می بینیم که آب می جوشد فکر کنیم این آب از کجا می جوشد یک چشمه آبی است در طول سال مخزنش کجاست منبعش کجاست در طول سال این چشمه می جوشد. درهای آسمان دست کیست فرمولش چیست حتما یک دست هست که آن دست خداست یک وقتی می بینی دو سال سه سال پنج سال باران نمی بارد. حالا امروزی ها با آنکه علوم هم پیشرفت کرده است می گویند شرایط جوی یا در تابستان ناگهان می بینی بارانهای سیل آسا می بارد این دلائل و عواملش چیست عوامل طبیعی است دست انسان در کار است؟ یا رویش گیاهان که به دنبال بارش باران پیش می آید این باز و بسته شدن آسمان که امام باقر علیه السلام فرمود به معنای ریزش باران رویش گیاهان این آیا مدبری دارد آیا کسی برنامه ریزی می کند؟

پیامبر عزیز ما صَلَّي الله عَلَیه و آله و سَلَّم در سفر معراج به آسمان چهارم که رسید فرشته ای را دید و از جبرئیل پرسید این فرشته کیست جبرئیل فرمود این مسئول آمار باران است معلوم است که نظمی و برنامه ریزی در کار است یک کسی دارد مدیریت می کند. اتفاقی و تصادفی نیست. مگر ممکن است آفرینش جهان تصادفی باشد؟

استاد عزیز بنده حاج آقای قرائتی می فرمایند قبل از انقلاب یکی از این کمونیست ها آمد خانه ما که ما درباره خدا با هم بحث کنیم که اصلاً این جهان خدا دارد یا ندارد داشتم راجع به خدا بحث می کردیم که زنگ در خانه به صدا درآمد حاج آقای قرائتی فرمودند من هم هیچ احساسی نشان ندادم چندین بار زنگ را زدند این آقا فرمود بلند شو در را باز کن گفتم برای چه گفت یک کسی پشت در است گفتم شاید یک الاغی آمده از این جا رد شود این پیشانیش خارش داشته میخواسته به دیوار بکشد به زنگ خورده است. گفت آقا شوخی نکن گفتم خب شما هم همین را دارید می گویید یک سیب زمینی را الان می بریم آزمایشگاه میگوید این سیب زمینی هفت ماده دارد ۱۳ درصد آن فلان چیز است ۶۷ درصد آن از ازُت است شما یک زنگ در خانه که به این سادگی است را باور نمی کنیدیک الاغ آمده باشه رفته باشد آقا این بنا هایی که ساخته شده است یک دوازده تا الاغ خاک بارشان بود آمدند اینجا پایشان سر خورد روی این خاک ها و اینجا یک بچه پارچ آب دستشان بود آب ریخته و گل شده و گل ها آجر شده و آجرها هم یک بادی آمد آنها را روی هم چید کدام عاقل قصه به این سادگی را باور میکند؟

آیا این طاووس تصادفی درست شده است چه کسی باور می کند این جهان با این نظم شگفت انگیز با این رنگ آمیزی و با این دقت بطور تصادفی درست شده باشد! امیرالمومنین علیه السلام یک خطبه در نهج البلاغه دارد در مورد آفرینش طاووس می فرماید اگر یک پر طاووس را بچینند مثلا سیزده رنگ دارد این رنگها را یادداشت کنند بعد شش ماه بعد دوباره بیایند همون طاووس همان پری را که شما چیدی میروید با همان دقتی که ما همان پر قبلی را چیدیم چه کسی این کار را میکند مگر میشود اتفاقی باشد آیا اتفاقی باران آمد یا باران نیامد تصادفی بود این حوادث أوَ لَمْ یَرَآیا نگاه نمی کنند آیا فکر نمی کنند؟

چون اگر ما قصه خدا شناسی را درست کنیم بعد نماز خوانی روزه گرفتن حجاب اینها زمینه پذیرشش فراهم می شود. این نظمی که بر این جهان حاکم است شما الان مثلاً وارد پالایشگاه تهران می شوید همه چیز با کامپیوتر کار می کند ما را میبرند داخل یک اتاق و می گویند مغز پالایشگاه اینجاست دقیقا می دانیم چقدر نفت خام وارد شده و چقدر تبدیل به بنزین می شود چه کسی این کار را میکند مهندس طراح دارد مهندس ناظر و آزمایشگاه دارد.

به قول حاج آقای قرائتی ما بچه بودیم این مثال را می زد می گفت مادر به بچه شیر می دهد این شیر می رود به دستگاه گوارش این بچه. مقداری از این شیر به گوشت تبدیل میشود مقداری تبدیل به استخوان می شود و مقداری تبدیل می شود به ناخن و مقداری تبدیل به پوست می شود یعنی هر چه بدن این بچه آن دستگاه گوارش همه این کارها را می کند این طرف تخته می نوشت گوارش این طرف تخته پالایش می نوشت در پالایشگاه تهران نفت خام وارد می شود به بنزین و گازوئیل و لاستیک و قیر و پلاستیک تبدیل می شود. مثلا هفتاد مدل یا بیشتر بعد می پرسیم چه کسی این کار را می کند می گویند مهندس دارد چطور دستگاه پالایش را هیچ کس باور نمی کند خود به خود کار کند ولی دستگاه گوارش را می گویند از اول همین طور بوده است کدام عقلی این را باور می کند أوَ لَمْ یَرَ آیا نگاه نمی کنند آیا فکر نمی کنند به این نظم نمی نگرند!

وَجَعَلْنَا مِنَ المَاءِ کُلَّ شَئٍ حَیّ هر موجود زنده ای را از آب آفریدیم این آیه هم خیلی آیه عجیبی است معنایش چیست این را هم چند جور معنا کرده اند بعضی از مفسرین معنا کرده اند هر موجود زنده ای از نطفه شکل گرفته است این بره و بزغاله و انسان و موجودات زنده یک مبدأ دارند. خدا می فرماید اینها نشانه من است به نشان نگاه کن بیا سراغ صاحب نشان لَعَلَّهُمْ یَهْتَدونَ تا از این مسیرها راه پیدا کنند.

آیه بعد وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ ما آسمان را یک سقف حفاظت شده قرار دادیم که آسمان در قران به چند معناست در آیاتی مثل این آیه به معنای جَو است. یعنی اینکه ما که فاصله می گیریم زمین تا مقداری که مثلا می رویم چند هزار متر امکان تنفس هست بعد دیگر به یک جایی می رسیم که ده هزار کمتر یا بیشتر دیگر نمی توانیم تنفس کنیم یک بخشی شروع می شود که جَو ترکیبی از گازهایی هست که مسافت زیادی را اینها پر کردند که سنگهایی که میلیون ها سنگ به صورت رگباری از نقاط دیگر می رسد به سمت کره زمین این فضای لطیف جلو آن سنگها را می گیرد نمی گذارد به ما بخورد به کره ماه بخورد این را چه موقع قران گفته است هزار و چهارصد سال پیش یک سقف حفاظت شده ما برای شما قرار دادیم که آن میلیونها شهابی که به ظاهر هم سنگهای درشتی نیستند ولی از بس سرعت دارند به اندازه بمب اتم قدرت تخریب دارند که اگر یکی از آنها حتی گفتند بعضی از آنها به اندازه نیم گرم است یا کمتر از نیم گرم است ولی بخاطر آن سرعتی که دارند مثل ذرات اتم می توانند تخریب کنند ما که خدا هستیم یک سقف زیبای مطمئن که آن شهاب سنگها به شما نخورد آفریدیم.

این آیات یک فایده دیگر هم دارد دانش بشری را گسترش می دهد خدا رحمت آقای آیت الله فاضل لنکرانی که می فرمود من بررسی کردم این علم نجوم که بین مسلمانها آنقدر پیشرفت کرده است و مسلمانها تلسکوپ داشتند این بخاطر احکام وقت و قبله در فقه است یعنی این دانشمند می خواسته قبله را بشناسد آرام آرام رفته به سمتی که از راه ستاره ها بعد رفته است دنبال ستاره شناسی و نجوم و حرکات رفته است یعنی این معارفی که در دین ما هست دانشمند و پژوهشگر تولید کرده است این آیاتی که من می خوانم و اندازه سواد کم خودم برای شما ترجمه می کنم در پس این آیات مطالب علمی است.

یک آقایی است به نام آقای دکتر رضایی اصفهانی که بیش سی سال است درباره علوم و قران کرده است و فصلنامه و سایتی دارد علوم و قران آقای دکتر رضایی اصفهانی که از اساتید دانشگاه جامعة المصطفی قم است روحانی است. درباره علوم علوم مختلف در قران مثل کوه شناسی زمین شناسی ستاره شناسی خاک شناسی شیمی و فیزیک و غذا شناسی که آیاتش را جمع کرده اند و پژوهش گران و دانشجویان تحقیق کردند علم روز چه می گوید از قران چه فهمیده می شود احادیثی که در تفسیر آن آیات آمده است به قول حاج آقای قرائتی ما در هر دانشگاهی متناسب آن رشته باید قران را ببریم دانشگاه و رشته زیست شناسی یک مجوعه آیات را باید ببریم رشته مدیریت یک مجموعه و رشته روانشناسی یک مجموعه ببریم. قران را باید رشته رشته کنیم و در دانشگاه ها ببریم.

وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً یک سقفی که به شما آسیب نرساند قرار دادیم اما آدمها از نشانه های ما روی گردان هستند. از همین دانشجو و استاد می پرسی ببخشید نماز می خوانی می گوید قرصش را خوردم مسخره می کند. قران گاهی وقتها نهیب می زند قُتِلَ الإنْسَان مرگ بر انسان یعنی مرده باد انسان مَا أکْفَرَه چقدر ناسپاس است این همه نعمت این همه مظاهر الطاف الهی چشمش را می بندد مثل شب پره که خورشید را انکار می کند حاضر نیست پیشانی به خاک بساید نماز خواندن را بی کلاسی میداند.

مصاحبه می کنند بسم الله نمی گوید میگه بسم الله بگویم می گویند سواد ندارد این است انسان دو تا کلمه یاد گرفته است به قول آقای قرائتی مگر لیسانس علم است بیست تا کتاب هست فوق لیسانس هم چهل تا کتاب دکتری هم صد تا کتاب که قران می فرماید وَمَا اوتیتُمْ مِنَ العِلْمِ إلّا قَلیلاً دانشی که شما دارید خیلی کم است در برابر خدا تعظیم کنید. ما این سقف را قرار دادیم که حفاظت می کند از شما ولی انسانها از آیه ها و نشانه های خدا روی گردان هستند. وَهُوَ الَّذي خَلَقَ اللَیْل وَالنَّهَارِ وَالشَّمْسِ وَالقَمَرَ کُلٌ فِي فَلَکٍ یَسْبَحُون او خدایی است که آفرید شب و روز را و خورشید و ماه را که هر کدام در مدار خودشان در گردش هستند.

الان شما در کارخانه وارد می شوی مدیر کارخانه مسئول فنی می گوید من دقیقا می دانم این کارخانه هر قسمتش چه خبر است خب این خورشید و ماه گرداننده اش کیست می گوید ما این کار را کردیم او هست که این کار را کرده و می کند. شب را و روز را هم خیلی با نظم بعضی از ایام سال روز طولانی است بعضی از ایام سال روز و شب تقریبا به اندازه هم بعضی وقتها شب طولانی تر است اینها بر می گردد به همان حرکتی که زمین به دور خورشید دارد با آن مدار بیضی شکل که گاهی وقتها به خورشید نزدیکتر و گاهی دورتر می شود بادقت همه در مدارهای خودشان هستند.

یک زمانی کسی به من گفت حاج آقا این ساعت را می بینی شصت سال است که خانمم این ساعت را برایم خریده است و یک دقیقه جلو و عقب نرفته است گفتم خیلی خوب است این کره ماه و زمین و خورشید را شما نگاه کردی شصت هزار سال ششصد هزار سال یک دقیقه جلو و عقب نرفته است چطور آن سوئیس را شما ستایش می کنی ولی خدا را چرا ستایش نمی کنی. می گوید این سوئیسی ها چه کردند چرا یک بار نمی گویی خدا چه کرده است؟ ستایش خدا و سپاس خدا بر لب ما باید پیوسته باشد این دفعه وقتی نماز میخوانی یک نماز باحالی خواهد بود خدایا ما را بنده خودت قرار بده خدایا ما را عاقبت بخیر قرار بده.(اثبات وجود خدا)

تفسیر آیات 30 تا 39 سوره انبیاء

تفسیر آیات 30 تا 39 سوره انبیاء

تفسیر آیات 30 تا 39 سوره انبیاء

پیامبران کار خیلی سختی داشتند جمعی از مخالفین پیامبران بی سوادان بودند خب جاهل بودند لجبازی میکردند جمعی باسواد بودند با نقشه مخالفت میکردند با مطالعه بهانه هایی می اوردند که عموم مردم دنبال همانها راه می افتادند. تفسیر آیات 30 تا 39 سوره انبیاء.


دانلود فایل صوتی (تفسیر آیات 30 تا 39 سوره انبیاء)


بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

اِلهی اَنطِقنِی بِالهُدی وَ اَلهمنِی التَّقوی در خانه خدا پس از اقامه نماز جماعت قران کریم سوره انبیا آیات سی ام به بعد. در استانه شهادت رهبر مسلمانان جهان امام صادق علیه السلام هستیم تقاضا میکنم به روان پاک پیشوای شیعیان امام صادق علیه السلام صلواتی تقدیم بفرمایید.

پیامبران کار خیلی سختی داشتند جمعی از مخالفین پیامبران بی سوادان بودند خب جاهل بودند. لجبازی میکردند جمعی باسواد بودند با نقشه مخالفت میکردند بیش از حد فکر میکردند مشورت میکردند با مطالعه بهانه هایی می اوردند که عموم مردم دنبال همانها راه می افتادند. یکی از بهانه هایشان این بود میگفتند این چه پیغمبری است که میمیرد پیغمبر نباید بمیرد مخصوصا خاتم الانبیا که دینش تا دنیا دنیاست دین اخر است خودش باید بالای سر دینش باشد این ایه در جواب انهاست وَ مَا جَعَلنَا لِبَشَرِِ قَبلِکَ الخُلد قبل از تو ای پیامبر هیچ بشری عمر جاوید نداشته این چه حرفی است.

اَفَاِن مِتَّ فَهُمُ الخالِدون اگر تو مردی انهایی که انتقاد میکنند خودشان عمر جاوید دارند اصلا پیامبر امده پیام خدا را ابلاغ کند پس از پیامبر چه میشود جانشین او پس از جانشین علما شما نگاه کنید در جنگ احد شایع شد قُتِلَ محمّد صَلَّی الله عَلَیهِ وَ الهِ وَ سَلَّم پیامبر کشته شد یک عده ای اصلا دست برداشتند و به دنبال کار و زندگی خود رفتند ایه نازل شد اَفَاِن مَاتَ اَو قُتِل اِنقَلَبتُم عَلَی اَعقَابِکُم ایا اگر پیامبر از دنیا برود یا کشته شود شما از دین خدا دست برمیداری.

پیامبر امد قران را آورد رسالت الهی را ابلاغ کرد پیامبران قبل مثل ابراهیم علیه السلام موسی بن عمران عیسی بن مریم اینها تا قرنها دینشان بود خود پیغمبر هم نبود این چه حرفی است که شما میزنید که پیامبر یا پیامبر خاتم باید بالای سر دین باشد دین را ابلاغ کرده پیامبر هم مثل بقیه از دنیا میرود. سنت خدا این است کُلُّ نَفسِِ ذائِقَةُ المَوت همه باید مرگ را بچشند پیامبر با مردم فرقی نمیکند این بهانه را کنار بگذارید. خب خدایا ما قبول کردیم ما باید بمیریم خیلی ها سوال میکنند اخه این خدای مهربان چرا ما را میمیراند ما خوشمان نمی اید برویم میخواهیم همینجا باشیم جوابش این است ما برای یک مدت خاصی امدیم.

بچه در شکم مادر نه ماه نهایتش باید بیرون برود اقا چرا این بچه باید خب میرود به دنیای دیگر دنیای بزرگتر خلقت او برای این فضا تا نه ماه است. ما باید بگوییم خدا دوستش ندارد خدا او را دوست دارد او را برای فضای دیگر افریده برای یک دنیای دیگر. ما که میمیریم خب مردم گریه میکنند این گریه برای چیست اقایان خب به خاطر فراق است وگرنه ان کسی که از دنیا میرود پیش خدا میرود جای بدی نمیرود او که گریه ندارد. ما برای خودمان گریه میکنیم مثلا میگوید بچه ام را از دست دادم همسرم را از دست دادم پدرم را از دست دادم من برای فراق خودم گریه میکنم.

از امام حسن مجتبی علیه السلام سالار شهیدان پرسید برادر جان چرا گریه میکنی فرمود برای فراق وگرنه لقاء خدا که گریه ندارد. مخصوصا کسی که دستش از ایمان و عمل صالح پر باشد به دیدار پروردگار میرود کُلُّ نَفسِِ ذائِقَةُ المَوت پس ما برای چه امدیم یک مدتی اینجا باشیم؟ برای امتحان وَ نَبلوکُم امتحان میکنیم شما را بِالشَّر با سختی ها وَالخَیر با نعمتها فِتنَةً یعنی برای امتحان دوتا کلمه هست به معنای امتحان است اِبتلا یعنی امتحان فتنه یعنی امتحان.

ما شما را افریدیم سی سال چهل پنجاه شصت سال هفتاد سال نود سال به بعد هم کم پیدا میشود یک ادم ۱۱۵ساله ان هم در مازندران او هم برای روزنامه هاست مطلب ندارند وگرنه اجل ما در همین حد وحدود است. یک جای دیگر باید برویم بهتر از اینجا، اینجا شصت هفتاد سال باید چیکار کنیم امتحان. امتحانات هم با سختیه یا با نعمتها اول هم با سختیها اسم برد یعنی امتحان جدی با سختی است درست است مال و دارایی هم امتحان است اما این یک امتحان شوخی است.

آن امتحان سخت تر با مریضی با نداری با بیماری ان امتحان اصلی است با مصائب با حوادث با جنگ انها امتحانات دشوار است نَبلُوکُم امتحان میکنیم شما را بِالشَّر یعنی با سختی وَالخَیر با نعمت فِتنَةً موضوع امتحان را ما قبلا اینجا مطرح کردیم دوباره تکرار نمیکنیم. سوال میکنند خدا برای چه امتحان میکند خدا خب میداند این بنده تا اخر چیکار میکند خدا برای اینکه ما استحقاق پیدا کنیم اگر امتحان نکرده یک جمعی را به بهشت جمعی را به جهنم بفرستد همه اعتراض میکنند. پروردگارا اینها چرا بهشت رفتند چون من میدانستم نه. علم خدا برای رفتن به بهشت و جهنم ناکافی است؟ برای خود ما هم باید ثابت شود اقای بهشتی چندساله هستی ۶۸سال چقدر خدا در این ۶۸ سال چیزی داده جوانی داده سلامتی داده فرصت داده بیان داده دل داده عقل داده فطرت داده بچه داده همسر داده در یک حکومتی زندگی میکردی خب حالا بگو چه کردی؟

این اگر نباشد همینطور خداوند از روی علمش ما را بهشت بفرستد باید برای خودم هم ثابت شود. تو امکانات داشتی استفاده نکردی نعمت در اختیارت بود ناشکری کردی خدا علم بی نهایت دارد بر خود ما باید ثابت شود. کسی جرات نکند روز قیامت بگوید خدایا چرا ما را جهنم میبری خدا هم جواب دهد خب من میدانستم تو گناه میکنی نه بر خود ما باید معلوم بشود که در بین این دوراهی که عقل میگفت از این سمت راست برو من هم لج کردم از سمت چپ رفتم. عقل میگفت پاکی عقل میگفت راستی عقل میگفت انصاف عقل میگفت احسان من پا گذاشتم روی عقل. باید بر خودم هم ثابت شود.
وَ اِلَینَا تُرجَعُون به سوی ما برمیگردید اَنَّا لِلّه وَ اِنَّا اِلَیهِ راجِعون همه به سوی خدا برمیگردند با اینکه ما در ماه رمضان راجع به مرگ یک جلسه مستقل صحبت کردیم دو سه کلمه هم شاید بد نباشد یاد مرگ کنیم. قران میفرماید انهایی که برای مردن اماده هستند از اولیاءُالله هستند الان همین امشب اعلام کنند چه کسانی حاضر هستند امشب بمیرد فقط اقای اکبری نه او هم نمیداند انجا چه خبر است.
اِن زَعَمتُم اگر خیال کردید اَنَّکُم اَولیَاء مِن دونِ النَّاس شما دوستان خداهستید نه دوستان من فَتَمَنَّوُ المَوت تقاضای مرگ کنید اگر کسی تقاضای مرگ کند معنایش این است که مرگ را نیستی نمیداند مرگ را پایان کار نمیداند ساختمان که تمام شد پایان کارنیست نه مرگ پایان کار نیست انتقال است.
امام معصوم فرمود مرگ یعنی عوض کردن لباس این لباسها را عوض میکنیم یک جای دیگر میرویم نیست نمیشود نابود نمیشود روح انسان جاوید است برای همیشه میماند. یک سوره ای هم در قران است به نام ملک امامان ما فرمودند کسی که از دنیا رفت این سوره را برایش بخوانید ما سوره الرحمن میخوانیم. تلاوت قران خوب است هرکجایش را که بخوانید امام باقرعلیه السلام فرمود برای کسی که از دنیا رفته بهترین هدیه قران است. این قران خواندن رسم درستی است ولی چه سوره ای را سفارش سوره ملک، سوره ملک هم ایه اولش این است: بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم تَبارَکَ الَّذی بِیَدِهِ المُلک وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءِِ قَدیر. فرخنده است خدایی که فرمانروایی سلطنت عالم به دست اوست و او بر هر کاری تواناست.
اَلَّذی او خدایی است که خَلَقَ المَوت وَالحَیَاة مرگ و زندگی را افرید برای چه لِیَبلُوَکُم تا بیازماید شما را اَیُّکُم اَحسَنُ عَمَلاً کدام یک از شما خوبتر عمل میکنید. یک موقعیتی خدا به من داده موقعیت پدری. من پدر چند تا بچه هستم خب باید معلوم شود امتحان شوم یک موقعیتی دست ان اقا افتاده شهردارتهران شده همه اینها هم اجل دارد نمیدانیم شهرداری هشت ماه هجده ماه سه سال زود تمام میشود. آن اقا یک موقعیتی دارد نماینده مجلس است ان اقا مدیرکل است ان اقا تاجر است صادرات دارد واردات دارد همه اینها باید بدانیم برای ما امتحان است.(تفسیر آیات 30 تا 39 سوره انبیاء)
یک کسی از حضرت علی علیه السلام پرسید یا ابالحسن شما دعا کن خدا مرا امتحان نکند. مثل اینکه برویم مدرسه ای به مدیر دبیرستان بگوییم که اقای مدیر شما روی ما را زمین نگذار این پسر ما را از او امتحان نگیرید. تقبیح میکنند اصلا میگویند مدرسه برای درس خواندن است. درس یکی از ارکانش امتحان است .باید معلوم شود که چه کسی درس خوانده چه کسی درس نخوانده بچه ها خوششان می اید امتحان نباشد. ولی امتحان نشانه حکمت است ان کسی که امتحان میگیرد حکیم است بعدها همین بچه ها میخواهند وزیر و وکیل شوند نمراتشان را نگاه میکنند و میگویند این اقا در دانشگاه تهران فوق لیسانس اقتصاد گرفته با نمره مثلا ۱۹/۶۰ این از نظر علمی حالا تجربه اش را هم باید ببینیم.
یا مثلا میخواهد در کارخانه ای استخدام شود شما چیکاره هستید من تکنسین جوشکاری خب بیا جوش بده ببینیم. مثلا جوش دادن پنج جور است جوش کاربیت است جوش در دریا است زیر اب است جوش مثلا دو الیاژ مختلف میخواهد مس را با الومینیم جوش بدهد او میگوید ما این درسش را نخوانده ایم اهن به اهن را خوانده بودیم مس به مس را هم کمی بلدیم ولی مس با الومینیم بلدنیستم. خب او باید امتحان شود تا به درد ان کارگاه و کارخانه بخورد.
چه کسی برای بهشت شایستگی دارد اینجا باید معلوم شود امیرالمومنین فرمود این دعا را نمیکنم منتها یادت میدهم این را از خدا بخواه خدایا وقت امتحان کمکم کن. این بد نیست مثلا بگوییم این معلم ریاضی گهگاهی بالای سرش بیاید بعضی از سوالات را راهنمایی کند ولی نه اینکه امتحان نکند ولی کمک کند یا خدایا امتحان ما را در دینمان قرار نده این خیلی سخت است. امتحان گاهی در فرزند است. گاهی امتحان در سلامتی و بیماری است گاهی در دین است یعنی یک فکر کج را کسی به ما تلقین میکند. لَا تَجعَل رَبَّنَا لَا تَجعَل مُصیبَتَنَا فِی دینِنَا یکدفعه نگاه میکند که این قصه را شاید من گفته باشم دوست دارم یک بار دیگر هم بگویم یک صلوات بفرستید.
خداوند حفظ کند اقای راشد یزدی این قصه را خیلی شیرین تعریف میکند. میگوید عیسی بن مریم بیشتر تبلیغش در مسافرت بود اصلا یک جایی ساکن نبوده از این شهر به ان شهر بوده یک جوانی امد نزد عیسی بن مریم گفت یا نبی الله تو را به خدا در یکی از سفرها مرا هم همراه خود ببر. عیسی علیه السلام فرمود همسفری با من خیلی سخت است گفت خواهش میکنم فرمود خیلی خب فردا صبح ساعت هشت میدان امام حسین باش حالا من اینطوری میگویم گفت باشه از انجا میخواهیم برویم به سمت دماوند و فیروزکوه. بعد هم به ان جوان فرمود قبل از میدان امام حسین یک نانوایی است من سفارش نان داده ام برو ان بسته نان را بگیر به میدان بیا و باهم برویم.
آن جوان هم فردا خیلی با عشق رفت نانوایی را پیدا کرد و دید پنج تا نان انجا در ان بسته است که عیسی بن مریم سفارش داده نانها را برداشت داشت می امد برخورد کرد با کسی گفت در این بسته چیست گفت نان است گفت من الان احتیاج به نان دارم دانه ای چند خریده ای مثلا دانه ای ده تومان گفت من دانه ای صدتومان میخرم دوتایش را به من بفروش او هم دوتا از ان پنج نان را فروخت و پولش را در جیبش گذاشت بعد رسید به میدان و با عیسی بن مریم حرکت کردند و مسافتی را پیمودند به درختی رسیدند و عیسی بن مریم هم گفت خب اینجا بایستیم غذاب خوریم سفره غذا را اوردند عیسی بن مریم فرمود چندتا نان بود ان جوان هم صداقت به خرج نداد گفت به من چه چند تا نان بوده شما گفتی یک بسته نان را بگیر نگفت دو تایش را من فروختم و پولش را گرقته ام.
عیسی بن مریم فرمود خیلی خب این صبحانه را بخور خوردند و به رودخانه ای رسیدند و این پل نداشت باید انطرف میرفتند و پل هم خیلی دور بود دو سه کیلومتر راه باید میرفتند. و این جوان گفت باید چیکار کنیم عیسی بن مریم فرمود هیچی هرچه من میگویم بگو. دنبال من روی اب بیا یک ذکرهایی را مثلا خب رفتند انطرف رودخانه. این جوان گفت شما چطور این کار را توانستید بکنید فرمود میخواهی بدانی بگو نانهایی که از نانوایی گرفتی چند تا بود من رازش را به تو بگویم. گفت نانها که سه تابود باز نگفت. وارد یک روستایی شدند و به مناطق مسکونی رسیدند و به یک خرابه رسیدند عیسی بن مریم علیه السلام با این جوان وارد خرابه شد بعضی از دیوارها رنگ طلا داشت عیسی بن مریم به ان جوان فرمود میدانی اینها چیست گفت اینها طلاهست گفت مال کیست عیسی علیه السلام فرمود یکی از ان مال من است یکی مال تو و یکی هم مال ان کسی که بگوید نانها چندتا بوده ان جوان گفت خب زودتر میگفتی نانها پنج تا بوده یعنی حالا هم که راست میگوید نه برای اینکه راستی ارزش دارد برای اینکه یک نفعی ببرد.
خیلی خب حالا منظور من از این قصه اینجای قصه است عیسی علیه السلام فرمود خیلی خب این دو سکه برای تو میخواهی این سکه سوم را هم به تو بدهم یک شرط دارد گفت چه شرطی گفت دست از دوستی من برداری یک فکری کرد و یک سکه مثلا الان چند است مثلا سی و چند میلیون به دلاراست گفت باشه یعنی پیغمبر را به سی میلیون فروخت. الان هم چنین ادمهایی هستند امام حسین را به صد میلیون میفروشد خب این سه تا سکه را برداشت و با پیغمبر هم خداحافظی کرد و برگشت به سمت شهر دو تا راهزن به او رسیدند گفت در کوله پشتی ات چیست بازکن ببینیم باز کرد سه تا سکه است یا سه تا شمش طلا مثل اینکه شمش طلا بوده. حالا من گفتم سکه گفت اینها را از کجا اورده ای مخزنش کجاست گفت نه به خدا همین سه تا بود گفتند سه تا زیاد است یکی مال خودت یکی هم مال ما یعنی چیزی نشده دوتایش پرید.
داشت می امد و نزدیک شهر رسیدند خسته گرسنه گفتند غذا میخواهیم یکی از ان دزدها گفت شما هیمنجا بمانید من شهر میروم غذا میخرم و می ایم انها انجا ماندند و دزد هم رفت غذا خرید سه دست غذا خرید شیطان او را وسوسه کرد که میخواهی سه تا شمش طلا مال تو باشد فکر کرد گفت اره دو تا از غذاها را مسموم میکنم یکی هم برای خودم انها که زیر درخت نشسته بودند وسوسه شدند گفتند این اقا که از راه میرسد غذا را می اورد یک دعوایی الکی راه می اندازیم او را میزنیم و میکشیم نفری یک و نیم شمش به ما میرسد الان شما میتوانید حدس بزنید اخر سریال چی شده او هم غذاها را اورد و اینها هم او را زدند و کشتند و بعد هم غذاها را خوردند و مردند. عیسی بن مریم با حواریون امد از انجا رد شود این حکایت ما هست. چرا امدن ما به این دنیا امتحان است این خودش یک امتحان است که قصه اش را در حدیث امام معصوم برای ما فرموده از زمان یک پیامبر وَ اِذا رَئاکَ الَّذینَ کَفَروا اِن یَتَّخِذونَکَ اِلَّا هُزُواً ای پیامبر کافران وقتی تو را میبینند فقط تو را مسخره میکنند مرد حسابی پیامبر یک حرفی دارد با منطق بگو بیا درست نیست چرا مسخره میکنی چرا کاریکاتور میکشی چرا جوک درست میکنی این نشانه بی منطقی بشریت است.
اگر مردی بیا با دلیل بگو حرف شما درست نیست اِن یَتَّخِذونَکَ اِلَّا هُزُواً یعنی فقط مسخره میکند هیچ دلیلی ندارد بعد کافران این را میگفتند اَهَذا الَّذی یَذکُرُ اَلِهَتَکُم این اقاست که بتهای شما را بد میگوید وَ هُم بِذِکرِ الرَّحمَنِ هُم کافِرون پیامبر که اولا فحش نمیداد به بتها با دلیل میفرمود. این سنگ این چوب کاری از ان ساخته نیست. نه نفعی دارد نه ضرری این ستاره این خورشید هم مخلوق خدا هستند نمیتوانیم بگوییم ستاره خداست پیغمبر با دلیل میفرمود ولی انها برداشتشان این بود که پیامبر به بتها بدگویی کرده خب خودتان چرا راجع به الله انکار میکنید وَ هُم بِذِکرِ الرَّحمَنِ هُم کافِرون پیامبر از بت شما که سنگ و چوب است انتقاد میکند طاقت نمی اورید انوقت شما الله را انکار میکنید کفر می ورزید هیچ تعجب ندارد؟
ایه بعد خُلِقَ الاِنسان مِن عَجَل انسان از شتاب زدگی افریده شده از عجله افریده شده فکر نکرده همینطور یک کاری میکند به سمت خوبی به سمت بدی بی فکر تصمیم میگیرد حالا همین جا با اینکه زمان زیادی نداریم باید بگوییم اقایان عجله خوب است یا بد است من از زبان شما میگویم اگر فکر شده باشد خوب است. مثلا میخواهد ازدواج کند هنوز تحقیق نکرده اقا در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست اقا معلوم نیست خیر باشد باید تحقیق کنیم. دختر کیست پسر کیست سابقه اش چیست پدر و مادرش چه کسانی هستند؟ حالا تحقیق کردیم نباید من و من کنیم. مثلا میدانیم بندگی خدا عقل ما فطرت ما میگوید در پیشگاه خدا نماز بخوانیم میفرماید عَجِّلوا بِالصَّلَاة این را ما بررسی کردیم فکر کردیم دلیل داریم برای اینکار. یا موذن صدا میزند برای نماز جمعه فَاسعَوا اِلَی ذِکرِالله خب اینجا باید عجله کنیم یک کاری را فکر کردیم مشورت کردیم مشخص شده این کار، کار خوبی است اینجا عجله خوب است. اما اگر فکر نکرده حتی پیغمبر میفرمود اگر ایمان نیاورید به اتش جهنم خواهید افتاد انها هم به جای اینکه به سخن پیغمبر توجه کنند میگفتند این عذاب کی بنا است برسد؟
اقا کفر پیدا کنید انکار کنید حقایق را قهر خدا می اید زلزله می اید صاعقه می اید میگفتند این صاعقه بنا است چه وقت بیاید یعنی همان روحیه عجول بودن شتاب زده بودن به جای اینکه از پیغمبر بپرسند دلیل شما چیست و اگر دلیل را شنیدند قانع شوند همیشه عجله میکردند در نزول عذاب. خداوند هم میفرماید سَاُریکُم ایاتِی من به زودی به شما نشان میدهم معجزاتم را یک معنای دیگر من به زودی نشان میدهم قهر خودم را فَلَا تَستَعجِلون عجله نکنید. پیغمبر میفرمود قیامتی خواهد بود به جای اینکه بگویند دلیل شما برای قیامت چیست.
ما همینجا در مسجد در ماه رمضان سه جلسه دلائل معاد را گفتیم به جای اینکه بگویند دلیل زنده شدن مرده ها چیست این را میگفتند وَ یَقولونَ مَتیَ هَذا الوَعد اِن کُنتُم صادِقیِن اگر راست میگویید این قیامت کی خواهد بود؟ پیغمبر میفرمود زمان قیامت دست من نیست دست خود خداست. یَساَلونَکَ عَنِ السَّاعَة اَیَّانَ مُرسَاها میپرسیدند ساعت قیامت کی فرا میرسد قُل بگو عِلمُهَا عِندَ رَبّی این را من بلد نیستم خود خدا میداند این جهان را افریده پایانش چه زمانی است من بلدنیستم ولی برای قیامت دلیل دارم دلیل دارم برای زنده شدن مرده ها دلیل میخواهید برایتان می اورم.
لَو یَعلَمِ الَّذینَ کَفَروا حیِنَ لَا یَکُفّونَ عَن وُجوهِهِمُ النَّار وَ لا عَن ظُهورِهِم وَ لا هُم یُنصَرون اگر این کافران میدانستند شعله اتش به صورتشان و به پشتشان نزدیک است اینقدر مسخره بازی در نمی اوردند این پرسشهای بیجا را نمیپرسیدند اگر میدانستند یک روزی در پیش دارند که دست خالی به ان روز وارد شوند بی یار خواهند بود بی یاور خواهند بود اینطوری لجاجت نمیکردند.
خیلی خب فکر میکنم کافی باشد از چیزهایی که به ما گفتند عجله کنید همین کار خیر است سارِعوا سَابِقوا فَاستَبِقوا اِلَی الخَیرات یک کاری خیر بودنش روشن شد عجله کنید. از خداوند میخواهیم فهم ایات را شیرینی ایات را به کام ما بچشاند و هنگام ورود ما به روز رستاخیز ما را همراه با عزت و ابرو به ان دنیا وارد بفرماید به روان پاک شهیدان روح بلند حضرت امام خمینی صلوات بفرستید.
(تفسیر آیات 30 تا 39 سوره انبیاء)

تفسیر آیات 26 تا 30 سوره انبیاء

تفسیر آیات 26 تا 30 سوره انبیاء- ویژگیهای فرشتگان

از موضاعات مهمی که در قران زیاد روی آن پافشاری شده است مسأله تسبیح خداست. تسبیح چیست یعنی خدا را از نقصها و ضعفها از عجزها پاک بداریم. تفسیر آیات 26 تا 30 سوره انبیاء.


 

دانلود فایل صوتی (تفسیر آیات 26 تا 30 سوره انبیاء)


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

إلهي أَنْطِقْنِي بِالْهُدي وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوي در خانه خدا پس از اقامه نماز جماعت برنامه تفسیر قران کریم همان کتابی که در شبهای قدر مقابل چشمانمان باز کردیم و همان کتابی که در سحر گاه بهترین شبها روی سر گزاردیم و عهد بستیم که خدایا ما زیر سایه این کتاب می خواهیم زندگی کنیم تفسیر آیات 26 تا 30 سوره انبیاء. تمنا می کنم به روان تابناک پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهل بیت پاکش صلواتی تقدیم بفرمایید.

از موضاعات مهمی که در قران زیاد روی آن پافشاری شده است مسأله تسبیح خداست. سوره هایی هست که با تسبیح خدا شروع می شود که مستحب است وقت خواب بخوانیم به نام مسبحات مثل سوره جمعه، حدید و سوره هایی هست که با تسبیح خدا پایان می پذیرد مثل سوره یاسین. ما در نمازی که در شبانه روز می خوانیم به رکوع می رسیم و سبحان الله می گوییم سُبْحَانَ رَبّي العَظیمِ وَبِحَمْدِه همراه با حمد خدای با عظمت را تسبیح می گویم. سُبْحَانَ رَبّي الأعْليٰ وَبِحَمْدِه همراه با حمد خدای والا مرتبه را تسبیح می گویم این چیست؟

نماز هم که تمام می شود ۳۴ بار الله أکبر و ۳۳ بار ألحَمدُللّه و ۳۳ بار سُبْحَانَ الله برادران و خواهران چیزهایی که به ما گفتند در اسلام تکرار کنید باید بدانیم خیلی مهم هستند. مثلا سوره حمد را در همه نمازها می خوانیم ما در مورد سوره حمد باید خیلی اطلاعات داشته باشیم یا مثلا همین تسبیح چیست یعنی خدا را از نقصها و ضعفها از عجزها پاک بداریم. کسانی بودند یا هستند که خدا را با زبان تسبیح کردند انسان چون یکی از ابعادش مادی است خدا را با خودش مقایسه می کند مثلا غذا می خورد می گوید خدا چه غذایی می خورد یا فرزند دار می شود و می گوید خدا هم بچه دارد یا مثلا تا کلمه یَدْ را در قران می بیند می گوید دست خدا چطور است یا خدا می بیند فکر می کند خدا هم دیدنش مثل ماست.

اینها انحرافاتی است در باورها و اعتقادات بشر است اگر انبیاء نبودند افکار بشر را تصحیح کنند شاید بشر به بیراهه می رفته است لذا می فرماید سُبْحَانَ الله نکند اشتباهی فکر کنی راجع به خدا و یک باور غلط در ذهنت بیاید از باورهای غلطی که در طول تاریخ بوده است. الان هم چند میلیارد بشر که این باور را دارند که خدا بچه دارد اولین آیه این است آیه ۲۶ أعُوذُ بِاللّه مِنَ الشَیْطانِ الرَّجیمِ وَ قَالُوا و گفتند هستند کسانی که اعتقاداتی دارند در دلشان و جرأت نمی کنند بر زبان بیاورند یک کسانی هستند که علناً اعلام می کنند وَقَالُوا إتَّخَذَ الرَّحْمَانَ وَلَداََ خدا برای خود فرزند انتخاب کرده است.

سُبْحَانَهُ یعنی نه این فکر غلط است چه کسی دنبال بچه است بشری که فانی است ما چون پنجاه سال یا شصت سال یا هفتاد سال نهایت صد سال بیشتر عمر نمی کنیم ولی دوست داریم همیشه باشیم می گوید اگر خودم نبودم بچه هام اگر بچه هایم نبودند نوه ها و اگر نوه ها نبودند نتیجه ها باشند. انسان چون محتاج است و دوست دارد همیشه باشد دنبال فرزند است خدا فانی نمی شود که فرزند بخواهد ما چرا بچه می خواهیم چون احساس تنهایی می کنیم دوست داریم بچه ها بیایند عروس و داماد و نوه و نتیجه بپرند و بازی کنند ولی خدا را نباید با خودمان مقایسه کنیم. این نیاز انسان به فرزند یا بخاطر فانی شدن است یا بخاطر تنهایی است خدا با ما متفاوت است جسم نیست خدا فانی نمی شود.(تفسیر آیات 26 تا 30 سوره انبیاء)

سُبْحَانَهُ منظور کسانی که در این آمده است از فرزند دار شدن خدا فرشتگان بودند چون در آیات دیگر بیان شده است که منحرفانی بودند که میگفتند فرشته ها فرزندان خدا هستند حتی جنسیتش را هم می گفتند که فرشته ها دختران خدا هستند اینجا می فرمایند فرشته ها فرزندان خدا یا دختران خدا نیستند. حالا فکر درست چیست و فرشته ها چه کسانی هستند؟ بَلْ عِبَادٌ بندگان خدا هستند مخلوقات خدا هستند شما اگر قسمتتان شد در موزه لور اگر بروید و آن موزه را نگاه کنید حوصله داشته باشید هفت یا هشت ساعت آنجا چه در نقاشی ها چه در مجسمه سازی از صد سال قبل و چهارصد و هشتصد سال قبل و دو هزارسال قبل اولا فرشته ها را به شکل دختر نقاشی می کنند یا تجسمی درست می کنند بعد هم یک جوری درست می کنند که اینها فرزندان خدا هستند.

حتی درباره بعضی از انسانها می گفتند این نفر فرزند خداست مثلا یهودی ها می گفتند عزیر پسر خداست این در قران هم آمده است یا مسیحی ها می گفتند و همچنان هم می گویند المَسیحُ إبْنُ الله مسیح فرزند خداست که این بر می گردد به همان دید حسی گرایی دید مادی که بشر بخشی از وجودش مادی است خدا را با خودش مقایسه می کند. نه مسیح عبد خداست عیسی بن مریم وقتی در گهواره به سخن آمد اولین کلمه ای که گفت این بود قَالَ إنّي عَبْدُ الله من خدا نیستم پسر خدا نیستم بنده خدا و مخلوق خدا هستم من بشرم من مادی هستم من جسم هستم البته یک عنصر ماورایی هم در وجود من هست اسمش روح است.

حتی برای اینکه این فکر را خداوند محکوم کند خداوند به عیسی بن مریم خطاب کرد ای عیسی تو به مردم گفتی من پسر خدا هستم أَ أنْتَ قُلْت لِلنَّاسِ أتَّخِذُوني وَ أُمِي إلٰهَیِن تو به مردم گفتی من و مادرم دو تا از آن سه تا خدا هستیم؟ معلوم است که حضرت عیسی نگفته است عیسی علیه السلام عرضه داشت پروردگارا تو خودت به من آگاهی. نه من این را نگفتم معلوم میشود این فکر وجود دارد نه اینکه وجود داشته همچنان در جهان وجود دارد در هندوستان و تایلند وجود دارد جمعیتهای میلیاردی نه میلیونی وجود دارد که باورشان این است فرشته ها فرزندان خدا هستند و در بین مسیحیان باورشان این است.

گاهی ممکن است بگویند حاج آقا من دوست مسیحی دارم همچین باوری ندارد چرا شما اگر می خواهی ببینی این باور هست یا نه برو انجیل را بیاور مشخص است در چه سوره هایی در چه آیه هایی در همین انجیلی که الان هست به صراحت بیان شده نه به کنایه چون قران سخن گزاف نمی گوید اگر غیر از این بود مسیحیان همین الان اعلام می کردند مسلمانها این چیزی که راجع به ما می گویید تهمت است یهودی ها هم همینطور.

چون این انحراف تا آخر الزمان خواهدبود در قران آمده است اگر چیزی بود که در گذشته ها بوده و تمام شده است ما برای چه بیاییم در مسجد مهدیه این بحث را بکنیم چیز دیگری نبود چون فکر انحرافی وجود دارد فرشته ها بندگان خدا هستند ارزشمند و قابل احترام هستند. بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ فرشتگان موجودات خیالی و خرافی نیستند حقیقی هستند بیش از صد جا در قران سخن از فرشتگان به میان آمده است و ایمان ما به فرشتگان در کنار ایمان به خدا و پیامبران و کتابهای آسمانی و جهان آخرت است.

یکی از غصه های من این است بچه های ما مخصوصا بعد از انقلاب که در مدارس درس می خوانند از اول ابتدایی تا آخر دانشگاه درباره ایمان به خدا مطالبی را برایشان می گویند درباره ایمان به انبیاء و کتابهای آسمانی و ایمان به جهان آخرت حالا یا کم یا زیاد مطالبی را می خوانیم اما درباره فرشتگان در این کتابهای بچه های ما چیزی نیست. در نتیجه این بچه بیاید ابتدایی و راهنمایی و متوسطه و بعد مهندس می شود و آقای مهندس درباره فرشته ها چیزی بلد نیست. گوینده ها هم راجع به فرشته ها چیزی نمی گویند نمی دانم این نقص کی باید رفع شود من تقریبا دو سال در برنامه سمت خدا صدو بیست برنامه اجرا کردم بعد از هر برنامه نظر خواهی می کنند که چقدر مردم علاقه دارند آنقدر مردم علاقه داشتند به این برنامه در آن دو سال این برنامه من پر بیننده ترین بود که بعدها هم پیگیری می کردند این نوارش را پیدا کنند.

یکی بحث فرشته ها بود و فرشته ها موجودات پاک و مقدس و چون فرشتگانی هستند که اعمال ما را ثبت می کنند یک فرشته بر شانه راست کارهای خوب را می نویسد و یک فرشته بر شانه چپ کارهای بد را می نویسد. همه اش با ما هستند بعد اینها شیفتی عمل می کنند این فرشته رَقیب کارهای خوب را می نویسد یک دانه برای روز و یک دانه برای شب خدا آفریده است. آن فرشته سمت چپ عَتید یک دانه برای روز است و یک دانه برای شب است یک فرشته دیگر اسمش ماحی است یعنی پاک کن بعضی از کارهای خوب و بعضی از کارهای بد را پاک می کند.

یک فرشته دیگری است که سیئات ما را به حسنات تبدیل می کند. یک فرشته ای خدا دارد برای حفظ جان ما آفریده است. یک فرشته ای خدا دارد که قبض روح می کند و جان ما را می گیرد. فرشتگانی در عالم قبر سوال می کنند. فرشته ای هست آخر عالم را تا برسد به فرشته مدیر عامل جهنم به نام مالک و مدیر عامل بهشت هم فرشته ای به نام رضوان هست. در این آیات هم شش ویژگی خداوند برای فرشتگان بیان می کند:

  1. ویژگی اول فرشتگان عِبَادٌ بندگان خدا هستند فرزندان خدا نیستند. ویژگی دوم آبرو دارند در پیشگاه خداوند و به آنها مهر می ورزد خداوند سنتش این است کارگزاران این عالم را فرشتگان قرار داده است فرشتگانی هستند مخصوص باد که اصلا باد بوزد یا نوزد. یا با چه سرعتی بوزد و در چه شهری بوزد و فرشتگانی مخصوص باران این امور جهان را وَالمُدَّبِراتِ أمْرََا به فرشتگان خداوند واگذار می کند.
  2. مُکْرَمُونَ یعنی خیلی ارزشمند هستند.
  3. ویژگی سوم لَا یَسْبِقُونَهُ بِالقُول. مودب هستند قبل از خدا لب به سخن باز نمی کنند سبقت نمی گیرند بر خدا در سخن همینطور ساکت و مودب تا خدا فرمانی بدهد و آنها اطاعت کنند.
  4. ویژگی چهارم وَهُمْ بِأمْره یَعْمَلُون فرمان خدا را فرمان بر هستند حالا چهار ویژگی را گفتیم ببینیم ما آدمها شبیه فرشته ها هستیم انسان یک موجودی است که قابلیتش را دارد از فرشته هم بالاتر باشد گاهی هم همین انسان با قابلیت از حیوانات پست تر می شود.

حالا ببینیم ما خودمان شباهت داریم به فرشتگان یا نداریم شباهت اول این است عِبَادٌ یعنی بنده هستند ما بنده خدا هستیم دوم مُکْرَمُونَ یعنی آبرو دارند پیش خدا.

سوم مودب هستند در پیشگاه خدا و پیش دستی نمی کنند. منتظرند فرمانی برسد. ویژگی چهارم فرمان بر هستند خدا فرموده این پول حرام است خدا فرموده این شراب حرام است. حالا ماشین را روشن می کند شرق و غرب تهران زنگ میزند به این و آن که ما یک مهمانی داریم فلانی یک شراب از آن قلابی ها نه از آن درجه هاش خودش را به آب و آتش می زند از همان چیزی که خدا گفته نخور همین را باید بخورم. ربا می خورد به او می گویی چرا ربا می خوری آقا سید فرق نمی کنه اینها را آخوندها درست کرده اند. می گویند إنَّمَا البَیْع مِثْلُ الرِّبَا بیع هم مثل همین ربا می ماند چه فرقی می کند حالا آپ یک جور دیگه می گوید پول از من تجارت از شما خب ربا هم مثل آن هست و هی توجیه میکند.

به شراب می رسند می گوید حاج آقا من یک دکتر آلمانی سراغ دارم حاج آقا می گوید چه قدر خاصیت دارد شراب الان در بعضی از شربتهای سینه داخلش الکل هست قبل از انقلاب یک شربتی به نام اپی ساندرین بود که چند درصد الکل هم داشت حالا این کرونا هم که آمد اصلا نفهمیدیم این الکل چی هست نجس هست یا نجس نیست بخورند یا نخورند مثل اینکه چند جور الکل هست این می آید توجیه می کند بشر اگر بخواهد  از فرشته بالا بزند باید بنده باشد آبرو باید داشته باشد مؤدب باید باشد فرمانبر باید باشد. این مراحل که بگذرد از فرشته ها بالاتر می شود.

آیه ۲۷ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أیْدیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ خداوند آینده و گذشته فرشتگان را می داند ما راجع به خدا همچین عقیده ای داریم هم آینده ما را و هم آینده جنی ها و پرنده ها و کرات آسمانی و کهکشانها را می داند. خدا علم مطلق دارد راجع به فرشته ها این فرشته ها صدسال دیگر یا پانصد سال دیگر چه کارهایی خواهد کرد همه را خدا می داند از گذشته هایشان هم خبر دارد. کی فرشته آفریده شده است چه کارنامه ای دارد خداوند همه اینها را می داند وَلَا یَشْفَعُونَ إلّا لِمَنِ الرتَضيٰ مشرکین یکی از اعتقاداتی که داشتند می گفتند فرشتگان شفاعت می کنند این آیه شفاعت فرشتگان را رد نمی کند. منتهی یک قیدی می آورد بله فرشته شفاعت می کند انبیاء هم شفاعت می کند شهدا علماء مؤمنین منتهی همه شفاعتها به اذن خداست.

اصل شفاعت صد در صد بر مبنای شیعه و اهل سنت پذیرفته است. بعد آن روزی که راجع به شفاعت صحبت کردیم بحثمان را با پرسش و پاسخ بیان کردیم مگر امام رضا دل رحم تر از خداست وقتی می گوییم خدا نمی بخشد امام رضا می بخشد نه یک جلوه ای از رحمت خداست اصلا خدا خواسته ببخشه امام رضا را جلو انداخته است خدا خواسته ببخشه پیغمبر را جلو انداخته است. خود خدا اعلام کرده که زائران قبر پیامبر وقتی می آیند پیش پیغمبر در زیارت نامه پیغمبر هست که پیغمبر برای آنها استغفار کند خدا می بخشد.

معنای شفاعت یک سیستمی است که خود خدا طراحی کرده است از جلوه های مهر خداست می شود یک جایی پیدا کنیم که امام حسین ببخشد خدا نبخشد ابداً. همه شفاعتها دست خداست اصلا بدون رضایت خدا شفاعتی معنا پیدا نمی کند فرشتگان شفاعت می کنند بله منتهی با رضایت و اجازه خدا و خدا آنها را جلوه ای از رحمتش قرار داده است. بله فرشتگان هم شفاعت می کنند ولی مستقل از قدرت خدا نمی توانند و اجازه ندارند کاری از دستشان ساخته نیست. یک ویژگی دیگر فرشتگان وَهُمْ مِنْ خَشِیَةِ مُشْفِقُونَ فرشتگان از خشیت از ترس خدا دلهره دارند از نافرمانی خدا می ترسند شَفَقَة به ترسی می گویند که همراه با احترام باشد.

شما حساب کنید این سرباز از آقای سرهنگ می ترسد چرا چون می داند تنبیه می شود. اما یک وقتی است فرزند از پدرش می ترسد این از تنبیه نیست می داند پدر یک جایگاهی دارد که قابل احترام است. مثلا بچه دو سه روز سیگار می کشد یک دوستی دارد گفته یک پک بزن ناگهان پدرش از راه می رسد این ترس را شفقت می گوییم که همراه با تعظیم و احترام است. می گوید خیلی بد شد پدرم مرا در این حال دید. بندگان خدا که ترس ندارند ما خدا را همیشه می گوییم رحمان و رحیم است که ترس ندارد پس این ترس برای چیست بخاطر عظمت و بزرگی خداست. من از بی حیایی خودم بدم آمد نه اینکه خدا ترس داشته باشد.

حالا چقدر خوب است مؤمن مثل فرشته باشد از خشیت خدا به گناه می رسد به خلاف می رسد ایست می کند اشک می ریزد. مفسران می گویند اول فرمود مَا بَیـْنَ أیــْدِهِمْ وَ مَا خَلْـفَهُمْ به علم خدا اشاره می کند بعد می گوید مِنْ خَشیَتِه مُشْفِقُونَ معلوم می شود ما هر چه راجع به خدا معرفتمان بیشتر شود خشیت ما بیشتر خواهد شد. إنَّمَا یَخْشَ الله مِنْ عِبادِه العُلَماء عالمان خشیتشان بیشتر از بقیه است هر چه ما خدا شناس تر باشیم خشیت ما یعنی ترس همراه با احترام داریم. جنسش ترس از یک حیوان نیست فرشتگان چون می دانند خدا عالم است از گذشته آنها خبر دارد از آینده آنها خبر دارد این دفعه خشیت و شفقت دارند ضمنا اینجا یک امیدی هم خدا به ما می دهد و آن یاداوری شفاعت است.

گنهکارا ناامید نشوید شفاعت وجود دارد همان روزی که راجع به شفاعت صحبت کردیم یک سوال این بود آیا شفاعت مردم را پر رو و جسور نمی کند؟ نه مثل توبه است توبه یک بابی است برای برگشت و شفاعت هم همینطور است اجمالا همه می دانیم شفاعت هست اما چه کسی شفاعت بکند و از کی شفاعت کند همچنان دلواپس هستیم. ولی یک روزنه امیدی باز شده است عجب فرشته ها هم برای ما دعا می کنند!

در سوره مبارکه غافر آیات ۷،۸،۹ خیلی آیات قشنگی است که راجع به فرشتگان است. می‌فرماید فرشتگانی که پروانه وار دور عرش خدا می چرخند یکی از کارهای ایشان این است الَّذینَ یَحْمِلُونَ العَرْش وَ مِنْ حَوْلِه یُسَبِحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ همراه با حمد خدا تسبیح خدا را می گویند وَیُومِنُونَ بِه و به خدا ایمان دارند. یک کار دیگر فرشتگان این است وَیَسْتَغْفِرونَ لِلَّذینَ آمَنُوا برای مومنین استغفار می کنند و استغفار شان این است رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَئٍ رَحْمَةً وَعِلَماً رحمت تو و علم تو همه موجودات را فرا گرفته است.

حالا در خواست فرشتگان این است فَاغْفِر لِلَّذینَ تَابُوا پروردگارا بیامرز آنهایی را که توبه کردند وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ بیامرز آنهایی را که راه تو را می پیمایند وَقِهِم عَذابَ الجَحیمِ خدایا آنها ر از آتش جهنم نجات بده برهان. رَبَّنَا وَأدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ پروردگارا فرشته ها برای ما دعا می کنند. ما نباید این فرشته را بشناسیم؟! یک وقتی باهاش حرف بزنیم دستت درد نکنه که هوای ما را داری خدایا آن بهشتی را که وعده دادی مؤمنین را و کدام مومن همان مومن گناهکار اینها را اول پاکشان کن بعد به بهشتی که به آنها فرمودی وارد کن.

وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أزْواجِهِمْ وَ ذُرِیَاتِهِمْ پدرانشان مادرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که صالح هستند آنها را هم به بهشت ببر إنَّکَ أنْتَ العَزیزِ الحَکیمِ تو قدرت وحکمت داری پروردگارا وَقِهِمِ السَّیِئاتِ عقوبت گناهان را از مؤمنین بردار. روز قیامت وقتی عقوبت گناهان را از کسی برداشتی آنها را مشمول رحمتت کرده ای وَذلِکَ هُوَ الفَوزُ العَظیمِ این یک خوشبختی بزرگ است. نکاتی را از این آیات نقل کنیم. این آیات این درس ها را برای ما دارد :

اول تفکر فرزند دار بودن خدا این انحراف و گمراهی و غلط است. در مسیحی ها و یهودیان و مشرکین بوده و هست.

دوم وقتی ما یک حرف غلطی را میزنیم جوابش را هم بدهیم خب فرشتگان فرزندان خدا نیستند. پس چه کسی هستند یک وقتی فرقه های انحرافی انحرافشان را گوینده بیان می کند جواب آن انحراف را حتی نباید گوینده یک خط فکری غلط را بگوید و جوابش را جلسه بعد بگوید ممکن است چند نفر نیایند این تیغ داخل کله اش رفته و ممکن است این را برای خانواده و همکاران تعریف کند نه در یک جلسه باید بیان کند.

آیاتی که قران طرز تفکر مشرکین را بیان می کند بعد به پیغمبر می گوید جواب بده به هنگام نقل سخنان کفر آمیز دیگران آن دیدگاه درست را اعتقاد درست را بیان کنید تسلیم خدا بودن رمز کرامت است چرا چون فرشتگان آبرو دارند پیش خدا چون عبد هستد ما در تشهد همه نمازهایمان اولین ویژگی پیامبر خودمان را می گوییم عَبدُهُ بعد می گوییم وَرَسُولُهُ این بندگی مقامی است که انسان را به معراج می برد. مُکْرَم آبرومند می کند خوف و خشیت و ترس از گناه خشیت ترسی همراه با عظمت خدا و احترام خداست این را با آن ترسهایی که سرزنش شده است قاطی نکنید.

علم خداوند نسبت به آینده و گذشته یکسان است الان ما راجع به آینده خبر نداریم اما از گذشته خبر داریم اما خداوند علمش درباره آینده و درباره گذشته یکسان است. شفاعت لیاقت میخواهد فرشتگان از چه کسی شفاعت می کنند از کسی که خدا از او راضی باشد خدا از چه کسی راضی است حدیث داریم از کسی که با حجت ما یعنی پیامبر و جانشین پیامبر پیوند داشته باشد. ادعای شرک از هیچ موجودی قابل قبول نیست وَمَنْ یَقُلْ مِنْهُمْ إنّي إلهٌ مِنْ دونِه هرکس از فرشته ها بیاید و بگوید من خدا هستم، یعنی یک فکر غلط را آمده بر فرض اگر کسی بیاید و بگوید من به جز خدا هم خدا هستم ذلکَ نَجْزِي ما مجازاتش می کنیم مجازاتش جهنم است کَذلِکَ نَجْزِي الظَالِمینَ پس هر که ادعای شریک خدا را بکند او ظالم است و جایگاهش جهنم است.

خدایا به حق محمد وآل محمد توفیق آشنایی با آیات کتابت را به ما مرحمت بفرما خدایا معرفت ما را نسبت به خودت افزون بفرما.

(تفسیر آیات 26 تا 30 سوره انبیاء)

تفسیر آیه 22 تا 26 سوره انبیاء(یکتا پرستی)

تفسیر آیه 22 تا 26 سوره انبیاء(یکتا پرستی)

تفسیر آیه 22 تا 26 سوره انبیاء(یکتا پرستی)

سوره انبیاء آیه ۲۲ همه پیامبران بشریت را به یکتا پرستی دعوت میکردند. در جبهه مقابل چند خدایی را مطرح میکردند میگفتند فَي السَّماءِ إله آسمان یک خدا دارد فَي الأرضِ إله زمین هم یک خدا دارد. یا گاهی میگفتند فرشتگان هم دختران خدا هستند یا گاهی می گفتند پیامبران پسران خدا هستند. (تفسیر آیه 22 تا 26 سوره انبیاء)


بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
ماه شریف شعبان در آستانه میلاد مسعود شبیه ترین کس به پیامبر از نظر خَلق و خُلق و منطق. خداوند ان شاالله جوانهای شما را حفظ بفرماید تمنا میکنم به روان تابناک حضرت علی اکبر صلواتی تقدیم بفرمایید.
سوره انبیاء آیه ۲۲ همه پیامبران بشریت را به یکتا پرستی دعوت میکردند. در جبهه مقابل چند خدایی را مطرح میکردند میگفتند فَي السَّماءِ إله آسمان یک خدا دارد فَي الأرضِ إله زمین هم یک خدا دارد. یا گاهی میگفتند فرشتگان هم دختران خدا هستند یا گاهی می گفتند پیامبران پسران خدا هستند. یا گاهی میگفتند اهور مزدا و اهریمن گاهی میگفتند آتش یک خدا دارد باد یک خدا دارد باران یک خدا دارد که به اینها میگویند أرباب یعنی ربها.
یوسف صدیق در زندان به زندانیان این را فرمود به نظر شما أ اَربابُُ مُتَفَرَّقون خَیر أمِ اللهِ الواحِدِالقَّهار این دنیا چند خدایی که با هم دعوا دارند و متفرق اند بهتر است یا یک خدای مقتدر بین مشرکین هم این حرفها بود که این بتهایی که ما می پرستیم این ها نمایندگان خدایان اصلی هستند. یک خداهایی هستند نمادشان این سنگ است یا این چوب است خب انبیاء آمدند تا این فکرهای انحرافی را تصحیح کنند. آیه ۲۲‌ این است لَو کانَ فیهِما آلِهَةُُ إلّا الله لَفَسَدَتا اگر در آسمان و زمین خدایانی جز الله بودند این نظام به هم می ریخت. اسم این برهان هست برهان تمانع اصطلاحا که یک برهان بدیهی روشن و ساده است. مثال میزنند می گویند یک کتاب را که شما میخوانید از اول تا آخرش که میخوانید میفهمید که یک نفر نوشته است یا چند نفر یک باره میبینی فصل دوم قلمش عوض شده است ادبیاتش عوض شد تعبیرها عوض شده است یا به قول حاج آقای قرائتی به سه تا نقاش میگوییم شما سر خروس را نقاشی کن آن یکی تنش را و آن یکی هم دمش را. خب سه تا نقاش هستند سه تا سلیقه دارند یک خروس ناهماهنگ بوجود می آید.
آن وقت آن کتابی که مثال زدیم اگر پنجاه صفحه داشته باشد اما اگر پانصد صفحه یا پنج هزار صفحه داشته باشد هر چه حجم و گستره ی این پروڗه بیشتر ناهماهنگی بیشتر به چشم می آید. این هماهنگی که در این نظام هستی هست بین آسمان و زمین خداوند یک نظامی قرار داده است که تابش آفتاب به سطح اقیانوسها می تابد بخار میشود این بخار می رود در فضا شرايط جوی بوجود می آید باران می بارد که این باران روی زمین می بارد و زمین آن آب را دریافت می کند بذری در دل خاک نهفته می شود از ترکیب آن آب حالا هر چه که هست با آن خاک بذر می روید شکوفه میدهد میوه میدهد.
انسان و حیوان آن را میخورد با دستگاه گوارش این موجودات سازگاری دارد یعنی هزاران هزار هماهنگی وجود دارد که یکی از اینها حلقات نباشد این به هم می خورد این نظامات یعنی به طور روشن اگر کسی کمترین دقتی بکند وحدت فرمانروایی را در جهان هستی تماشا میکند. حالا این دانشمندان فضا بسیاری از اوقات در محاسباتشان کمتر از ثانیه را در نظر میگیرند که این سیارات و ستاره ها چگونه حرکت میکنند مثلا یک فضا پیما میخواهند بفرستند آنقدر این نظامات جهان دقیق است این فضا پیما در چند دقیقه دیگر در چند صد کیلومتری زمین خواهد رسید در آنجا دور زمین بچرخد یا فاصله بیشتری یا چه و چه.
یک نظامی وجود دارد که بر اساس آن فضا پیما را میفرستد دو نظام نیست سه نظام نیست سه خدا نیست دو خدا نیست یک مبدأ وجود دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام نامه می نویسد پسرم اگر به جز خدای واحد خدای دیگری بود خب او هم پیغمبر میفرستاد. اصلا یک لیستی از پیامبران اعلام میکردند ما از طرف خدا دومی هستیم یک لیست دیگر میگفتند ما از طرف خدا سومی هستیم.
ما ایام تبلیغ از طرف حوزه میرفتیم روستاها بعد میگفتند شما از طرف کی آمدید مثلا اسم مراجع را می بردیم مثلا ما از طرف آیت الله اون طلبه دیگری میگفت از طرف آیت الله دنیا اینطوریه امیرالمومنین می فرماید اگر چند خدا بود ما الان انبیا ءی داریم همه گفتند از طرف خدای واحد آمدیم. یک سلسله دیگری قاعدتا می بودند که اعلام می کردند که ما از طرف خدای دوم و سوم و چهارم آمدیم. حالا ممکن است که کسی بگوید این چه فایده ای دارد این انحراف فکر کشیده می شود در انحراف عمل یعنی بنیانگذار این فکرهای انحرافی طاغوتها هستند منافع طاغوتها در این انحرافات است. طاغوت چکار میکند مردم را سرگرم میکند به بت پرستی چرا مشرکین زیر بار سخن پیامبر نمی رفتند چون اگر خدای واحد را میپذیرفتند آن بساط جاهلیت باید برچیده میشد منافعی که داشتند چون مردم نذر میکردند برای آن بتها خب نذورات در جیب چه کسی می رفت در جیب ابوجهل در جیب چه کسی می رفت در جیب ابو سفیان یعنی این فکر انحرافی یک نفعی برای کسانی دارد.
لَو کانَ فیهِما آلِهَةُُ إلّا الله اگر در زمین و آسمان خدایانی جز الله بودند لَفَسَدَتا این نظامات به هم می ریخت روز وشب قاطی می شد باد وباران قاطی می شد. آفتاب و مهتاب قاطی می شد اینی که ماه دور زمین بچرخد زمین و ماه با هم دور خورشید بچرخند منظومه شمسی به صورت خانوادگی به یک سوی هدفمندی همه اینها از یک مبدأ فرمان می برند این فکری است که ما داریم.
سوره انیاء را می خوانیم همه انبیاء بشریت را به این فکر توصیه می کردند فَسُبحانَ الله خداوند منزه است از اینکه شریک داشته باشد رَبُّ العَرش پروردگار جهان بزرگ است مِمّا یَصِفُونَ خدا منزه است از آنچه منحرفان او را وصف می کنند. یک سوال چون این سوال در زمان ائمه هم بوده است از امام صادق علیه السلام پرسیده شده است الان هم ممکن است جوانها بپرسند سوال حالا اگر چند خدا باشند و با هم هماهنگ باشند چه ایرادی دارد؟ مثل این که بعضی جاها شورایی میشود اول انقلاب هم بحث بود که حتی رهبری شورایی باشد یا یکی باشد حالا چه ایرادی دارد سه تا خدا باشند و اینها هماهنگ کنند باهم این را از امام صادق علیه السلام یک کسی پرسیده است چند خدا باشد خدایی که باهم دعوا داشته باشند نه چند خدایی که با هم رفیق باشند. این چه ایرادی دارد؟
امام صادق علیه السلام در جواب فرمودند که وقتی می گوییم آنها متعددند چند تا هستند یعنی از هر نظر یکی نیستند توانایی های سه خدا را بگوییم توانایی هایشان فرق دارد سلیقه هاش فرق دارد اگر صد در صد یک جور باشد که مجموعشان می شود یکی اما همین که ما میگوییم سه تا یعنی فرق دارند باهم تفاوت دارند با هم حالا این دو تا یا سه تا یا قدرتهایشان یک اندازه است یا یکی از آنها قدرتش بیشتر است هنرش بیشتر است رحمتش بیشتر است آن دیگری کمتر است هر حالتی را تصور کنیم به مشکل بر می خورد. بعد می رسیم به یک جایی که در یک جاهایی اینها اختلاف پیدا می کنند خدای اول می گوید مثلا فردا پنج شنبه در تهران باران ببارد. خدای دوم نه من صلاح نمی دانم بره افغانستان این ابر مثلا یک خدای دیگری باید بیاید خود اینها را هماهنگ بکند صلحشان بدهد چون اگر دقیقا منطبق باشند که می شود یک. وقتی می گوییم چند تا متفاوت هستند نسبتهایی دارند که اینها از نظر قدرت اینها متفاوت هستند.
بعد امام صادق علیه السلام فرمودند که حالا بین خدای اول و خدای دوم یک فاصله و یک فرجه ای هست اونجا چیست یک منطقه ای است که میشود خدای سوم بعد دوباره بین همین خدای اول و این فاصله دوباره یک فاصله دیگری قابل تصور است است یا هر دو ضعیف هستند یا هر دو قوی هستند یا یکی بالاتر از دیگری. در هر حالتی تصور کنیم این نظامات به هم می ریزد آن هماهنگی رخ نمی دهد امام صادق علیه السلام فرمود دلیلی که ما به توحید معتقد هستیم این استحکام جهان هستی است. هماهنگی جهان هستی است که سلسله عواملی که از یک جا فرمان میگیرند این جهان بوسیله آنها اداره میشود.
در جای دیگر امام صادق علیه السلام به مرد بی ایمانی که سخن از خدایان متعدد میکرد می فرمود این دو خدایی که تو میگویی یا هر دو قدیم هستند از قدیم ها بودند و ازلی و نیرومند یا هر دو ضعیف و ناتوان هستند یا یکی قوی یکی ضعیف اگر هر دو قوی باشند چرا یکی از آنها دیگری را کنار نمی زند تا خودش میدان دار باشد. چه قویی هست؟ یعنی اینها بحثهایی است که مثلا در دوره عباسیان مخصوصا زمان امام دهم علیه السلام خلیفه عباسی مشغول اختلاس است کسانی را می فرستد فکر مردم را مشغول این مباحث انحرافی میکند. خب اینها به سروکله هم می زدند علیه هم چیزی مینوشتند و آنها هم کار خودشان را می کردند.
در حدیث دیگری است مَاالدَلیل عَلي أنَّ الله واحِد از حضرت پرسید دلیل خدا یکی هست چیست؟ قِال فرمود إتِصالُ التَدبیر این پیوستگی مدیریت جهان در تمام و صنع کامل بودن صنعتی که خدا بکار برده است کَمَا قالَ اللهُ عَزَّوَجَل لَو کانَ فیهِما آلِهَةُُ إلّا الله لَفَسَدَتَا به همین آیه استشهاد کرده است این دلیل یکتایی خداست وَلایُسئَلُ عَمَا یَفعَل کسی نمیتواند به خدا ایراد بگیرد خدا را زیر سوال ببرد وَهُم یُسئَلونَ مخلوقات مورد سوال واقع می شوند. سوال دو جور است یک سوال توضیحی و یک سوال اعتراضی گاهی که ما سوال میکنیم میخواهیم مطلبی را بفهمیم. گاهی سوال میکنیم یعنی اعتراض داریم آیا کسی میتواند به عنوان اعتراض از خدا توضیح بخواهد نه. خدا بی نیاز است عالم است قادر است نه از خدا نمیشود به عنوان اعتراض ولی از مردم چون مخلوق هستند و مسئولند و محتاجند میشود باز خواست کرد. مردم مسئول هستند انسان متعهد و مسئول است خدا نه مورد سوال چون بی نیاز است همه به او محتاجند کسی میتواند سوال کند که یک حقی داشته باشد. ما که بر خدا حقی نداریم ما مخلوق او هستیم کسی می تواند سوال کند که طلبی داشته باشد ما که طلبی از خدا نداریم. آفریدگار بی نیاز مهربان این جهان را آفرید ما هم اعتراض به او نداریم ولی باید پاسخگوی کارهای خودمان باشیم.
أمِ إتَّخَذوا مِن دونِه آلِهَةََ قُل هاتوا بُرهانَکُم بعضی ها به جای الله خدایانی را انتخاب کردند. پیامبر به آنها بگو دلیلتان چیست پیغمبران دنبال دلیل هستند دعوا ندارند با مردم. شما که می گویی چند خدا هست پس دلیل بیاور چند تا خدا هست دو تا سه تا هفت تا ده تا و بعد بر چه اساسی شما میگویی چند آفریدگار وجود دارد یک دلیلی بیاور. قُل هاتُوا بُرهانَکُم یک سخن دیگر هم پیامبر ما زده است می فرماید اینی که ما یکتا پرستیم ما فقط نمیگوییم همه خدا پرستان در طول تاریخ هفت هشت هزار ساله گذشته خدا پرست بودند یکتا پرست بودند هذَا یعنی این حرفی که ما میزنیم ذِکرُ مِن مَعي این حرف مسلمانها که با من هستتد هست وَذِکرُ مَن قَبلي. قبل از من هواداران عیسي و موسي پیروان ابراهیم و زکریا و نوح این یکتا پرستی چیز تازه ای نیست که ما آورده باشیم.
علاوه بر اینکه فطرت انسانها عقل انسانها یکتا پرستی را تصدیق میکند سابقه گذشته دارد بَل أکثَرَهُم لایَعلَمُونَ الحَّق فَهُم مُعرِضُون اما بیشتری های اینها حق را نمی دانند بخاطر این جهالت رو میگردانند. حالا این هم یک بحثی است چرا قران در بسیاری از موارد اکثریت را تقبیح می کند أکثَرُهُم لایَعقِلون أکثَرُهُم لا یَشکُرون أکثَرُهُم لا یَعلَمُون البته اکثر یک جمعی را اعلام میکند مثل همین مشرکان بیشتری هاشون توجه نمی کنند یک کمی توجه کنند به عقلشان مراجعه کنند یعنی همان گفت و گویی که بین حضرت یوسف علیه السلام در زندان با زندانیان که جوابی نداشتند أ أَربابُُ مُتَّفَرقُون خَیر أَم الله الواحِدِ القَّهار همیشه این نوع مخالفت کردنها ریشه در جهالت انسان دارد. الإنسان یا النّاس أعداءُ ما جَهِلُوا آدمها دشمن نادانی خود هستند یک کمی مطالعه بکنند یک کمی توجه نند درست فکر کنند به نقطه درست می رسند.
جالب این است که اکثریتی که قران تقبیح میکند هم در آیات مکی و هم در آیات مدنی آمده است معیار حق است نه اکثریت. از آنجا که بعضی ها این فکر در کله شان بوده و شما گفتید یک خدا هست عیسي که به چند خدایی دعوت میکرده است الان مسیحی ها چه میگویند یک علامتی دارند با دستشان چیکار میکنند چند تا خدا هست سه تا آن سه تا کیست یکی الله یکی روح القدس یکی عیسی مریم چی حالا این وسط حضرت مریم هم متفاوت هستن مسیحی ها که راجع به حضرت مریم مثلا این در ذهن مشرکین بود. حالا شما که میگی یک خدا عیسی رو چکار میکنید جواب میدهد وَمَا أرسَلنا مَن قَبلِکَ مِن رَسولِِِ ما پیامبری را نفرستادیم إلّا نوحِي إلَیه مگر اینکه وحی فرستادیم به او. أنَّهُ لاإلهَ إلّا أنَا جز من خدایی نیست فَعبُدونَه تنها مرا بپرستید پس اینی که می گویند عیسي گفته است سه خدایی تهمت است.
یک هفته شصت و چند کشیش مسیحی با پیامبر اسلام در مدینه بحث کردند شاید شما بپرسید بحث سر چی بوده است. سر همین یکتایی خدا آخرش مسیحی ها زیر بار نرفتند فهمیدند پیامبر اسلام درست می گوید زیر بار مباهله رفتند. یعنی به هم نفرین کنند ولی حق را نپذیرفتند مباهله هم پیشنهاد خود خدا بود رهبران مسیحی اول اعلام آمادگی کردند برای مباهله که مباهله یعنی حالا که این مناظره و گفت و گو به نتیجه نمیرسد اینو بگیم الهی بمیره اونی که دروغ می گوید. مسیحی ها گفتند خیلی خب مباهله میکنیم فردا صبح اون اُسقُف اعظم یک کسی را فرستاد در محل قرار مثلا میدان امام حسین قرار بوده ساعت هشت صبح گفت برو ببین چند تا پلاکارد چند نفر جمعیت چه شعارهایی می دهند. یک قاصد هم رفت گفت هیچ خبری نیست فقط پیامبر مسلمانها آمده بود یک بچه بغلش و یک بچه هم دستش بود و یک آقا و خانم هم کنارش بودند. این رهبر مسیحیان به قول من گفت یا قمر بنی هاشم اینها اگر ما را نفرین کنند تا یکسال دیگر هیچ مسیحی روی کره زمین نمی ماند. این جمله ای است که آن اُسقُف گفته استبعد آمد پیش پیامبر گفت آقا حالا ما نخواهیم مسلمان شویم و نخواهیم مباهله کنیم یک راه دیگری و آن این باشد که ما مالیات بدهیم. ببین مسأله سر یکتا پرستی است و یک هفته بحث کردند پیامبر دلائلی آورد که آنها ساکت شدند.
امام رضا علیه السلام با آن دانشمند مسیحی در حضور هزاران نفر که مأمون هم بود آن دانشمند مسیحی اول خواست زرنگی کند به امام رضا علیه السلام گفت ما سوالاتی از شما میخواهیم بپرسیم که شما میخواهید با قران جواب دهید اما ما قران را قبول نداریم. امام رضا علیه السلام فرمود اتفاقا میخواهم با انجیل خب انجیل ترجمه دارد ممکن است نادرست ترجمه شده باشد شما میخواهی ترجمه فرمود نه با زبان اصلی انجیل الان دارید کسی حافظ قران همراهتون گفتند بله حافظ قران بیاد جلو حافظ قران آمد جلو امام رضا علیه السلام فرمود سوره چند آیه چند بعد امام رضا علیه السلام خواندند درسته ساکت شد. آن دانشمند مسیحی یعنی ثبت شده در تاریخ موضوع چیست یکتایی خدا یعنی الان هزارو چند صد سال است و این بحث مانده روی زمین.
گاهی هم بعد از سالهای جمهوری اسلامی گفت و گوهایی برای ادیان هست من پرسیدم از کسانی که در این جلسات هستند حالا اونهایی که من ازشون پرسیدم گفتند تا حالا به تعارفات گذشته است هنوز نشده اون بحث رو بطور جدی مطرح کنند.
ما نفرستادیم پیامبری را مگر اینکه مردمان را به یکتا پرستی دعوت میکرد از این آیات این پیامها را دریافت میکنیم هر کس از خداوند دور شد در دام خدایان خواهد افتاد.
پیام دوم پیامبر باید با مردم برخورد استدلالی منطقی خود پیامبر دلیل می اورد جبهه مقابل هم میگوید شما هم دلیل بیاورید.
سوم در اصول عقائد نمیتوان تقلید کرد تقلید مال احکام و فروع دین است اصول عقائد باید دلیل بیاورید چرا این جهان به چه دلیل خدا دارد به چه دلیل آن خدا یکی است به چه دلیل ما در جهان دیگر دوباره زنده میشویم باید دلیل بیاوریم تقلیدی نیست.
یک پیام دیگر در فضای جهل افکار انحرافی بازار پیدا میکند وقتی اطلاعات ما کم باشد کلاه سر جوان ما و خود ما میرود. امیرالمومنین علیه السلام فرمود ابزار من در برابر تهاجم دشمن بصیرت است. إنَّ مَعيَ بَصیرَتي در فضای جهل بازار انحرافات رونق پیدا میکتد.
یک پیام دیگر در قران حدود سی بار خداوند به پیامبر اسلام فرموده است مِن قَبلِکَ یعنی قبل از تو اینطوری بوده است یکبار هم نداریم مِن بَعدِکَ خود همین یعنی پیامبر عزیز ما خاتم النبیین بوده است. پیامبر آخر است.
یک آیه دیگر هم بخوانیم وَقالَ اتَّخذ الرَّحمان وَلَدا و گفتند خداوند فرزندی برای خود برگزیده است سُبحانَهُ این اشتباه است منزه است خدا. مگر خدا جسم است که بچه داشته باشد چون بالاخره فرزند برای چی است فرزند یکی برای اینکه من میمیرم کسی جای من باشد یکی برای این که یک وقتی بنشینم باهاش حرف بزنم از تنهایی نجات پیدا کنم یکی برای اینکه ماشین لباسشویی خراب میشود بیاد درست کند. خدایی که ما از اول قبول کردیم بی نیاز است و گفتند خداوند فرزند برای خود برگزیده است سبحانه منظورشان از فرزند فرشتگان هستند که میگفتند فرزندان خدا بَل عِبادُ مُکرَمُون نه فرشتگان فرزندان خدا نه بندگان ارزشمند خدا هستند لا یَسبِقُونَه بِالقُول در سخن از خدا پیشی نمیگیرند وَهُم بِأمرِه یَعلَمُون فرمان بر خدا هستند فرشتگان فرزندان خدا این اشتباه است.
خدا قسمتتون کنه تشریف ببرید پاریس یک موزه ای هست در آنجا موزه لور بعضی از سالنهایش پر از تابلوی نقاشی است از سده های قبل اونجا به وضوح پیداست این فکر انحرافی که فرشتگان را فرزندان خدا می دانستند طبق تصاویری که آنجاست و کسی که توضیح میدهد همین فکر را توضیح میدهد. نه فرشتگان بندگان خدا هستند فرزندان خدا نیستند مطیع خدا هستند که پنج ویژگی برای آنها بیان شده است.
جلسه بعد میرسیم به شامگاه میلاد امام زمان علیه السلام نیت کردیم آیات مهدویت را در آن شب بخوانیم الّلهُمَ صَلِّ عَلي مُحَمَد وَآلِ مُحَمَد وَ عَجِل فَرَجَهُم وَأمُر قَلبي بِطاعَتِک وَلاتُؤخذِني بِمَعصِیَتِک خدایا همه ی لطفهایی که به بندگانت در این ماه شریف میکنی چون شایسته هستند از روی لطف و کرمت به ما هم مرحمت بفرما خدایا مشکلات جامعه ما را اصلاح بفرما شر بدخواهان را به خودشان بازگردان.(تفسیر آیه 22 تا 26 سوره انبیاء)